کاهش ۹ درصدی آمار طلاق در خراسان شمالی نقش مادران در تربیت نسل منتظر لزوم ارتقای قدرت خلاقیت کودکان در مدارس روایت زهرا داوودنژاد از بازی در نقش مادر دکتر بهاروند، دانشمند ایرانی، در سریال «ذهن زیبا» هزینه مهدکودک به مادران شاغل پرداخت می‌شود | بخش خصوصی از قانون دورکاری والدین در تعطیلی مدارس پیروی نمی‌کند روایت مشهورترین داور زن فوتسال ایران در دنیا از فعالیت در حوزه داوری افزایش تعداد زنان کارآفرین کشور در زمینه فناوری و اقتصاد دیجیتال آسیب‌های نگهداری از حیوانات خانگی برای خانواده عنوان «نایب‌رئیس کمیته توسعه راگبی آسیا» به یک زن ایرانی رسید مروری بر نقش آفرینی زنان در دفاع مقدس حریفان ایران در لیگ والیبال قهرمانان زنان آسیا مشخص شدند نگاهی به نماد‌ها و وجوه فطری بازیگری لیلا حاتمی ۲۰ درصد زنان سرپرست خانوار به علت فوت همسر در تصادف، تحت پوشش بهزیستی قرار گرفتند پدر در تربیت و حمایت اقتصادی از دختران چه نقشی دارد؟ ویدئو| مادرانه| روایتی از دلتنگی مادران شهدا| شهید محمدرضا خالقی شیرزاده یائسگی زودرس، عامل مهم افزایش خطر دیابت در زنان کمتر از ۴۰ سال سهم ۱۰ درصدی مدیریت زنان کشور در شرکت‌های دانش‌بنیان طرز تهیه شیرینی کره‌ای گردویی مخصوص عید نوروز در خانه + فیلم احتمال ۶۲ درصدی ابتلا به سرطان‌های پوست و خون در افراد دارای خالکوبی
سرخط خبرها
این عکس را برای تو گرفتم محبوبه!

این عکس را برای تو گرفتم محبوبه!

  • کد خبر: ۳۰۲۲۴۲
  • ۰۷ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۸
محبوبه سفارش کرده بود که اگر صبح چهارشنبه کله‌سحری یکهو هوس صدای نقارخانه، عطر پاییز و اسپند و عود جلو ورودی صحن اسماعیل طلا به سرم زد حتما یادش بیفتم.
حمیده وحیدی
خبرنگار حمیده وحیدی

به گزارش شهرآرانیوز؛ محبوبه سفارش کرده بود که اگر صبح چهارشنبه کله‌سحری یکهو هوس صدای نقارخانه، عطر پاییز و اسپند و عود جلو ورودی صحن اسماعیل طلا به سرم زد حتما یادش بیفتم؛ آن هم با کلیدواژه «رهایی از بلاتکلیفی». محبوبه‌ای که با پانزده سال خانه‌داری و مدرک فلان و شغل فلان حالا از زندگی خسته شده و دلش می‌خواهد تیشه بزند به هر چه ساخته و ترک دنیا کند و یک گوشه را پیدا کند و بی‌آنکه هیچ بنی‌بشری را ببیند نفس بکشد و زندگی کند.

شاید به قول خودش اگر رودربایستی با دخترش نبود یک روز هم آن زندگی را تحمل نمی‌کرد. نمی‌دانم چرا هر بار این جملات تکراری را طی شش ماه اخیر پای تلفن، یک گوشه از کافه یا خانه خودم و محبوبه شنیدم توی ذهنم مدال فتح‌الفتوح را به گردن آیدا دختر ۱۰ ساله‌اش انداختم که بی‌آنکه بداند، تا این اندازه پرزور ایستاده بود و جلو گم‌و‌گور شدن مادرش را گرفته بود.

این عکس را برای تو گرفتم محبوبه!

 محبوبه یک روز همه عکس‌های در و دیوار هال خانه‌اش را جمع کرده بود، چون فکر می‌کرد دیگر نگه‌داشتنشان لطفی ندارد و آن دورهمی‌ها و لحظه‌ها و لبخند‌ها برای همان روز‌ها بوده و بهتر است نه ببیند و نه بشنود و نه در موردش فکر کند. راستش را بخواهید از قضا آن صبح چهارشنبه نه کله‌سحر از خواب بیدار شدم و نه عطر پاییز و بوی عود و اسپند حرم به صورتم خورد و نه سفارش محبوبه یادم بود! پایم که به صحن گوهرشاد باز شد دنبال یک گوشه‌ای بودم تا یک دور دنیایم را دوره کنم و هر چه در دلم بود بریزم بیرون که چشمم به این زن و شوهر افتاد.

زن با یک دست شال سبز روی صورت مرد را مرتب می‌کرد و با دست دیگر زیارتنامه می‌خواند. این عاشقی جوری بود که آرامشش گواه از تکرار این لحظه در همیشه داشت. عکس را برای محبوبه فرستادم و نوشتم: چه جای خوبی است این صحن‌و سرا برای رهایی از بلاتکلیفی محبوبه!

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.