بهروزآذر: مجلس ماهیت لایحه حمایت از زنان را تغییر ندهد روایت بانوی شاعر مشهدی از اشعاری که برای مادرش سروده است| «سه‌شنبه»؛ سرودن اشعاری در سکوت سوگواری معرفی چند ترفند ساده و کاربردی برای سروسامان‌دادن به کارهای خانه‌تکانی تحویل حدود ۹۰ هزار زمین به متقاضیان در قالب اجرای قانون جوانی جمعیت بزرگ‌ترین بوستان بانوان شرق کشور در مشهد آماده استقبال از بهار ۱۴۰۴ شد لزوم مصرف روزانه حدود ۲.۷ لیتر مایعات توسط بانوان توجه ویژه بیانیه گام دوم انقلاب به ضرورت انکارناپذیر نقش زنان در عرصه‌های مختلف روش‌های مناسب آموزش تصمیم گیری درست به کودک تقدیر از مادران مجاهد ایران‌زمین در همایش «در آغوش بهشت» کدام مواد غذایی را نمی‌توان در یخچال نگهداری کرد؟ افزایش خطر ابتلا به سرطان و ناباروری با مصرف این نوع چای تدوین اطلس نیاز‌های زنان محلات مختلف مشهد با رویکرد آینده‌پژوهی استفاده از رژیم گیاهخواری مطلق، عامل مهم افزایش خطر شکستگی استخوان لگن در زنان راه‌اندازی بیش از ۳۵۰ گروه روضه‌خوانی توسط بانوان در کشور آموزش مسئولیت‌پذیری به کودکان با تمرکز بر رشد هوش هیجانی آن‌ها بهروزآذر: مشکلات مادران و نوزادان با مشارکت بخش خصوصی حل می‌شود پوسیدگی شدید دندان در کودکان کمتر از ۱۲ سال آموزش مجازی، عامل مهم افت تحصیلی دانش‌آموزان آغاز اردوی تیم ملی والیبال‌نشسته بانوان از ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ ضرورت هماهنگی و همکاری بین پدر و مادر در خانواده
سرخط خبرها
ناگفته‌هایی از زندگی شهید آوینی به روایت همسر و دخترش

ناگفته‌هایی از زندگی شهید آوینی به روایت همسر و دخترش

  • کد خبر: ۲۲۰۷۹۴
  • ۲۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۲
امروز سالروز شهادت سیدشهیدان اهل قلم، شهید سیدمرتضی آوینی است.

به گزارش شهرآرانیوز، شهید آوینی بیستم فروردین ماه ۱۳۷۲ به همراه یک گروه فیلمبرداری، برای ساخت مجموعه جدید از مستند روایت فتح، به فکه که یکی از مناطق عملیاتی ۸ سال دفاع مقدس بود، رفته بودند و زمانی که برای انتخاب لوکیشن در حال بررسی منطقه بود، به همراه مهندس سعید یزدان پرست به وسیله یکی از مین‌های به جا مانده از جنگ ایران و عراق، به فیض عظیم شهادت نائل آمد. 

«مریم امینی» همسر شهید آوینی درباره خصوصیات همسرش می‌گوید: «مرتضی» دنبال حقیقت بود. تحولات کوچک و بزرگ سیاسی، اجتماعی، حتی هنری و ادبی قبل از انقلاب، جست‌وجوی او را بی‌جواب گذاشت. اما زمانی که با حضرت امام (ره) آشنا شد و ایشان را شناخت؛ گویی به سرچشمه رسید. 

دختر شهید آوینی: پدرم را یک متفکر می‌دانم

کوثر آوینی (دختر شهید آوینی) که در زمان شهادت پدر تنها ۱۰ سال داشته است، در مورد سیر تحول در پدرش می‌گوید: من پدرم را در وهله اول یک متفکر می‌دانم؛ کسی که در جوانی یک مسیر معین فکری را آغاز می‌کند که تا ۲۰ فروردین سال ۷۲ ادامه پیدا می‌کند و آن روز به نتیجه می‌رسد. اگر به آثار به‌جا مانده از او رجوع کنیم و به ترتیب تاریخی جلو بیاییم، می‌بینیم آن چیزی را که به تعبیر دیگران اسمش شده تحول در شهید آوینی بعد از انقلاب، می‌شود نشانه‌هایش را مرحله به مرحله دید و مسیری را که او از نظر فکری طی کرده، پی گرفت و تا انتها پیش آمد.

ناگفته‌هایی از زندگی شهید آوینی به روایت همسر و دخترش

او ادامه می‌دهد: می‌شود دید که برای کامران یا همان سیدمرتضی آوینی، جوانی که اهل فکر کردن درباره اوضاع سیاسی جهان و تحولاتش بوده، انقلاب اسلامی به عنوان یک واقعه جذاب تاریخی مطرح می‌شود و در همین مسیر، وقتی نواری از سخنرانی‌های امام به دستش می‌رسد، به طور خاص جذب شخصیت امام می‌شود و کم کم وارد مسیری می‌شود که ادامه اش حضور در جنگ است و الی آخر. این از نظر من یک مسیر واحد است با یک آغاز و پایان مشخص؛ تحول به معنای تغییر بنیانی در آن نمی‌بینم. یعنی اینجور نیست که کامران آوینی یک آدم است، سیدمرتضی آوینی یک آدم کاملا جدید.

وی می‌گوید: اگر زندگی دوران جوانی پدرم را در نسبت با زندگی دیگر جوان‌هایی ببینیم که در دهه ۵۰ دانشجوی دانشگاه هنر‌های زیبا بوده‌اند، متوجه می‌شویم که کامران آوینی این‌قدر‌ها هم آدم عجیب و غریبی نبوده، اما اگر بیاییم و آن موقعیت را از جایگاه تاریخی‌اش جدا کنیم و بگذاریم یک طرف و بعد زندگی دهه ۶۰ سیدمرتضی آوینی را هم مقابلش قرار دهیم، آن‌وقت سال‌های دانشجویی او و سرکشی‌های جوانانه‌اش باعث به وجود آمدن انواع سوال و سوءتفاهم‌ها می‌شود.

دختر شهید آوینی می‌افزاید: چند سال بود که جنگ تمام شده بود و مردم دیگر عادت نداشتند به‌طور روزمره با اخبار شهادت کسی روبه‌رو شوند. ثانیا به دلیل فضای تبلیغاتی وسیعی که بعد از رفتن پدرم شکل گرفت، خیلی‌ها که اصلا او را نمی‌شناختند و نمی‌دانستند راوی برنامه‌های روایت فتح چه کسی بوده، ناگهان با او آشنا شدند و دوست داشتند از روی محبت به خانواده ما نزدیک شوند. از طرف دیگر، خیلی‌ها که تا ماه‌های آخر و تا روز ۱۹ فروردین جوری درباره پدرم صحبت می‌کردند که انگار درباره یک مرتد صحبت می‌کنند، بعد از شهادت او به این نتیجه رسیدند که مصلحت در این است که بروند آن طرف پشت‌بام و شروع کردند از او یک قدیس ساختن. مادرم برای حمایت از ما سعی کرد انزوا پیشه کند که خب، خود من بابت این تصمیم بسیار از او متشکرم.

او درباره خاطرات به یادمانده از پدرش می‌گوید: در دوران جنگ که خیلی کم در خانه حضور داشت. اما جنگ که تمام شد وقت بیشتری را صرف خانواده می‌کرد. گاهی سفر می‌رفتیم، حتی اگر ماشین نداشت ما را با اتوبوس به سفر می‌برد. پدر من در خانه، زندگی‌اش را در کنار خانواده‌اش می‌گذراند، مثل یک آدم معمولی. خانه ما دو خوابه بود. انتهای میهمانخانه را با چند کتابخانه جدا کرده بودند که بشود اتاق خواب من و برادرم.

کوثر آوینی بیان می‌کند: میهمانخانه هم شده بود اتاق کار پدرم. درنتیجه صدای کار کردن او از میهمانخانه به اتاق ما می‌آمد و ما خیلی وقت‌ها متوجه شب بیداری‌های او بودیم. همه کتاب‌ها و وسایلش روی میز ناهارخوری پهن بود و صدای ورق زدن کتاب‌ها و حتی صدای نوشتنش را هم می‌شنیدیم؛ چون با آن خودکار‌های قدیمی می‌نوشت که بدنه آبی‌رنگ داشتند و نوک‌شان کمی جدا بود از بدنه و موقع نوشتن، صدا می‌داد. به همین ترتیب صدای نماز خواندن‌های شبانه‌اش را هم می‌شنیدیم، چون با صدای بلند می‌خواند و شنیدنش خیلی لذت‌بخش بود. معمولا صبح‌ها که بیدار می‌شدیم برای رفتن به مدرسه می‌دیدیم روی همان فرش میهمانخانه خوابش برده؛ خیلی کم می‌خوابید. خیلی شب‌ها برای شام خانه نبود و برخی شب‌ها هم وقتی می‌رسید که ما خواب بودیم. خیلی وقت‌ها شب همراه مادرم فیلم می‌دیدند. گاهی وقتی میهمان داشتیم، فیلم‌هایی را که مناسب ما بود دسته جمعی می‌دیدیم.

شهید آوینی: سربازان امام زمان (ع) از هیچ‌چیز جز گناهان خویش نمی‌ترسند!

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.