به گزارش شهرآرانیوز، چرا روسری سر میکنی؟
وقتی «آن محمد» از سنگاپور به استرالیا آمد، به دلیل نحوه لباس پوشیدنش، برای همگام شدن با فرهنگ و مردم این کشور خیلی با چالش مواجه نشد تا اینکه ۴ سال پیش تصمیم گرفت حجاب را رعایت کند و بهناگاه موجی از پرسشها به سمتش روانه شد. او میگوید: «میخواستم همه بدانند من به مسلمان بودنم افتخار میکنم.» خانواده همسرش که یک استرالیایی سفیدپوست است، گاهی از او دراینباره میپرسیدند. «خواهرزادهها و برادرزادههای همسرم از من میپرسند: چرا این را سرت میکنی خاله آن؟ چه شد که یکهو تصمیم گرفتی موهای سرت را بپوشانی؟» آن نیز فرصت را مغتنم دید و تصمیم گرفت با دادن اطلاعات صحیح به آنها به گسترش آگاهی درباره اسلام کمک کند.
او میگوید: «حالا که میدانند اسلام چیست، کمکم دارند درک میکنند چرا ما روزه میگیریم یا چرا عید را جشن میگیریم.» آن مجبور بود برای آنها توضیح دهد که علیرغم تصمیمش درباره حجاب داشتن، همان آدم سابق است. او میگوید: «من تغییر کردم، بله، اما من هنوز همان آنی هستم که عضوی از خانواده آنها بود. من هنوز همان آدمی هستم که پیش از این تغییرات ظاهری میشناختند. در نهایت، بعد از مدتی، البته به تدریج، آنها نیز این مسئله را پذیرفتند و متوجه شدند من همان آن سابق هستم.»
آمبر ریند یک زن یاماتجی (از بومیان استرالیا) از کشور بادیمیا در غرب استرالیاست. پدربزرگ آمبر شتربانی اهل بلوچستان (بخشی از پاکستان) بود که در سال ۱۹۸۰ به این کشور آمد و با زنی از بومیان استرالیا ازدواج کرد. در استرالیا، جامعه افرادی که هم بومی باشند و هم مسلمان بسیار کوچک است و یافتن راهی برای حفظ هردو هویت، خود، چالشی جدی است. آمبر یک پزشک عمومی است و در ملبورن زندگی میکند. او میگوید: «من به عنوان زنی که مسلمان بودنم به واسطه حجابم کامل تشخیص داده میشود، در معرض افکار و رفتارهای اسلامهراسانهای قرار دارم که در جامعه استرالیا وجود دارد. مجبور بودم بجنگم تا بتوانم با حجاب در عملهای جراحی حاضر شوم و حضور من باعث تعریف دستورهای بهداشتی جدیدی در بیمارستان محل کارم شد.» علاوه بر اسلامهراسی، دکتر ریند هم در محل کار و هم در بین همکیشانش مجبور به تحمل رفتارهای نژادپرستانه نیز بود. او میگوید: «وقتی در میان همکیشان مسلمانم درباره ریشههای بومیام صحبت میکردم، با ریشخند و تمسخر روبهرو میشدم. در محل کار هم با گرایشهای ضدبومی روبهرو بودم، و بعضی از همکاران پزشکم حرفهای نژادپرستانهای میزدند.»
دکتر ریند در نوجوانی با این هویت دوگانه بهراحتی کنار نمیآمد، اما در نهایت متوجه شد باید خودش را همینطور که هست دوست بدارد و بپذیرد.
او میگوید «یافتن راه درست و هویت خودم چالشبرانگیز بود، اما هرچه سنم بالاتر رفت راحتتر شدم و اعتمادبهنفسم بیشتر شد.» دکتر ریند معتقد است باید کارهای بیشتری دراینباره انجام شود تا بتوانیم مطمئن شویم مفهوم استرالیایی بودن معرف همه استرالیاییهاست، نهفقط بخشی کوچک از آنها.