به گزارش شهرآرانیوز؛ گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۲۳ (۱۴۰۲) نشان میدهد وضعیت زنان کشور در این زمینه اشتغال با وضعیت سایر کشورها تفاوت معناداری دارد. در این سال تعداد شاغلان زن بالای ۱۵ سال در ایران ۱۴.۴ درصد بوده؛ درحالی که این رقم در ترکیه ۳۱ درصد، بحرین ۴۲ درصد، ترکمنستان ۴۸ درصد، مالزی ۵۰ درصد، امارات و اندونزی ۵۲ درصد و در قطر بیش از ۶۴ درصد اعلام شده است.
علاوه براین طبق گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۲۳ نرخ مشارکت نیروی کار برای زنان ایرانی ۱۴.۴ درصد و مردان ۷۰.۶ درصد بوده است.
طبق این گزارش نرخ اشتغال زنان در افغانستان ۴.۸، جمهوری آذربایجان ۶۷.۴، پاکستان ۲۴.۵، عراق ۱۱.۴، روسیه ۵۴.۵، قزاقستان ۶۳.۲، عربستان ۳۴.۵، کویت ۴۷.۶. عمان ۳۲ درصد، قطر ۶۴.۱ درصد بوده است؛ بنابراین نرخ اشتغال زنان فقط در دو کشور افغانستان و عراق کمتر از ایران بوده است.
طبق گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۲۳ (۱۴۰۲) نسبت تعداد شاغلان زن بالای ۱۵ سال در ایران ۱۴.۴ درصد بوده؛ این میزان در سال ۲۰۲۳ در ترکیه ۳۱ درصد، بحرین ۴۲ درصد، ترکمنستان ۴۸ درصد، مالزی ۵۰ درصد، امارات و اندونزی ۵۲ درصد و در قطر ۶۴ درصد اعلام شده است
این در حالی است که اشتغال برای زنان صرف نظر از استقلال مالی، دارای اهمیت اجتماعی و روانشناختی است و از طرفی دستیابی به توسعه پایدار مستلزم مشارکت همه آحاد مردم است؛ بنابراین لازم است این مهم مورد توجه قرار بگیرد و در این زمینه برنامهها و راهبردهای اثربخش اتخاذ شود.
«مهدی کرمانی» و همکارانش نیز در پژوهشی تحت عنوان «بررسی کیفی راهبردهای زنان در دستیابی به فرصتهای شغلی» سعی کردهاند ابعاد مختلف اشتغال زنان را بر اساس یک مطالعه کیفی مورد مطالعه قرار داده و در این زمینه راهبردهایی را پیشنهاد دهند که در ادامه به آنها اشاره میشود:
نیازهای اقتصادی مرتفع نشده: یکی از دلایلی که سبب میشود زنان به دنبال یافتن شغل باشند، نیازهای اقتصادی مرتفع نشده است. به عبارتی ارزیابی زنان از میزان توانایی سرپرستان خانوار برای تعیین مطلوبیتهای مادی تکتک اعضا به عنوان یک محرک قوی برای ترغیب آنها به جستجوی فرصتهای کاری عمل میکند. حتی گاهی سرپرستان خانوار عامدانه زنان را برای یافتن شغل و رفع نیازهایشان تشویق میکنند.
تراکم زنان شاغل در شبکههای اجتماعی پیرامونی: دریافت زنان از میزان امکانپذیری دستیابی به فرصتهای شغلی و حتی در نظر گرفتن دستیابی به اشتغال به عنوان حقی اساسی برای خود تا حد زیادی وابسته به نسبت زنان شاغل به سایر زنان و یا کلیت افراد مرتبط در شبکه اجتماعی پیرامونی است. در مواردی درک زنان از تناسب موقعیتهای شغلی مختلف با منزلت اجتماعی ایشان نیز برآمده از مشاهدات آنان از تجارب سایر زنان در محیط اجتماعی اطرافشان است.
چالشهای نقشی-هویتی: یکی از دغدغههای زنان که به عنوان عاملی بازدارنده در دستیابی ایشان به مشاغلی با مزایای مطلوب، نمود پیدا میکند، تعارض بین نقشهای متفاوتی است که در موقعیتهای مختلف خانوادگی و اجتماعی بر عهده دارند. در خانوادههای بیشتر پاسخگویان، حتی در مواردی که ظاهرا اعضای خانواده از تعلقات سنتی فاصله دارند، پیشفرضهای پررنگی در ارتباط با اولویت ایفای نقشهای خانوادگی زنان بر نقشآفرینیهای اجتماعی به چشم میخورد.
در چنین وضعیتی زنان ناگزیر از پذیرش اولویتهای تحمیل شده به خود هستند. این پذیرش در بسیاری از مواقع به دلیل رویههای درونی شده توسط زنان صورت میپذیرد. در عین حال، برخی از زنان همچنان در تلاش برای غلبه بر این چالش و یافتن راههایی برای امکانپذیر ساختن تلفیق اشتغال با نقشهای خانوادگیشان هستند.
گسترش روز افزون فرصتهای شغلی ناپایدار در بازار کار: در دهههای متوالی از آغاز تلاشها برای نوسازی جامعه ایرانی و اقتصاد آن، بنابر قواعد ریشهدار تاریخی مانند بسیاری از جوامع دیگر، تبعیضهایی ساختاری علیه زنان نسبت به مردان به منظور دستیابی به فرصتهای شغلی به ویژه در ارتباط با مشاغل یقه سفید وجود داشته است. عموم زنان منهای درجه آگاهیشان نسبت به سوابق و ریشههای تاریخی این موضوع، مصادیقی از مواجه با چنین تبعیضهایی را گزارش کردهاند.
بنابر قواعد ریشهدار تاریخی مانند بسیاری از جوامع دیگر، تبعیضهایی ساختاری علیه زنان نسبت به مردان به منظور دستیابی به فرصتهای شغلی به ویژه در ارتباط با مشاغل یقه سفید وجود داشته است.
در عین حال میتوان شاهد پدیدهای به طور نسبی نوظهور در بازار کار مبنی بر گسترش روزافزون فرصتهای شغلی ناپایدار بود که بنا بر دو ویژگی اصلی آنها یعنی ناپایداری و درآمدزایی پایینتر نسبت به مشاغل دائمی، با نوعی بیاستقبالی مردان مواجه بوده است. این کنار کشیدن مردان زمینهساز حضور پررنگتر زنان در بازار کار و در مواردی، امکانی برای تجربه اندوزی و افزایش آمادگی آنها برای رقابت در جهت کسب فرصتهای شغلی بهتر بوده است.
تحول در معیارهای اعتباریابی زنان در جامعه ایرانی: یکی دیگر از عوامل زمینهساز مهم تحول در معیارهای اعتباریابی زنان در جامعه ایرانی است. ترکیبی از عوامل پهن دامنه همچون فراگیر شدن آموزش عمومی، گسترش قابل توجه آموزش عالی، عملکرد رسانهها به ویژه رسانههای مدرن اینترنتی سبب شده است تا آنچه زنان و مردان با اتکا بدان برای خود کسب اعتبار و منزلت میکنند، بیش از پیش به یکدیگر نزدیک شده باشد.
تحصیلات: در رابطه با تحصیلات میتوان از دو گروه از زنان نام برد. گروه اول زنانی هستند که از آموزشهای تخصصی یا فنی سطح بالایی بهره نبردهاند، اما به دلایلی ناگزیر از جستجوی کار هستند. این افراد باور به عدم امکان دسترسی خود به موقعیتهای شغلی با امتیازات بالا دارند و غالبا تلاشی نیز برای اخد آنها صورت نمیدهند، اما گروه دوم زنانی هستند که از تحصیلات و مدارک حرفهای پرکاربرد در جامعه برخوردارند. این زنان نه تنها به دنبال جستجوی شغل با بیشترین درآمد هستند، بلکه تاکید دارند که فعالیتشان در راستای تخصصشان باشد.
تاهل و تجربههای اقتصادی: زنان به طور عمده قرارگیری در نقشهای همسری و مادری در زندگی زناشویی و گاهی نیز ضرورت پذیرش کامل یا مشترک مسئولیتهای سرپرستی خانوار را از جمله دلایل اصلی برای اشتغال خود معرفی میکنند. به عبارت دیگر، زنان اشتغال خود را نه صرفا دلیلی بر دستیابی به استقلال مالی بلکه آن را فرایندی مکمل و تسهیل کننده در جریان زندگی زناشویی خود میدانند.
تجربه زیسته در خانه پدری: خانواده پدری به جهت ایفای نقشهای محوری خود در اجتماعی شدن اولیه، سهم عمدهای در شکلدهی به تصمیمات عاملان اجتماعی و همچنین شیوههای اجرای آن در طول زندگی دارند.
خانواده پدری به دلیل ایفای نقشهای محوری خود در اجتماعی شدن اولیه، سهم عمدهای در شکلدهی به تصمیمات عاملان اجتماعی و همچنین شیوههای اجرای آن در زندگی دارند
تجربه اشتغال زنان از این قاعده مستثنی نیست و تا حد زیادی متاثر از ملاحظات، چارچوبها و قواعدی است که والدین برای فرزندان وضع کردهاند. برای نمونه رسمیت دهی به اولویت نقشهای زنانه در محیط خانه و یا در نقطه مقابل تاکید بر ضرورت استقلال مالی برای دختران همچون پسران میتواند در جهتگیریها و تصمیمگیریهای شغلی زنان در دورههای مختلف زندگیشان باشد.
منبع: ایرنا