به گزارش شهرآرانیوز؛ تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که هوشهیجانی تأثیر بیشتری نسبت به بهره هوشی در موفقیت فردی، روابط اجتماعی و سلامتروان دارد؛ اما چرا هوش هیجانی باید از دوران کودکی پرورش یابد؟ پاسخ این است که زندگی انسان مملو از عواطف و احساساتی است که تأثیری عمیق بر تصمیمگیری، رفتار، روابط و کیفیت زندگی دارند. این عواطف بهویژه در کودکی از شکل متفاوتی برخوردارند.
شناخت این تفاوتها و ویژگیهای دوران کودکی، به ما کمک میکند عواطف مثبت را در کودکان پرورش دهیم و از بروز عواطف منفی جلوگیری کنیم.
در ماههای نخست زندگی، حالات عاطفی کودک ساده است و از طریق واکنشهایی مانند گریه، خنده و حرکت بروز میکند. با رشد کودک، این حالات به احساساتی پیچیدهتر مثل ترس، خشم، محبت، اضطراب و حسادت تبدیل میشود. در حدود ۶ سالگی، کودک حساستر و هیجانیتر شده و احساساتش ناپایدارتر است. در دوره ۶ تا ۱۲ سالگی، احساساتی مانند خشم و اضطراب پایدارتر میشود و کودک علاوه بر درک بهتر احساسات خود، درباره احساسات دیگران هم آگاهتر میشود و توانایی همدلی پیدا میکند. او دوست دارد در شادی و غم دیگران شریک باشد و انتظار دارد دیگران نیز چنین رفتاری با او داشته باشند. تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که هوش هیجانی (توانایی درک، مدیریت و بیان هیجانات) تأثیر بیشتری نسبت به بهره هوشی در موفقیت فردی، روابط اجتماعی و سلامت روان دارد.
هوش هیجانی شامل توانایی کنترل هیجانات، به تأخیر انداختن خواستهها، ایجاد انگیزه، تشخیص احساسات دیگران و مدیریت روابط است. به همین دلیل آموزش و تقویت آن در کودکی، پایه رشد سالم رفتاری و عاطفی در بزرگسالی است. برای آموزش کنترل هیجانات به کودکان، روشهای ساده و مؤثری وجود دارد.
۱- اولین قدم، کمک به کودک برای شناخت و نامگذاری احساسات است؛ مثلاً گفتن «الان ناراحتم، چون بازی نکردیم». این کار باعث افزایش خودآگاهی و کاهش تنش میشود.
۲- دومین گام، آموزش روشهای آرامسازی است؛ مانند تنفس عمیق یا شمردن تا ۱۰ که کمک میکند کودک بتواند هیجانهای خود را مدیریت کند.
۳- در گام سوم والدین میتوانند با بازی، داستان و الگو بودن، این مهارتها را به کودک منتقل کنند.
۴- چهارمین قدم داشتن دفتر ثبت هیجان است که کودک احساسات روزانه خود را در آن بنویسد یا نقاشی کند، این موارد به کودک در شناخت بهتر هیجاناتش کمک میکند.
متأسفانه بسیاری از والدین به اهمیت هوش هیجانی یا بیتوجهاند یا عملکرد مؤثری ندارند. بعضی احساسات منفی کودک را نادیده میگیرند یا سرکوب میکنند و ممکن است کودک را بابت خشم یا ترسش سرزنش کنند. برخی والدین همدلی میکنند، اما راهنمایی نکرده و یا حد و مرزی برای رفتار کودک تعیین نمیکنند.
والدینی که در پرورش هوش هیجانی موفقاند، ویژگیهایی را که در ادامه مطرح میشود، دارند:
۱- احساسات کودک را میشناسند و تأیید میکنند؛
۲- آنها را فرصتی برای گفتوگو و آموزش میبینند؛
۳- به حرفهای کودک گوش میدهند و همدلی میکنند.
۴- به کودک کمک میکنند احساساتش را بیان و نامگذاری کند؛
۵- با تعیین حد و مرز، رفتارهای سازگارانه را آموزش میدهند. کودکانی که در چنین محیطی رشد میکنند، از سلامت روان بهتری برخوردارند، در مدرسه موفقترند، روابط اجتماعی بهتری دارند، مشکلات رفتاری کمتری دارند و احساسات مثبت بیشتری را تجربه میکنند.
منبع: روزنامه خراسان