بیماران مبتلا به ام‌اس حمایت می‌شوند بیماری «هاشیموتو»، شایع‌ترین اختلال تیروئیدی در زنان امام خمینی (ره) در هویت، روح و جان زن ایرانی انقلابی اثرگذار به وجود آورد معرفی کتاب‌هایی مفید به والدین برای تربیت بهتر فرزندان اهدای چادر امام رضایی به نوعروسان| وقتی زندگی مشترک با عقد بالاسرحضرت آغاز می‌شود وقف خانه مسکونی مردی که مهریه همسرش را پرداخت نکرده، چه حکمی دارد؟ زنان ۳برابر مردان به‌ ام‌اس مبتلا می‌شوند فرصت ۵ ماهه مظفر برای ساخت تیمی جهانی در فوتسال زنان بررسی ارتباط میان تغییرات دما و اقلیم با افزایش نرخ سرطان در زنان پیروزی تیم ملی هاکی روی یخ دختران ایران در نخستین دیدار خود در جام آسیایی زنان پرداخت تسهیلات تکلیفی در زمینه اشتغال‌زایی زنان سرپرست‌خانوار در آینده‌ای نزدیک بانوان فلسطینی، نمونه‌ای از پیروان حقیقی حضرت هاجر (س) در عصر کنونی یک بانوی ایرانی در مسابقات جهانی ترکیه طلایی شد پوشاندن زیورآلات زنان از دید نامحرم چه حکمی دارد؟ روایتی زنانه از دوره قاجار در مکه در یک سفرنامه تجربه افسردگی در زندگی حدود ۱۵ تا ۲۵ درصد زنان افزایش تعداد شبکه‌های تبلیغی بانوان کشور اعزام ۴ بانوی خراسانی همراه تیم ملی والیبال نشسته به مسابقات قهرمانی آسیا
سرخط خبرها
استکان‌های نقره‌ای که دست به‌دست شد

استکان‌های نقره‌ای که دست به‌دست شد

  • کد خبر: ۲۴۳۶۹۷
  • ۱۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۲
مدتی پیش وقتی داشتم زندگی «مریم عمید» یکی از اولین روزنامه‌نگاران ایران و صاحب نشریه ««شکوفه» در سال ۱۲۹۲ خورشیدی را می‌خواندم، فارغ از همه تلاش‌هایش در شرایطی که حتی برخی زنان ناصرالدین شاه سواد خواندن و نوشتن خود را پنهان می‌کردند، یک نکته جالب ذهنم را مشغول کرد و آن این بخش از متن بود: «مریم عمید اگرچه روشن‌فکر بود، اما زنی بود که زندگی شخصی‌اش را با تمام مختصات عرفی زنانه حفظ کرده بود. تمام کار‌های خانه‌اش را خودش به‌تن‌هایی انجام می‌داد. به گفته یکی از نزدیکان، یک بار تمام استکان‌های نقره خود را فروخت تا بتواند مخارج چاپ نشریه شکوفه را بپردازد و در اثر عشق و علاقه مفرط در این راه، کلیه اموال و دارایی خود را صرف کار‌های اجتماعی و فرهنگی کرد.»

همین چند استکان نقره شاید همه زندگی روزنامه‌نگارانی باشد که بعد از آن ۲ زن درمدت ۱۱۰ سال بعد راه را در همواری‌ها و ناهمواری‌ها ادامه دادند، دختران جوانی که لحظات نقره‌ای و طلای زندگی‌شان را با محلولی از انرژی و امید ظرف جسمشان حل کردند و در گمنامی تلاش کردند چیزی را بهبود بخشند، آنهایی که می‌دانستند حفظ و ارتقای خانواده، مادرانگی و زن بودن با آموزش صحیح همراه است. پس تا زمانی که موانع از پیش پای زنان برداشته نشود، این قشر رشد نخواهند کرد.

این روز‌ها به یمن فضای مجازی می‌توان جز رصد روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها، بانوان خبرنگار را در شبکه‌های مجازی نیز دنبال کرد، با آنها ارتباط گرفت و از چگونگی و سختی این شغل پرهیاهو پرسید. شغل خبرنگاری برعکس سر و صدای زیادش از آن حرفه‌هایی است که آدم را بدجور توی لاک خودش فرومی‌برد. از آن جهت که خبرنگار ممکن است توی جمع باشد، اما دغدغه‌ها، درگیری با مشکلات روزمره جامعه، و پیگیری مسائل تخصصی حوزه کاری، او را نامرئی می‌کند. شغلی است که فراموش‌کاری موقت اولین دردی است که گریبان‌گیر اعضایش می‌شود. آنها یاد می‌گیرند کم نیاورند تا دستشان برای کوبیدن روی میز و احقاق حقوق مردم پر باشد.

این سال‌ها بانوان خبرنگار در مشهد تلاش کردند مشکلات حقوقی و شهری را در کمترین زمان به گوش کسانی که قدرت تغییر داشتند برسانند. بخشی از زندگی بانوان خبرنگار پشت قاب پررنگ‌و‌لعاب شغلشان گم شد، آنهایی که صفحه مانیتور را بیش از فرزندان و پدر و مادرشان دیدند، آنهایی که مدام در جلسات مختلف در رفت‌و‌آمد بودند، اما برای خرید یک لباس مجلسی ماه‌تا‌ماه پایشان را در هیچ بازار و خیابانی نگذاشتند. بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم اگر فراتر از هیجان خبرنگاری، مشکلات بانوان در این قشر توسط همان اولی‌ها منتشر می‌شد، چند نفر بعد‌ها حاضر می‌شدند سال‌های زیادی را پشت صندلی دانشگاه برای آموختن و کسب مهارت در این رشته تحمل کنند.

راستش قصه خبرنگاران و عکاسان قصه درازی دارد، اما یک چیز هست که این آدم‌ها را مثل زنجیره جلوتر از بقیه سپر بلا می‌کند و آن یک کلمه تکراری به وسعت همه زندگی است: عشق و دیگر هیچ.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.