تدوین اطلس نیاز‌های زنان محلات مختلف مشهد با رویکرد آینده‌پژوهی استفاده از رژیم گیاهخواری مطلق، عامل مهم افزایش خطر شکستگی استخوان لگن در زنان راه‌اندازی بیش از ۳۵۰ گروه روضه‌خوانی توسط بانوان در کشور آموزش مسئولیت‌پذیری به کودکان با تمرکز بر رشد هوش هیجانی آن‌ها بهروزآذر: مشکلات مادران و نوزادان با مشارکت بخش خصوصی حل می‌شود پوسیدگی شدید دندان در کودکان کمتر از ۱۲ سال آموزش مجازی، عامل مهم افت تحصیلی دانش‌آموزان آغاز اردوی تیم ملی والیبال‌نشسته بانوان از ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ ضرورت هماهنگی و همکاری بین پدر و مادر در خانواده وجود ۲۵ میلیون زن در سنین کار در کشور کاهش علائم سندروم پیش‌ازقاعدگی با مصرف به‌اندازه یک گیاه دارویی طرزتهیه شیرینی شکلاتی ساده برای عید نوروز + فیلم احتمال بروز اختلال اضطراب جدایی از والدین در کودکان ۳ تا ۱۰ سال سقوط ۵ پله‌ای زنان بسکتبال ایران در رنکینگ فیبا نارضایتی فعالان مد و لباس از نبود نظارت کافی بر برگزاری نمایشگاه‌های لاکچری
سرخط خبرها
مادر حواسش به همه قرص‌هایت بود

مادر حواسش به همه قرص‌هایت بود

  • کد خبر: ۲۹۸۸۰۲
  • ۱۷ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۲
وقتی زبانت دیگر حتی درست به خواندن نماز نمی‌چرخید، این مادر بود که پرستاری‌اش را تمام می‌کرد و حواسش به همه قرص‌هایت بود.
طیبه ثابت
نویسنده طیبه ثابت

به گزارش شهرآرانیوز؛ سلام احمد. همکارم گفته است که برایش از مادر بنویسم و از تو در روز پرستار. برای اینکه تو را به وضوح بیشتری ببینم، چشم‌هایم را می‌بندم.

پلک اول

گاهی وقت‌ها دیدن، با ندیدن همه‌چیز است مثل مادر که تو را دید و چشم بر همه سختی‌ها بست و پرستار شب‌های چهار سال آخر آماده شدن برای پروازت شد، مثل مادر که با پرستاری از پاره وجودش به مقام «شکر» رسید و ما داریم او را هر روز با تو، با اینکه تو رفته‌ای می‌بینیم.

خیال نمی‌کنم. مادر خودش گفته است وقتی همه خواب بودیم برایت همان لالایی‌هایی را خواند که در کودکی‌ات می‌خواند. مادر می‌دانست بچه‌اش را چطور از درد‌های سهمگین موج انفجار و شیمیایی نجات بدهد، آرام کند و بخواباند. من که فکر می‌کنم این تو بودی با همه نگاه‌های آسمانی‌ات که بالا‌تر از هر روان‌شناسی بود، ذهن مادر را تازه کرده بودی و الان ما داریم می‌بینیم که مادر همه شعر‌های دوبیتی و مثنوی‌های بی‌شمار فراموش‌شده دوران بچگی و نوجوانی و جوانی‌اش را به یاد آورده است.

پلک دوم

حتما وقتی طرف سمت چپ بدنت لمس شده بود و نمی‌توانستی درآن تخت سفید روبه‌روی پنجره اتاق وسطی در همه آن ساعت‌هایی که کند می‌گذشتند از این پهلو به آن پهلو بشوی، مادر حواسش به تو بود. وقتی زبانت دیگر حتی درست به خواندن نماز نمی‌چرخید، این مادر بود که پرستاری‌اش را تمام می‌کرد و مهر بر پیشانی‌ات می‌گذاشت و خودش با زبان خودش به جای زبان از کلام مانده تو، بعد از هر اذان و سر موقع نماز می‌خواند. مادر حواسش به همه قرص‌هایت بود. مادر حواسش به صدای نفس‌هایت بود وقتی «لوله ایر ویت» را با آن چشم‌های همیشه بیدار نگاه می‌کرد و «حدیث کسا» می‌خواند.

پلک سوم

احمدجان، آن سال آخری را که بر اثر آتروفی‌های مغزی مکرر و آب رفتن گوشت و غضروف صورت قشنگت فکت هرهفته درمی‌رفت و تریاژ‌های بیمارستان امداد و امام‌رضا (ع) تو را می‌شناختند یادت هست؟ یادت هست که وقتی فکت را جراحی کردند و برایت پروتز گذاشتند مادر خوشحال شد؟ ما خوشحال شدیم که مادر در پرستاری‌های شبانه‌اش از تو، دست‌کم نگران یک قلم از درد و رنج‌های همیشگی‌ات نباشد.

می‌دانم وقتی فقط چشم‌هایت برای مادر مانده بودند و می‌توانستند دو پنجره برای دیدن و ارتباط با ما باشند، همه آن لحظه‌های بی‌تابی مادرانه برای سلامتی‌ات، برای آن همه راز و نیاز‌های شبانه با خدا و برای همه نفس‌هایت که با سختی و لوله پلاستیکی نایت دارو و غذا را به خوردت می‌داد را عاشقانه دیدی، اما تو آن‌قدر سبکبال شده بودی که برای پرواز لحظه‌شماری می‌کردی. این مادر بود که در پرستاری اول شده بود و این تو بودی که در مقام شهادت برآمده‌ بودی. پرستاری به توان مادر را پرستاران می‌توانند درک کنند، نه ما.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.