معرفی راهکار‌هایی برای شناسایی مشکلات بینایی توسط والدین ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید حیدر آرام جو بازگشت رؤیا نونهالی به تلویزیون| سریال «روشنایی شب» برای پخش از رسانه ملی تولید می‌شود ترجمه کتاب «تب ناتمام» به زبان روسی| وقتی از زندگی شهید به روایت مادر استقبال می‌شود برگزاری بیست‌ویکمین دوره اعتکاف ویژه مادر و دختر در مساجد کشور فرزندآوری، عامل تقویت پیوند عاطفی در زندگی زوجین سیاست‌های ارتقای سلامت زنان بازنگری می‌شود بهروزآذر: منعی برای صدور گواهینامه موتور برای بانوان وجود ندارد + فیلم هشدار درباره سردی روابط زوجین؛ وقتی حضور فیزیکی بدون حضور عاطفی کافی نیست لاجوردی: قانون عفاف و حجاب باید تعیین تکلیف شود مامان‌های مدرسه‌ای | راهکار‌هایی برای مادرانی که فرزند مدرسه‌ای دارند سحرِ آب | بانوی روشندلی که با «قورباغه طلایی» مدال‌ها را درو می‌کند نتایج یازدهمین قرعه‌کشی ایران خودرو مادران اعلام شد+جزییات «ابریشم‌باف»، روایتی زنانه از حماسه نوغان در سایه خورشید هشتم هفته یازدهم لیگ برتر بسکتبال بانوان برگزار شد| پیروزی نماینده مشهد برابر تیم فرآور شریف سبز آشنایی با فواید مصرف کلم بروکلی برای سلامت بانوان آغاز اردوی آماده‌سازی تیم ملی فوتبال بانوان برای حضور در جام ملت‌های آسیا از ۷ دی ماه ۱۴۰۴ افزایش خطر زایمان زودرس با وزن گیری کمتر از حد انتظار در دوران بارداری ناکامی هیات فوتبال خراسان رضوی در هفته هشتم لیگ برتر فوتسال زنان
سرخط خبرها
روایت یک عکس و امنیتی که برای دختران و بانوان جان‌ها داد

روایت یک عکس و امنیتی که برای دختران و بانوان جان‌ها داد

  • کد خبر: ۳۷۷۱۳۱
  • ۱۳ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۴
قصه عکسی که ماندگار شد چیزی نبود غیر از همان شب‌های عملیات که در زندگی هر پرستاری می‌تواند بی‌نهایت قاب ثبت کند.
شهلا آبنوس
نویسنده شهلا آبنوس

باور کردنش سخت باشد که چهار دهه از جنگ گذشته است و من هنوز نمی‌توانم چاقو به دست بگیرم و گوشت تکه‌تکه کنم و نمی‌شود چشمم به خون بیفتد و حالم بد نشود، منی که سال‌ها در بیمارستان و جبهه بودم و رفتن آدم‌ها جزوی از زندگی‌ام شده است. حالم به‌ظاهر خوب است، اما زخم‌های روحم هرگز خوب نشدند. گاهی عفونت می‌کنند و همه وجودم را می‌گیرند.

من در اوایل بیست‌سالگی‌ام برادر و همسایه و قوم و خویش و هم‌کلاسی را از دست داده‌ام. شاید کسی مانند ما پرستاران و امدادگران نداند که درد چه مفهومی دارد و امنیت تا چه اندازه می‌تواند برای یک کشور اهمیت داشته باشد، مایی که در کمترین زمان، وقتی نه دوربینی بود و نه فضای مجازی، هر روز خاطره‌ای تلخ را ثبت کردیم.

در روز‌های اول جنگ من با دست خودم پارچه سفید را روی صورت هم‌کلاسی دوران کودکی و تازه‌عروسم انداختم. آن لحظه همه سال‌های که با هم گذرانده بودیم از نظرم گذشت، مایی که با هم خندیده و گریه کرده بودیم و عجیب اینکه همه توقع داشتند صبوری کنم.

اما قصه عکسی که ماندگار شد چیزی نبود غیر از همان شب‌های عملیات که در زندگی هر پرستاری می‌تواند بی‌نهایت قاب ثبت کند. به اندازه‌ای مجروح آورده بودند که بخش اورژانس دزفول غوغا و واویلا بود.

سالن‌ها را تقسیم کرده بودیم. مجروحان داخل راهرو خون‌ریزی و درد داشتند. همهمه همه‌جا را پر کرده بود.

یادم هست یک دنیا درد در سرم می‌چرخید: خون، گوشت و وصیت پشت وصیت. باید تند و تند مجروحان از بیمارستان دزفول تخلیه می‌شدند و به پادگان وحدتی که فرودگاهی نظامی بود می‌رفتند و از آنجا به‌سرعت به تهران، تبریز، مشهد و اصفهان اعزام می‌شدند. به خاطر دارم خانمی که همسر یکی از پرستاران اعزامی از تهران بود قرار شد همراه همسرش با آمبولانس به پادگان برود. بعد‌ها این عکس در همان حال و هوا گرفته و منتشر شد، تصویری که خودم متوجهش نبودم. شاید اگر آن زمان فضای مجازی وجود داشت ما هر روز صد‌ها تصویر از پرستاران را می‌دیدیم که خواهرانه روی سر مجروحان در حال خدمت‌رسانی بودند.

آن روز روی سر یکی از مجروحان که بی‌تابی می‌کرد ایستاده بودم و مدام او را دلداری می‌دادم. دلش نمی‌خواست به شهرش برگردد و مادرش او را با آن حال وضعیت ببیند. با هزار مصیبت و توجیه که اینجا جا نداریم و در شهر خودش رسیدگی بهتر است متقاعدش کردم اعزام شود.

مثل بچه‌ها اصرار می‌کرد که نرود. دستش قطع شده بود و بی‌قراری زیادی می‌کرد. کم‌سن بود و هنوز ازدواج نکرده بود. عشق به مادرش را کاملا می‌دیدم. حاضر بود در غربت بماند، اما برنگردد. ناچار شدم راضی‌اش کنم. هنوز بعد از سال‌ها به این فکر می‌کنم مادرش وقتی تنها پسرش را دید چه حالی پیدا کرد. اصلا زنده است یا نه؟ آیا دوباره به جنگ برگشت؟

سال‌ها بعد جنوب را ترک کردم، اما خاطراتم هرگز فراموش نشد. دست‌به‌قلم شدم و تصمیم گرفتم بنویسیم برای نسلی که باید بداند وقتی از وجب به وجب خاک حرف می‌زنیم دقیقا چه می‌گوییم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.