به گزارش شهرآرانیوز، خبر دادند که تعدادی از دختران موسسه فرهنگی هنری رایحه جان مهر قرار است در سینما اطلس مشهد گرد هم آیند و به تماشای فیلم «زنانی که با گرگها دویده اند» ساخته امیراطهر سهیلی، کارگردان مشهدی که در خانوادهای هنری بزرگ شده است بنشینند و با حضور کارگردان و تعدادی از عوامل فیلم آن را به دایره نقد بکشانند.
تماشای «زنانی که با گرگها دویده اند» با دخترانی که از جنگ و دفاع مقدس فقط چند کتاب و خاطرات و فیلم دارند قطعا با نسلهای قبل از خود متفاوت است. نتیجه تماشای این فیلم میان دختران دهه هشتادی که بعضی هایشان مطالعاتشان به اندازه چندین نفر است و تلاششان هم بیشتر و اهل فکر و اندیشهاند خیلی برایم شگفت آور بود.
عاطفه رحمتی ۱۶ ساله که خودش یک پا مجری و گوینده است و بعد از اصرار خانم رفائی، مجری و مدیر موسسه رایحه جان مهر از صندلی اش کنده شد و ایستاد و گفت: این فیلم تخیل نویسنده است یا بر اساس واقعیت ساخته شده؟
سهیلی توضیح داد: اگرچه فیلم تخیلی است، اما از داستان یونس نبی اقتباس کوچکی کردم و اسم فیلم ابتدا یونس بود. هر چند مطالعه کتابی که به شبیه همین نام است هم سالها ذهنم را درگیر کرده بود و برداشتی از مفاهیم آن بود تا همان نگاه به زن را در قالب فیلم دفاع مقدسی روایت کنم.
پرنیای ۱۵ ساله، دختر ریز نقش و جسوری که در میان ۵۰ دختر دیگر حضور داشت بعد از عاطفه بلند شد و با صدای ظریف ولی محکم خود پرسید: من راستش نتوانستم نتیجه مشخصی از فیلم بگیرم و میخواستم بدانم شما با ساخت این کار به دنبال چه هدفی بودید؟
سهیلی که بنظر میآمد هم شوکه شده باشد از این سوال و هم جسارت پرنیا را که جزو ویژگی بسیاری از دهه هشتادی هاست پسندیده است با لبخندی بر لب و بیان اینکه سوال جسورانهای کرده است پاسخ را به عهده همسن و سال هایش گذاشت.
شکیبا سعادتمند، دختر ۱۵ سالهای که پاسخش مایه شگفتی برای من و حتی کارگردان و افراد حاضر در برنامه شده بود به بخشهایی از محتوای فیلم اشاره کرد و گفت: به گمانم فیلم میخواهد هویت درونی زن را نشان دهد که با وجود سختیها و گیر کردن میان غار تنهایی خودش، باز هم ظرافت زنانه اش را از دست نداده است و میتواند از پس مشکلاتش برآید.
مثلا آنجا که با نخها غار را تزئین میکند و گاهی همان مکان تنگ و تاریک را مرتب میکند نشان دهنده این موضوع است چرا که زنان ذاتا زیبا دوست هستند و هر جا که باشند تلاش میکنند از امکانات کمشان استفاده کنند و آنجا را محل زیبایی برای زندگی کنند.
او با اینکه خودش تنها بود ولی آنجا را همچون منزل خود دید و سعی کرد بخشی از این هویت را نشان دهد. فداکاری مادرانه ژاله هم نشان دهنده هویت زن است. او تا آخر فیلم نگران بود. نگران برادر و همسر و فرزندش. او به دنبال نجات فرزندش بود و برای رهایی فرزندی که در شکم داشت تلاش میکرد.
کارگردان از این تعریف و توصیف شگفت زده شده بود و تحسینش کرد که چه خوب و دقیق فیلم را فهمیده است و به نظر کارگردان نزدیک شده است. او از جمع هم خواست شکیبا را تشویق کنند.
به زعم کارگردان و گفته خودش جنگ از نگاه زنانه به خوبی روایت نشده است و سهیلی بارها گفته است به دنبال درام جنگی بودم نه صرفا شرح تاریخی که خیلی از ما میدانیم. هرچند کار سختی است، اما این اثر را کاملا دلی ساختم هرچند حمایتی از سوی مسئولان مشهدی تا بحال برای اکران ندیدهام.
مسئول موسسه فرهنگی هنری رایحه جان مهر که سال هاست با دختران نوجوان در ارتباط است درباره اینکه چرا به سمت اجرای چنین برنامههایی رفته گفت: این دختران نوجوان که غالبا متولد دهه هشتاد و نود هستند توانمندیهای هنری و رسانهای دارند؛ یا در حوزه گویندگی و مجری گری و خبرنگاری فعال هستند یا علاقه به فعالیتهای رسانهای و تولید محتوا دارند و تازه میخواهند به این حوزه ورود پیدا کنند.
وجیهه رفائی برگزاری دورههای نقد فیلم و کتاب برای دختران را یک فرصت رشدی دانست و افزود: چنین دورههایی علاوه بر اینکه جنبه تفریحی و سرگرمی دارد بحث آموزش و توانمندسازی و انگیزه بخشی را هم برای دختران به دنبال دارد. تلفیق هنر و رسانه میتواند به رشد ابعاد وجودی دختران کمک کند.
برنامه تمام شد ولی دخترها کارگردان را تازه پیدا کردند و سوالها و شبهات ذهنی شان را از امیراطهر سهیلی میپرسیدند. بعضی هایشان هم از او راهنمایی میخواستند تا رفرنسهایی برای مطالعه و مباحثه به او معرفی کنند و آقای سهیلی از اشتیاق دختران به وجد آمده و تا جایی که میتوانست به سوالاتشان پاسخ میداد و در نهایت هم با جمعی از دختران چند عکس یادگاری گرفت و از موزه کوچک سینمایی بازدید کردند که خود نیز برگی از تاریخ هنری ایران است.