جلوگیری از سندرم تخمدان در زنان دیابتی با مصرف رژیم غذایی سالم مشارکت پررنگ بانوان خراسان رضوی در برگزاری روضه‌های خانگی ماجرای نقاشی با گچ توسط یک بانوی معلم| وقتی مدرسه، محیط با نشاطی برای دانش‌آموزان می‌شود پخش برنامه «جشن فرشته‌ها» ویژه جشن‌ تکلیف دختران از شبکه پویا حضور رسمی زینب نصرالله در یک برنامه تلویزیونی ایرانی پایان مسابقات اتومبیل‌رانی کشور با قهرمانی بانوی مشهدی ۲۰ هزار زن سرپرست خانوار خراسانی زیرپوشش بهزیستی روایت دردناک «رضوانه دباغ» از شکنجه شدن خود و مادرش در زندان ساواک آیا تدلیس در نکاح یکی از موارد فسخ نکاح است؟ ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا|شهید محسن ضمیری هوشمند شهر را برای مادران آماده نمی‌کنید؟ روایت زندگی مادر شهید و رئیس تنها دایرةالمعارف تشیع ایران در کتاب «فهیمه» اهمیت دادن به وظایف مادری توسط بانو ملکه جهان قاجار از اجرای رسم ماه رمضان توسط دختران تا تهیه غذاهای محلی برای افطار در آذربایجان غربی بهبود رابطه بین مادر و کودک از طریق تجربه تولد مثبت توسط مادر مشوق‌های مدیریت شهری مشهد برای «تحکیم و تعالی خانواده»
سرخط خبرها
دار‌الفیضش را گرفته تنگ در آغوش

دار‌الفیضش را گرفته تنگ در آغوش

  • کد خبر: ۲۹۹۸۵۳
  • ۲۳ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۹
هوس کرده بودم سر صبح آبان گوشه دنجی از «دار‌الفیض» را برای خودم جور کنم و یک دل سیر حرف‌های تکراری‌ام را با امام رضا «ع» مرور کنم.
حمیده وحیدی
خبرنگار حمیده وحیدی

به گزارش شهرآرانیوز؛ هوس کرده بودم سر صبح آبان گوشه دنجی از «دار‌الفیض» را برای خودم جور کنم و یک دل سیر حرف‌های تکراری‌ام را با امام رضا «ع» مرور کنم. این را همان لحظه ورود به حرم برای خودم نسخه‌پیچ کردم.

راستی اسم رواق دار‌الفیض را تازه یادگرفتم با اینکه سال‌ها یک گوشه‌اش می‌ایستم و به ردیف گل‌های بالای ضریح حسودی می‌کنم!

همین چند روز پیش بود که زیارتنامه را تند تند تمام کردم و تا خواستم دل بکنم از حال خودم چشمم افتاد به دیوار روبه‌رو و تازه فهمیدم چه جایی ایستاده‌ام. راستش در زیارت بعدی دلم همانجا را خواست و تا پایم را گذاشتم در صحن آزادی، سلامی گفته و نگفته راهم را کشیدم به سمت رواق، اما چیزی نگذشت که صدای جاروی خادمان حرم مسیر نگاهم را تغییر داد.

وسط نوای «این طایفه یعنی اصلِ تکیه‌گاهی، خیر دو دنیا را دهند با یک نگاهی» دلم رفت پیش زنی با چادر سفید که مثل غنچه‌ای بین جمعیت روی زمین سرد جمع شده بود و قدم‌های خادمان جارو به دست و همهمه مردم هم، آسمان صبح و گنبد آقا را از او نگرفت. جمعیت دور شد، اما او بی‌آنکه تکان بخورد دارالفیضش را تنگ در آغوش گرفته بود و در هوای صبح پاییز دلش گرم بود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.