توزیع ۵۰۰ هزار وعده پذیرایی در بزرگ‌ترین موکب جشن خیابانی امام‌رضا(ع) پخش زنده حرم امام‌رضا(ع) در شب میلاد امام هشتم + پخش ویژه‌برنامه‌های حرم مطهر اختتامیه استانی سیزدهمین دوره نمایشگاه‌های مدرسه انقلاب در مشهد برگزار شد | بیش از ۶۰۰ مدرسه در استان میزبان نمایشگاه‌های انقلاب+ویدئو سرلشکر سلامی در مشهد: در‌های جهنم را به روی صهیونیست‌ها باز می‌کنیم | برای جنگ در هر مقیاسی آماده هستیم + فیلم برگزاری مراسم اولین سالگرد شهادت شهیدجمهور در حرم امام‌رضا(ع) (۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴) زائرانی به مهربانی پدر و مادر | قرارگاهی کنار پنجره‌فولاد + فیلم ویژه‌برنامه‌های شب و روز میلاد امام‌رضا(ع) در حرم مطهر رضوی اعلام شد ورود ۷۶۰۰ زائر پیاده به مشهد در دهه کرامت ۱۴۰۴ | تشرف ۶۰۰ زائر عراقی به حرم امام‌رضا(ع) ۸ دقیقه تا بهشت اینجا هر گم‌شده‌ای پیداست بزرگداشت دهه کرامت در بیش از ۱۰۰ کشور | راه‌اندازی مجمع پیشکسوتان دهه کرامت در صحن آزادی خاکمان کنید سِرّ عشق سایه مستدام حضرت خورشید بر ایرانِ امام‌رضا(ع) رویداد فرهنگی «صحن شادی» ویژه کودکان در حرم امام‌رضا(ع) برگزار شد ردّپای امید حوالی حرم | روایت‌هایی از تلخ‌وشیرین لحظه‌های اضطرار زندگی رئیس ستاد امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کشور: بدون مردم، امربه‌معروف به مقصد نمی‌رسد + فیلم جانشین سازمان اطلاعات سپاه: دشمن امروز با تمام توان برای تضعیف ایران و ضربه به دین و رهبری وارد میدان شده است آیت‌الله صدیقی: امروز با آسیب‌های نوظهور اجتماعی رو‌به‌رو هستیم که نیازمند شناخت هستند + فیلم نخستین یادواره شهدای جهادگر خراسان رضوی برگزار شد | اهدای بیش از ۸ هزار سری جهیزیه به زوج‌های جوان
سرخط خبرها

بسپار و بگذر

  • کد خبر: ۳۰۹۷۰۲
  • ۱۹ دی ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۵
بسپار و بگذر
زیارتنامه را که باز کردم نگاهم باز به دختر پیچیده شده در عطر گل و سفیدی چادر بخت افتاد که صدای خاله‌ام باز هم توی گوشم پیچید: دعا کن برای خودت و برای همه.
حمیده وحیدی
نویسنده حمیده وحیدی

سکانس اول: پاییز ۱۳۸۱

ایام اعیاد شعبانیه در بین سلام و صلوات زائران که از شنیدن صدای عصر نقارخانه کیف می‌کردند در حال تعویض چادر مشکی با چادر سفید گل‌دارم بودم، خاله‌ام یک ریز به شانه‌ام می‌زد و می‌گفت برای همه و برای خودت دعا کن و چند اسم را ردیف و پشت سر هم می‌آورد. هنوز هم نمی‌دانم جواب خاله‌ام را داده‌ام یا نه؟ یادم نیست با چند نفر از فک‌و‌فامیل خودم و خانواده مردی که قرار بود از آن روز سوار بر یک بال رؤیا و مهر همراه شوم خوش‌و‌بش کردم، اما فقط می‌دانم در لحظه خواندن خطبه عقد لبریز از فکر بودم و آینده. نه صدایی می‌شنیدیم و نه چهره واضحی در ذهنم نقش می‌بست. یک چشمم به گنبد طلا بود و یک گوشم به دعای خیر بقیه. خاله‌ام که مسئول مدیریت احساسم بود در آن شرایط مدام به شانه‌ام می‌زد و برای دیده‌بوسی به سمت دیگران هدایتم می‌کرد. وقتی مراسم تمام شد تمام حرف‌های نگفته و گره شده‌ام را در همان گله جا بین گنبد و صدای نقارخانه بین جمعیت جا گذاشتم و با خانواده جدید و محارم جدید به سمت مسیر تازه‌ای هم‌قدم شدم.

سکانس دوم: پاییز‌۱۴۰۳

نزدیک به ایام ولادت حضرت علی «ع» وقتی پاییز خوش‌و‌بش‌کنان با برف و باران و برکت زودتر از شهر خداحافظی کرد و لبخند را به روی مردم آورد یک روز صبح خیلی زود دختر جوان چادر بختش را دورش گرفته بود و گاهی به دسته‌گلش نگاه می‌کرد و گاهی به ضریح. نور از بالای رواق افتاده بود روی صورتش. چنان در دنیای خودش غرق بود که حتی وقتی دوربینم را برداشتم و از اطرافش عکس گرفتم هم حضورم را متوجه نشد. انگار داشت به آینده و روز‌های بعد و رفتن از خانه‌ای به خانه دیگر فکر می‌کرد.

زیارتنامه را که باز کردم نگاهم باز به دختر پیچیده شده در عطر گل و سفیدی چادر بخت افتاد که صدای خاله‌ام باز هم توی گوشم پیچید: دعا کن برای خودت و برای همه.

سکانس سوم

پایم را که از رواق بیرون گذاشتم سوز برف به صورتم زد. گوشی‌ام صدا داد. پیام پسر هفده‌ساله‌ام با یک استیکر خنده روی صفحه نقش بست: مامان امروز مدرسه‌ها تعطیل شد نهار چی داریم؟

عکس: حمیده وحیدی/ شهرآرا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->