سرخط خبرها
بازی، فرصتی برای یادگیری و رشد کودک در تمام جنبه‌ها

بازی، فرصتی برای یادگیری و رشد کودک در تمام جنبه‌ها

  • کد خبر: ۳۶۶۴۴۷
  • ۲۷ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۵
بازی فقط سرگرمی نیست، فرصتی برای یادگیری و رشد کودک در همه جنبه‌هاست.

الهام ظریفیان| شهرآرانیوز؛ گاهی فکر می کنم اگر بتوانیم جهان را با چشم های یک کودک نگاه کنیم، همه چیز معنا پیدا می کند، از آن لیوان پلاستیکی که ناگهان می شود کشتی دزدان دریایی، تا صندلی خانه که نقش اسبی خیالی را دارد. برای ما بزرگ ترها، بازی شاید تفریح باشد، اما برای کودکان، بازی، خود زندگی است، زبانی برای بیان احساس، فهمیدن دنیا و تجربه کردن خویشتن.

جایی میان مشق ها، تبلت‌ها و کلاس‌های تقویتی، چیزی آرام و بی صدا در حال گم شدن است: بازی آزادِ کودکان و با آن، بخش بزرگی از رشد روانی، اجتماعی و هیجانی نسل جدید نیز دارد خاموش می شود. در این شماره با همراهی دکتر فائزه فکور روان‌شناس تخصصی کودک و نوجوان به همین موضوع پرداخته ایم. فکور که دانش آموخته مستقیم استادان بین المللی در این حوزه است، به مهم ترین پرسش ما یعنی اینکه «بازی چه نقشی در رشد، تربیت و آموزش کودکان برای ایفای نقش یک بزرگ سال سالم و بالغ در آینده جامعه دارد؟» پاسخ داده است.

بازی یعنی حرف زدن بی کلمه

کودک، پیش از آنکه خواندن و نوشتن بیاموزد، از طریق بازی سخن می گوید. او در بازی، احساساتش را تنظیم می کند، ترس هایش را می آزماید و قواعد جهان را کشف می کند. به همین دلیل روان شناسان می گویند: بازی، کارِ کودک است. کاری تمام وقت که به رشد مغز، هیجان و هویت او معنا می دهد. در نگاه تحولی روان شناسی، پیاژه بازی را نوعی بازسازی تجربیات می داند، کودک با بازی، واقعیت را در ذهنش تمرین می کند. ویگوتسکی هم پا را فراتر می گذارد و می گوید: در بازی، کودک به مرحله ای بالاتر از رشد خود می رسد، جایی که خیال و واقعیت دست در دست هم می دهند تا کودک آینده را تمرین کند.

بازی، آزمایشگاه رشد همه جانبه

بازی فقط سرگرمی نیست، یک کارگاه پیچیده  یادگیری و تنها فعالیتی است که مغز، بدن، احساس و روابط اجتماعی را هم زمان رشد می دهد. در واقع در بازی، تمام ابعاد رشد در هم می تنند:

رشد شناختی:

کودک در بازی یاد می گیرد فکر کند، تصمیم بگیرد و مسئله حل کند. وقتی دو تکه چوب را شمشیر می کند یا خانه ای خیالی می سازد، در حال تمرین تفکر نمادین است.

رشد هیجانی:

 او در بازی می ترسد، می خندد، ناکام می شود، می برد و می بازد و این یعنی تمرین تنظیم احساسات.

رشد اجتماعی:

بازی گروهی، اولین میدان یادگیری همکاری، نوبت گیری و احترام به دیگران است.

رشد جسمی:

حرکات ظریف و درشت بدن در بازی ها شکل می گیرند، همان چیزی که بعدها در نوشتن، ورزش یا هماهنگی ذهن و عضله نقش دارد.

بازی در گذشته و امروز، از کوچه تا کنسول

نسل های گذشته بازی را در کوچه ها یاد می گرفتند، با چند تکه سنگ، چند خط گچ یا یک توپ پلاستیکی. در آن بازی ها، خیال و بدن در هم تنیده بود. کودک باید می دوید، صبر می کرد، با دیگران تعامل داشت و در نهایت یاد می گرفت که گاهی برنده نشدن هم لذت دارد. اما امروز بازی ها بیشتر دیجیتال اند، سریع، پرتحریک و انفرادی. آنچه از دست رفته، تنها نوع بازی نیست، بلکه تجربه  ارتباط واقعی است. دیگر کسی در کوچه قهر و آشتی نمی کند، چون دوستانش در صفحه نمایش اند، نه روبه رویش. این تغییر ظاهرا ساده، در حقیقت، شکاف عمیقی در رشد هیجانی و اجتماعی نسل جدید ایجاد کرده است.

وقتی بازی آزاد از زندگی کودکان حذف می شود

دنیای دیجیتال، جذاب و رنگارنگ است، اما برای ذهن کودک، همیشه به اندازه ظاهرش مفید نیست. بازی های دیجیتال معمولا «بازی های بسته»اند، یعنی مسیر و پایان از قبل مشخص است. در این فضا، کودک کمتر می تواند تخیل کند یا تصمیم بگیرد. نتیجه؟ افت خلاقیت، کاهش خودتنظیمی و ناتوانی در همدلی.

وقتی کودکان کمتر در کوچه ها می دوند، کمتر هم یاد می گیرند شکست بخورند یا اختلاف‌نظرها را حل کنند.تحقیقات جدید انجمن روان شناسی آمریکا (APA 2023) نشان داده است که کاهش بازی آزاد، با افزایش اضطراب و پرخاشگری در کودکان رابطه مستقیم دارد.بازی دیجیتال هیجان دارد، اما تجربه شکست ندارد. در آن خبری از صبر کردن در نوبت یا توافق با دوست نیست اما دنیای واقعی، همان جایی است که کودک می آموزد «گاهی باختن هم بخشی از زندگی است».

بازی گروهی، تمرین زندگی در ابعاد کوچک

در بازی های گروهی، کودک یاد می گیرد که جهان حول محور او نمی چرخد. وقتی توپ را از دست می دهد، وقتی نوبتش دیر می شود، یا وقتی می بازد، ذهنش تمرین پذیرش واقعیت می کند. در این فرایند، مهارت های مهمی شکل می گیرند: انتظار، مذاکره، جبران، همکاری. در نگاه روان شناسی تحولی، این بازی ها حتی در سطح مغزی نیز اثر دارند، نواحی پیش پیشانی که مسئول کنترل هیجان و خشم اند، در حین بازی های گروهی فعال و تقویت می شوند. کودک از طریق بازی یاد می گیرد چگونه خشمش را مدیریت کند، شکست را بپذیرد و دوباره تلاش کند، درست همان مهارت هایی که ما بزرگ‌سالان در روابطمان کم داریم.

بازی آزاد یا هدایت شده؟ مسئله این است

برخی والدین می پرسند: آیا باید بازی را هدایت کنیم یا اجازه دهیم بچه خودش هر کاری می خواهد بکند؟ واقعیت این است که بهترین نوع بازی، نیمه آزاد است. یعنی بزرگ‌سال فضا و امنیت را فراهم می کند، اما روند را به کودک می سپارد.

اگر هدایت زیاد باشد، بازی تبدیل به «تکلیف» می شود و لذت خود را از دست می دهد. اگر کاملا رها شود، ممکن است فرصت یادگیری از بین برود. والد باید «هم بازی ذهنی» باشد: کسی که حضور دارد، گوش می دهد، نگاه می کند، اما دخالت نمی کند. گاهی فقط کافی است بپرسد: «الان عروسکت ناراحته؟ چرا؟». همین سؤال ساده، دری به دنیای هیجانات کودک باز می کند.

بازی، فرصتی برای یادگیری، نه اتلاف وقت

گاهی والدین با نگاهی جدی به ساعت می گویند: «دیگه بسه، وقتت رو تلف نکن!» اما حقیقت این است که هیچ ساعت هایی در دوران کودکی به اندازه ساعت های بازی، پربار نیست. بازی مفید، الزاما آموزشی یا هدفمند نیست. بازی رشددهنده، آن است که کودک در آن حق انتخاب داشته باشد و هیجانش واقعی باشد.

وقتی پدر در نقش مشتری و کودک در نقش فروشنده قرار می گیرد، مهارت گفت وگو، شمارش و درک نقش اجتماعی را بدون حتی یک درس رسمی یاد می گیرد.

هرچه تخیل و احساس در بازی بیشتر باشد، یادگیری عمیق تر می شود.

نقش والدین، حضور، نه مدیریت

بازی برای کودک، مثل گفت وگو برای بزرگ‌سال است. اگر در آن تنها بماند، یعنی شنیده نشده است. اما نقش والدین در بازی، زمان نیست، حضور ذهنی و هیجانی است. بازی، یعنی ارتباط از مسیر تخیل. نه اسباب بازی گران می خواهد، نه زمان زیاد، فقط گوش شنوا و دل مشتاق می خواهد. حتی پانزده دقیقه بازیِ واقعی و بی حواس پرتی، از یک ساعت بازیِ همراه با گوشی یا تلویزیون مؤثرتر است.

والدین می توانند لحظه های روزمره را به بازی تبدیل کنند

در مسیر خانه، بازی «حدس زدن احساس آدم ها» را انجام دهند.

سر شام، با بازی «اگر من رئیس دنیا بودم...» تخیل کودک را به پرواز درآورند.

پیش از خواب، داستانی را نیمه کاره بگویند تا کودک آن را تمام کند.

بازی، پلی میان کودکی و آینده

کودکی که در فضای امن بازی رشد کند، در بزرگ‌سالی انسانی می شود که احساساتش را می شناسد، انعطاف دارد، شکست را پایان نمی داند و از تعامل نمی ترسد.اما کودکی که بازی نداشته، درونش خلأیی از تجربه باقی می ماند، تجربه خنده های بی دلیل، قهرهای کوتاه و سازش های شیرین.بازی، زیربنای تاب آوری است. در آن، کودک می آموزد که هر زمین خوردنی، مقدمه بلند شدن است. در دنیایی که اضطراب و فشار هر روز بیشتر می شود، شاید بهترین هدیه ای که می توانیم به نسل بعد بدهیم، فرصت بازی کردن باشد، آزاد، امن و پر از تخیل.

و در نهایت: جامعه ای که آینده ندارد

بازی، نه فقط ابزار سرگرمی، بلکه ریشه آموزش، خودشناسی و رشد هیجانی است. هر قدر جامعه مدرن کودکان را از بازی واقعی دور کند، همان قدر از سلامت روانی و اجتماعی آینده فاصله می گیرد. کودکان امروز بیش از هر چیز به مجوزِ بازی کردن نیاز دارند، مجوزی که ما بزرگ ترها باید صادر کنیم،با کنار گذاشتن عجله، با نشستن کنارش روی زمین، با شنیدن داستان های خیالی اش و با باور این جمله ساده، کودک در بازی، خودش را می سازد. و جامعه ای که کودکانش بازی نکنند، آینده اش را از دست داده است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.