به گزارش شهرآرانیوز، این کتاب اثری مــاندگار و فراموشنشدنی با ۲ روایت موازی که هریک خواننده را بهخوبی با خود همراه میکند: روایت آصال و سارگل از ۲ زاویه دید متفاوت و در ۲ بازه زمانی نوشته شده است، داستانی که درباره مسئله هویت و تعرض به آن و تلاش برای شناخت و دست یافتن به کنه وجود هریک از شخصیتها نوشته شده و سبب شده است کتاب به گونهای متفاوت، به جنگ و آثار آن نگاهی بیندازد.
«هیچکس این زن را نمیشناسد» روایتی است که در دوره قحطی آذربایجان و اشغال آن از سوی نیروهای روس نوشته شده است، داستانی بومی که با اشاره به فرهنگ و آداب و رسوم مردم آذری، توانسته است بهخوبی از پس دیالوگها و اصطلاحاتش برآید و آنها را به روش قطرهچکانی به داستان تزریق کند.
شاید بتوان گفت همین امر سبب شده است داستان نهتنها برای مردم آن دیار شیرین و روان باشد، بلکه برای همه مخاطبان قابل فهم و خواندنی باشد. علاوه بر آن، همزمانی اتفاقات تاریخی در بستر رمان، نشان از غنی بودن اطلاعات تاریخی نویسنده دارد.
هرچند دغدغه اصلی رمان پیدا کردن هویت آدمهای داستان است، تاریخ و جنگ ناگزیر مردم آن سرزمین را علت اصلی بحران هویتی آنها میداند، جنگی که نهفقط خانه و کاشانه و سرزمینشان را اشغال میکند، بلکه زنان و دختران را مورد اصابت آثار جبرانناپذیرش قرار میدهد؛ بنابراین رسولی با انتخاب مضمون و دغدغه اصلی داستان، در بستر تاریخی جنگ، نوک پیکان این آسیب روانی و اجتماعی را به سوی زنان میگیرد و معتقد است جنگ برای کسانی که به آن دچار شدهاند تمامشدنی نیست.
جایی از کتاب میخوانیم:
«با خنده گفتم: چقدر خوب که خودت هستی و خودت! فقط حیف که عاشق شدی و خودت را اسیر کردی. گفت: عاشق نبودم که تا حالا صد بار جانم را گرفته بود! گفتم: چی؟! گفت: غربت آسمان شهر شما. یک وقتهایی آنقدر دلم هوای زمین و آسمان شهر خودم را میکند که فکر میکنم الان است که بیفتم و بمیرم از دلتنگی، درست مثل همین حالا. جنگ هزار چیز با خودش میآورد. عشق و غربت را یکجا به من داد.»
از طرفی، میتوان گفت مشکلات جنگ و قحطی سال ۱۳۲۰ درآذربایجان مسئلهای است که در رمانها کمتر به آن پرداختهاند و بهعبارتی، شاید بتوان اینطور گفت که ادبیات ما در حوزه مسائل جنگ، در جنوب کشور و پایتخت غنی شده است. این در حالی است که در این کتاب، خانم رسولی راوی اولشخص مردی را انتخاب میکند که آذریزبان است و به درونیات او رخنه کرده است، داستانی که هر خوانندهای آن را بخواند و آن زن را بشناسد، محال است از خاطرش برود.