به گزارش شهرآرانیوز، همزمانی نوجوانی با دوره بلوغ، حساسیتهای این سن را دوچندان کرده و سبب شده است شاهد رفتارها و واکنشهایی بسیار متفاوت و البته به قول پدرها و مادرهای امروزی، عجیبوغریب از نوجوانان باشیم؛ رفتارهایی که با واکنشهایی بسیار متفاوتتری هم پاسخ داده میشوند. با این نگاه، میتوان والدین را به سه دسته تقسیم کرد: پدرها و مادرهای سختگیر، پدرها و مادرهای سهلگیر و پدرها و مادرهای مقتدر که خروجی هرکدام از آنها آینده متفاوتی را برای بچهها رقم خواهد زد. این موضوع سبب شده است به سراغ پدرها و مادرها برویم و حد و مرز اینگونه برخوردها را در گفتوگو با حسین جانعلیپور، روانشناس حوزه کودک و نوجوان، دقیقتر بررسی کنیم.
خیلی از پدرها و مادرها تصور میکنند با آزادگذاشتن بچهها و دادن استقلال زیادی به آنها نتایج تربیتی بهتری به دست خواهند آورد. سهلگیری در امور تربیتی درست به اندازه سختگیری آسیبزاست، چون در خانوادههای سهلگیر قوانین زیادی وجود ندارد. هرکس هر طوری بخواهد رفتار میکند. توجهی هم به آموزش رفتارهای اجتماعی نمیشود. در نتیجه این نوع تربیت، ما بچههایی خواهیم داشت که:
- چندان وابسته به خانواده نیستند؛
- اعتمادبهنفس بسیار کمی دارند؛
- درگیر مشکلات دیگر اعضای خانواده نمیشوند؛
- احساس مسئولیت نمیکنند؛
- در برنامهریزیهای تحصیلی و شغلی خود ناموفق هستند؛
- تعاملات و ارتباطات اجتماعی ضعیفی دارند؛
- به اجرای قوانین و آداب و رسوم تقید چندانی ندارند؛
- به منافع فردی توجه دارند تا خانوادگی؛
- به علت هرجومرج، گرفتار تزلزل روحی هستند؛
- در آینده، پدرها و مادرهای سهلگیر و بیمسئولیتی میشوند.
پدرها و مادرهای سختگیر یا مستبد قوانین بیش از اندازهای برای تربیت بچههای خود دارند و خانه را تقریباً شبیه یک پادگان اداره میکنند. یعنی دستورهای صادرشده باید بدون چونوچرا اجرا شوند؛ چون احساس میکنند با کنترل زیاد میتوان بچهها را منضبط و موفقتر تربیت کرد. این در حالی است که سختگیری هم مانند سهلگیری نتیجه تربیتی مناسبی نخواهد داشت و بچههایی که تربیت خواهند شد:
- اعتمادبهنفس کمی دارند و کمتر به خودشان اتکا میکنند؛
- از استقلال کافی برخوردار نیستند و وابستگی زیادی به خانواده دارند؛
- ضعیفالنفس هستند و از قبول مسئولیت خودداری میکنند؛
- از اینکه در محیطی مانند خانواده بخواهند ادعای حق کنند، هراس دارند؛
- مطیع و فرمانبردار و دارای خلاقیت پایینی هستند؛
- احساس ناامنی میکنند و رفتاری همراه با پرخاشگری دارند. به طور کلی به بزرگسالان بدبیناند؛
- برای حقوق دیگران احترام قائل نمیشوند و در برابر انتقاد بزرگترها بیتفاوتاند؛
- در مسائل اخلاقی، عاطفی و ذهنی بهشدت انعطافپذیرند؛
- میزان افسردگی و خودکشی در آنها زیاد است.
حد وسط والدین سهلگیر و سختگیر، پدرها و مادرهای مقتدر هستند، یعنی خانوادههایی که بچهها را به شیوهای اطمینانبخش و قاطع آزاد میگذارند. در این خانوادهها فرزندان به استقلال و آزادی فکر تشویق میشوند. در عین حال، نوعی محدودیت و کنترل هم بر رفتارشان اعمال میشود. همچنین پدر و مادر گرمی و صمیمیت و ارتباط کلامی وسیعی در تبادل با فرزندان خود دارند. در نتیجه، بچههایی که در این خانوادهها تربیت میشوند:
- شخصیتهای مستقل و مسئولیتپذیری دارند؛
- تصمیمگیریهایشان بر اساس مشورت و مصلحتاندیشی است؛
- عزتنفس و اعتمادبهنفس بیشتری دارند؛
- از محبوبیت بسیاری در میان همسالان خود برخوردارند؛
- قدرت همدلی و همیاری زیادی دارند و به خواستههای هم توجه میکنند؛
- ارتباطات و تعاملات اجتماعی قویای دارند؛
- از روش عقلانی در همه شئون زندگی خود پیروی میکنند؛
- کنجکاو و خلاق هستند؛
- بدون ترس از قضاوت، سرزنش، تمسخر و انتقاد درباره هر موضوعی، با یکدیگر صحبت و درددل میکنند؛
- هماهنگی کاملی بین رشد اخلاقی، اجتماعی، روانی، عاطفی و شخصیتی آنها وجود دارد؛
- رفتارهای هدفمند و پیشرفتگرا دارند.
در این بچهها شادابی، نشاط و رضایت درونی ناشی از اعطای آزادی متعادل سبب شجاعت، جرئت، غلبه بر خودخواهی و خودمداری و مقابله با مشکلات و دشواریهای زندگی میشود.
حساسبودن دوره نوجوانی و گرهخوردن آن به بلوغ، مهمترین علتی است که پدرها و مادرها باید اطلاعات خود را بیش از پیش درباره مراحل رشد فرزندشان و نیازهایی که دارد افزایش دهند. بر این اساس، میتوان چند اصل مهم و ارتباطی را در این دوره برشمرد.
نوجوان هم مانند دیگر اعضای خانواده نیازهایی ابتدایی دارد که باید بهموقع، اما بهاندازه و بهجا تأمین شود.
اگر میخواهیم نوجوانمان از آسیبهای اجتماعی دور باشد، باید خانه و خانواده مهمترین کانون تأمینکننده امنیت روحی و روانی نوجوان باشد.
توجه و محبتکردن یک نیاز اساسی روانی و تقویتکننده مثبت است و رفتار بچهها را به سمت خلاقیت، خیر و نیکی تغییر جهت میدهد.
بچهها نیاز دارند به این اطمینان برسند که شما آنها را همانطورکه هستند، پذیرفتهاید و برایشان احترام قائلید.
در برخورد با نوجوان، همیشه باید از کلمات و عبارات مثبت استفاده کرد تا تشویقی برای تغییرهای مثبت باشد.
هر قدر پدر و مادرها برای نزدیکشدن به نوجوانشان ارتباط کلامی و غیرکلامی بیشتری برقرار و به او محبت کنند، نوجوان احساس مورد توجه بودن بیشتری پیدا خواهد کرد و دوره نوجوانی را بهتر پشتسر خواهد گذاشت.
بدترین تحمیلی که به نوجوانمان میکنیم این است که از او بخواهیم مانند ما باشد. این در حالی است که دنیا همپایه روحیات و نیازهای ما تغییر کرده است.
تفاوتهای موجود در انسانها بیانگر این نکته است که پدر و مادر هم باید با فرزندان خود مطابق روحیه، علایق، توانمندیها، استعدادها و ویژگیهای آنها برخورد کنند.
اگر نوجوانی در این دوره از زندگیاش احساس ارزشمندی کند و هویتی مثبت برای خود پیدا کند، این مسئله به او کمک خواهد کرد که در آینده نیز با هر فشاری و در هر شرایطی، تصمیم به انتخاب درست بگیرد.
مسئولیتدادن به نوجوان تمرینی برای آینده است تا او بتواند بهتر و متعهدانهتر با مسائل زندگیاش برخورد کند. این مسئولیتدادن باید بر اساس توانایی و استعداد او و همراه با احترام به ویژگیهای شخصیتیاش باشد.
در کنار همه اصولی که در برقراری رابطه انسانی با نوجوانمان داریم، قاطع و جدی بودن بسیار مهم است. این مسئله با خشک و جدی رفتارکردن تفاوت زیادی دارد، بلکه بهمعنای آن است که قانونی را که با هم تعریف کردهایم، با هم به اجرا بگذاریم.
هر قدر میزان صداقت بین ما و نوجوانمان بیشتر باشد، سهولت ارتباط و اثرگذاری ما بر او بیشتر خواهد شد.
پدرها و مادرهایی که در تربیت بچهها با یکدیگر همدل و همراه هستند، اثرگذاری بهتری روی بچهها خواهند داشت.
شناخت دقیق نوجوان و ویژگیهایی که دارد و تعامل با او براساس تواناییها، استعدادها و تفاوتهای فردی و جنسیتی، همواره باید یک اصل در تربیت نوجوانمان باشد.
آگاهی پیدا کردن از مراحل رشد جسمی، روحی و شخصیتی بچهها یک اصل مهم در تربیت آنهاست و به پدرها و مادرها کمک میکند راحتتر با نوجوان خود برخورد و او را درک کنند. مطالعه کتابهایی که در این زمینه نوشته یا تألیف شده است، حضور در کلاسهای آموزشی و مشورتگرفتن از یک مشاور مجرب در این راه طولانی و پرفرازونشیب، به طور حتم، به بهتر سپری شدن این مسیر کمک زیادی خواهد کرد. ما به شما کتاب «روانشناسی نوجوان» اثر رحمان بابازاده را معرفی میکنیم که میتواند به بسیاری از پرسشهای تربیتی شما درباره نوجوانتان پاسخ بدهد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: یکی از مهمترین مهارتهای اجتماعی و سلامت رفتاری، مهارت «نه»گفتن و جرئتورزی است. این مهارت یکی از انواع رفتارهای قاطعانه و عبارت از توانایی ابراز خود و درخواست حقوق خود بدون تجاوز به حقوق دیگران است. جرئتورزی رابطهای مستقیم و صادقانه است که موجب گسترش وجود خویش و ابراز خویشتن میشود و امکان دستیابی به روابط صادقانه را افزایش میدهد و به شما کمک میکند تا نسبتبه خود احساس بهتری داشته باشید.
دیگر مطالب سبک زندگی را در «زندگی نو» بخوانید