سرخط خبرها
درباره «بامداد خمار»؛ زبانِ زمانِ زنانه

درباره «بامداد خمار»؛ زبانِ زمانِ زنانه

  • کد خبر: ۳۶۸۲۳۹
  • ۰۴ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۱۷
سریال بامداد خمار درباره عشق است؛ عشق در جامعه ای که تحت تاثیر جنگ به حیات خود ادامه می دهد و هرچند این عشق از جنس نگاه سرمایه دارانه است و با جنس عشق تاریخی، فرسنگ ها فاصله دارد.

به گزارش شهرآرانیوز، بامداد خمار به کارگردانی نرگس آبیار از جمله سریال‌هایی است که اینروز‌ها از شبکه نمایش خانگی در حال پخش است.

هربرت مارکوزه یکی از اندیشمندانی نئومارکسیست یا همان مکتب فرانکفورت، می‌گوید: «عشق، نیرویی است علیه نظم سرکوبگر سرمایه داری، چون مبتنی بر همدلی، اتحاد و آزادی است.» فردریش انگلس؛ همکار کار مارکس هم قبل‌تر گفته بود: «شکل عشق و ازدواج، تابع شکل مالکیت در جامعه است.» گر چه همگان می‌دانند که کمونیسم و مارکسیسم، مکاتبی شکست خورده و هزینه زا برای بشریت بوده‌اند، اما نمی‌توان نکته‌هایی که انگلس و مارکوزه درباره عشق گفته‌اند را نادیده گرفت. این نکته‌ها زمانی که ما سریال جدید «بامداد خمار» ساخته نرگس آبیار را می‌بینیم، بیشتر حساس مان می‌کند.

ماجرای «بامداد خمار» درباره عشق است. عشق یک دختر از طبق بالای جامعه نسبت به یک جوان کارگر و پایین دست. جالب آنکه عمه دختر هم سال‌ها پیش، چنین تجربه‌ای داشته و اینک این دو در کنار هم قرار می‌گیرند و این رو در رویی، عامل حرکت و پیش برنده داستان است. زن کهنسال، در کارزار عشق اش، احتمالا شکست خورده است چرا که واکنش اش نسبت به احساس دختر، ترس و تاسف است.

بیانیه سریال از همان ابتدای فیلم صادر شده است. مادر دختر بدون پذیرش پسر برای آمدن به خواستگاری، با این امر مخالف است، و اختلاف طبقاتی را علت این مخالفت می‌داند. عمه هم از تجربه عشق خود نسبت به پسر طبقه کارگر احساس رنج را به دختر منتقل می‌کند؛ بنابراین قرار است ما با عشقی ناکام میان دختری از طبقه مرفه و پسری فرودست مواجه باشیم. هر چند که این سریال، اقتباسی از داستانی به همین نام نوشته فتاحه حاج سیدجوادی است و ما که آن را خوانده‌ایم می‌دانیم که قرار است چه اتفاقاتی بیفتد و سرنوشت شخصیت‌های سریال، چه خواهد شد. با این حال، کار نوشتن فیلمنامه سریال به حسین کیانی سپرده شده است که می‌تواند بهترین انتخاب باشد. کیانی، سال‌ها در تئاتر کار کرده و آثارش هم در همین حال و هوای زمانی و محتوایی می‌گذرد. او به آن زمانه، کاملا مسلط است و حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

سریال، در بین دو دوره اواخر قاجار و اوایل جمهوری اسلامی می‌گذرد. هر دو جامعه، تحت تاثیر شرایط جنگ هستند؛ جنگل جهانی اول و جنگ تحمیلی هشت ساله. وضعیت مشترک خانواده «خان سالار»، این است که در هر دو دوره هم، تحت تاثیر مشکلات اقتصاد و اجتماعی جنگ قرار ندارند و وضع مالی مناسبی نسبت به عموم جامعه دارند.

نوع مواجهه خانواده با عشق، از جنس نگاه سرمایه دارانه است و با جنس عشق تاریخی، فرسنگ‌ها فاصله دارد. عشق شیرین و فرهاد یا لیلی مجنون، در فرهنگ ایرانی، فارغ از طبقه است و ناکامی عشاق، بیشتر به دلیل شرم و حیا یا ایثار و از خودگذشتگی بیش از اندازه مربوط می‌شود. حتی در نگاه فرهنگ غرب نیز، مثلا شاهزاده و گدا یا سیندرلا، آثاری هستند که از طبقات اجتماعی عبور می‌کنند و حس عشق را ورای هر طبقه و وضعیت اجتماعی می‌دانند که می‌تواند پیروز شود و به ثمر برسد. اما در بامداد خمار، آشکار شاهد تطور نگاه و فرهنگ نسبت به مقوله هستیم. ضمن اینکه در دوره دوم زمانی قصه، تفکرات فمینیستی و فردگرایانه هم به اندیشه‌های چپ و مارکسیستی اضافه شده و داستان را پرفراز و نشیب‌تر و پیچیده‌تر خواهد کرد.

یولیا کریستیوا فیلسوف بلغارستانی، درباره مشکلاتی که زنان در ساختار مردسالارانه دارند، می‌گوید که ایشان دچار تکرار چرخه نمادین هستند و در زمان زنانه گرفتارند. در بامداد خمار هم ما این چرخه را شاهد هستیم. تجربه شکست عشق، دوباره تکرار می‌و عدم موفقیت عشق طبقاتی تبدیل به یک اصل می‌شود.

اما آنچه که در بامداد خمار، قابل اعتناست، انتخاب فرم و طراحی آن است. سازنده اثر، برخلاف تلخی و اکسپرسیونی که در محتوا وجود دارد، از نور و رنگ، بهره‌های زیبایی شناسانه می‌گیرد و اثر را برای مخاطب قابل تحمل و جذاب‌تر می‌کند. آبیار، به عنوان یک فیلمساز زن، شأن زنانه را در میدان عشق، به درستی رعایت کرده است و به دور از ژست‌های شبه روشنفکری، حقیقت وجودی زن را از دل محتوای قصه، بیرون می‌کشد و از جایگاه جنسیت خود دفاع می‌کند. در بامداد خمار، زنان، ذاتا زیبا هستند. پر از شور زندگی‌اند. زنانگی دارند و مالکیت خود را بر حیطه زندگی شان، حفظ کرده‌اند. دوست داشتن را بلدند. زیبایی را می‌فهمند و مادرانگی را هم از بر هستند. معماری داخلی و خارجی صحنه‌ها نیز، صاحب اصالت است و حال مخاطب را خوش می‌کند.

از این رو، تقابل نویسنده و کارگردان برای نشان دادن اندیشه هایشان و چیره شدن بر ذهن و قلب مخاطب، در این سریال، دیدنی و جذاب خواهد بود. باید ببینیم در قسمت‌های بعدی، کیانی چقدر به قصه حاج سیدجوادی وفادار می‌ماند. شاید نویسنده فیلمنامه، مسیر دیگری از نویسنده رمان، در پیش بگیرد و ما را با شگفتانه‌ای دیگر رو‌به‌رو کند. نکته مهم دیگری که لازم است درباره اش کوتاه بگوییم این است که زمانه‌ای که مخاطب این اثر را مشاهده می‌کند، می‌تواند حلقه سوم این «زمان زمانه» باشد و شاید هم تاریخ، دیگر تکرار نمی‌شود و در زمانه حاضر، این تجربه‌ها به خاطره یا افسانه تبدیل شده باشند. این را باید جامعه شناسان و پژوهشگران اجتماعی بگویند. به همین خاطر، سریال «بامداد خمار» را می‌توان فراتر از یک اثر سرگرمی یا هنری صرف، قلمداد کرد یا آن را اثری مرکب از هر دو و البته، در حین حال به وجود آورنده نگاهی تازه، دانست.

منبع: ایرنا

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.