حمایت اجتماعی از دختران، کلید پیشرفت کشور کامبک تماشایی تیم باتسام برابر تیم کاسپین تهران در لیگ برتر بسکتبال بررسی عملکرد تیم ملی هندبال بانوان ایران در رقابت‌های قهرمانی جهان چرا فعالیت زنان در صنعت گردشگری اهمیت دارد؟ زندگی مشترک حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)، الگویی بی‌نظیر برای زوجین زنان چادری در سینمای ایران | الگو‌های دیده‌نشده و کلیشه‌هایی که تکرار می‌شوند پوششی که آرامش و زیبایی می‌آفریند | روایت بانویی که حجاب را خلاقانه بازتعریف کرده است درمان ناباروری در ایران در حال پیشرفت است تساوی نماینده خراسان رضوی در هفته ششم لیگ برتر فوتسال زنان من هنوز مادرم درباره مکرمه قنبری، هنرمند نقاش | مادر رنگ ها روایت بی‌بی معصومه از حسن‌آقا | پسری که هنوز هم کنارش نفس می‌کشد در پناه دعای مادر مامان منو ببخش! iOS ۲۶.۲ با تمرکز بر شخصی‌سازی، امنیت و ارتباطات منتشر شد چند نکته برای زنانی که سلامتی شان اولویت آخرشان است | زخمی از ندیدن خود کسب مدال طلای پاراتنیس توسط بانوی ایرانی در پنجمین دوره بازی‌های پاراآسیایی جوانان کاهش تعداد و درصد فرزندان سوم در سال گذشته در کشور زن؛ محور کرامت، پیشرفت و تمدن‌سازی در گام دوم انقلاب
سرخط خبرها
دل‌کندن؟ هرگز! | روایت مهین‌خانم از ۴ دهه صبر و ایستادگی

دل‌کندن؟ هرگز! | روایت مهین‌خانم از ۴ دهه صبر و ایستادگی

  • کد خبر: ۳۷۳۲۱۳
  • ۲۲ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۵
مهین‌اسماعیل‌زاده، زنی از جنس صبر و ایستادگی است؛ مادر یک شهید مفقودالاثر، خواهر سه شهید و یک جانباز که سال‌هاست بار سنگین خاطرات جنگ را با چهره‌ای آرام و دل پُرایمان به دوش می‌کشد. روایت او، تصویر روشن مادرانی است که در سکوت، استخوان رنج را جویده‌اند، اما از وطن و ایمان عقب ننشسته‌اند.

به گزارش شهرآرانیوز، وقتی اولین‌بار به خانه مهین‌خانم رفتم، هنوز نمی‌دانستم از زنی که چهار عزیزش را تقدیم جنگ کرده، باید منتظر چه نوع گفت‌وگویی باشم. اما همان لحظه ورود، با عطری که در اتاق‌های روشن خانه‌اش پیچیده بود و تعارف‌های گرم مادرانه‌اش، فهمیدم با زنی روبه‌رو هستم که رنج را زیسته، اما اجازه نداده حجم اندوه، لبخندش را کم‌رنگ کند.

در روز عکاسی، حتی پیش از شروع گفت‌و‌گو، دلش پیش مادر شهید دیگری بود و مدام می‌گفت: «حتماً بروید سراغش. دلش پر است، تنها هم هست.» همین رفتار کافی بود تا بفهمم زندگی مهین‌خانم، فقط روایت داغ‌ها نیست؛ روایت مردمی است که هنوز حال دیگران را فراموش نکرده‌اند.

وقتی در جاده‌های خالیِ محل بازسازی عملیات کربلای۵ قدم می‌زدیم، به تانک‌های فرسوده اشاره کرد و با صدایی محکم گفت: «خدا لعنت کند آن‌ها را که از روی جوان‌های مردم رد شدند.» اما همین زن، در همان لحظه، از جوان‌های امروز هم با عشق یاد می‌کرد. از اینکه هنوز کسانی هستند که حرمت مادران شهدا را نگاه می‌دارند.

مهین‌خانم حتی راضی نشد مراسم تشییع برای فرزند مفقودالاثر خود برگزار کند؛ می‌گفت: «نمی‌خواستم مردم دوباره به زحمت بیفتند.» حالا هم آرام، بی‌هیاهو، در کنار خادمی حرم امام‌رضا(ع) زندگی می‌کند.

دل‌کندن؟ هرگز

در اتاق قدم می‌زدیم و من پشت‌سرهم درباره عکس‌ها سؤال می‌پرسیدم؛ از سه برادر شهید، از مادر صبورشان که ۱۰۲ سال عمر باعزت داشت، از پسر مفقودالاثر و از برادر جانباز.

وقتی پرسیدم چطور ممکن است انسان تا این اندازه دل بکند، مکثی کرد و گفت: «دل کندن؟ ما چیزی به اسم دل کندن نداشتیم. دوست داشتن سر جای خودش، وظیفه سر جای خودش. آن روز‌ها مگر می‌شد نگاه کرد و هیچ کاری نکرد؟»

روایت خانواده‌ای که جلودار نبودند

اولین شهید خانواده، ابوالفضل بود؛ هم‌رزمیِ شهید چمران. پس از او عباس، فرمانده تخریب در جنگ، و بعد حسن، برادری که به‌تازگی داماد شده بود. هر سه برای مادری بزرگ شدند که خودش الگویی از ایمان و صبر بود.

مهین‌خانم از آن روز‌ها می‌گوید:«برادر‌ها وصیت کرده بودند در شهادتشان عزاداری نکنیم؛ می‌گفتند زندگی باید جریان داشته باشد. یک روز مسجد بودیم، یک روز خرید عقد.»

مادر خانواده، خدیجه طلعت، نه‌تنها اجازه نداد فرزندانش در خانه بمانند، که خودش بعد‌ها تفنگ آن‌ها را در میدان «جنگ نرم» برداشت؛ سخنرانی می‌کرد، از اسلام دفاع می‌کرد و هرگز اشک ضعف نشان نداد.

صبح، تشییع یک شهید؛ عصر، بدرقه دیگری

مهین‌خانم روزی را به یاد می‌آورد که خانواده‌شان برای همیشه در ذهن مردم ماند:«صبح پیکر برادرم عباس را از بیمارستان تحویل گرفتیم، عصر همان روز برادر دیگرمان را در راه‌آهن بدرقه کردیم. بعضی‌ها می‌گفتند چطور دلتان آمد؟ اما تفنگ برادرم نباید زمین می‌افتاد.»

دو پسر او، اسماعیل و نادر، هم‌زمان در جبهه بودند؛ نادر مفقودالاثر شد و حسن، برادرش، در همان عملیات شهید شد. اسماعیل هم با جراحات جنگ سال‌ها درد کشید.

مفقودالاثری که مادرش چشم‌انتظار نماند

نادر هرگز بازنگشت. اما مادر، بر خلاف بسیاری، دل‌دل نکرد.

«می‌دانستم برنمی‌گردد. نمی‌خواستم با قبر خالی انس بگیرم. همان زمان مسئولان می‌گفتند مراسم بگیر، اما دلم نمی‌خواست مردم دوباره اذیت شوند.»

مادری که پس از شهادت پسران، تازه ایستادگی‌اش آغاز شد

مادر خانواده، خدیجه طلعت، پس از شهادت فرزندانش، سخنران شد؛ زن مؤمنی که هنوز در خاطره مهین‌خانم «کوهی از صبر» است. اواخر عمر، گاهی به خیال دیدار پسرانش، می‌گفت: «در را باز کنید، عباس پشت در است.»

درخواست یک مادر شهید از مسئولان

‌ادامه می‌دهد:«قسم به خون شهدا، مسئولان مراقب رفتارشان باشند. ببینند روی صندلی چه کسانی نشسته‌اند. اگر می‌توانند کاری برای مردم بکنند و نمی‌کنند، فردای قیامت باید جواب بدهند.»

مادرانه‌هایی برای فرزندان ایران

در روز‌های گفت‌و‌گو، بار‌ها تکرار کرد: «اول مادر خوبی باشید.»

مهین‌خانم مثل بسیاری از مادران شهید، بخش زیادی از رنج‌هایش را نگفته و نمی‌گوید. نسلی که کم‌کم در حال رفتن است و با آن‌ها گنجی از خاطرات و ایمان از دست می‌رود.

به قول خودش: «ما هم جگرگوشه داشتیم. اما امنیت مردم برایمان مهم‌تر بود.»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.