بررسی جایگاه نقش مادری در مکتب اهل‌بیت (ع) فعالیت در رشته صنایع دستی، خانواده محور است برگزاری المپیاد ملی _ تخصصی امدادونجات جمعیت هلال‌احمر با حضور ۱۲۶ نجاتگر زن در مازندران برگزاری اردو‌های تیم ملی فوتبال بانوان به صورت مینی‌کمپ تلاش آگاهانه صنعت زیبایی برای ایجاد احساس زشت بودن در افراد| وقتی مرز میان صداقت و تفاخر باریک می‌شود نماینده خراسان رضوی بازهم بدون کسب امتیاز در هفته نهم لیگ فوتسال بانوان کشور حضور تیم ملی والیبال بانوان ایران در ۵ رویداد بین المللی ورود مؤثرتر نظام سلامت به مسائل تخصصی زنان با تصویب سند سلامت آن‌ها آشنایی با ۵ علت مهم درد شکم در زنان که باید جدی گرفته شوند لیپیدما، بیماری مزمنی که بیشتر زنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد هشدار یک کارشناس درباره وجود فلزات سنگین در محصولات آرایشی غیرمجاز لزوم تجمیع ظرفیت‌ها برای توانمندسازی زنان کشور پایان نیم فصل نخست رقابت‌های لیگ برتر والیبال بانوان| تیم‌های آرکا و سایپا در گروه‌های اول و دوم صدرنشین شدند کتاب «شهناز خانم»، روایت حضور زنان در مقاومت خرمشهر خانواده، محور اصلی الگوی سوم زن مسلمان ماجرای بازیگر شدن مرحوم شیرین یزدان‌بخش چه بود؟ حاشیه سازی عجیب تیم فوتسال بانوان خراسان رضوی در لیگ برتر
سرخط خبرها
سرعت عمل بالای پرستاران بخش سوختگی بیمارستان امام‌رضا (ع)

سرعت عمل بالای پرستاران بخش سوختگی بیمارستان امام‌رضا (ع)

  • کد خبر: ۲۹۸۷۹۸
  • ۱۷ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۷
سرعت عمل پرستاران بخش سوختگی بیمارستان امام‌رضا (ع) بالاست.

به گزارش شهرآرانیوز؛ «تحویل و تحول» نام ساعت ۷:۳۰ صبح بخش سوختگی بیمارستان کهن‌سال امام رضا (ع) است؛ زمانی که پرستاران این شیفت باید باند‌های بیماران را باز و پوست‌های سوخته و چرکین را از آن‌ها جدا کنند. سرپرستار فرز و سرحال می‌گوید اسم این بخش «گل» است و شش اتاق دارد: گل، سکوت، آرامش و پرستاران قبراق، البته قبل از رسیدن به زمان تحویل و تحول! از کنار اتاق‌های بخش می‌گذرم. بیماران مانند بقچه‌هایی با پارچه‌ قهوه‌ای منتظرند پرستار برای تعویض پانسمان به سراغشان بیاید و آن‌ها را از چرک‌وخون‌های دمل‌شده نجات دهند تا پوستشان نفسی بکشد و یک قدم به بهبود نزدیک‌تر شود. این در حالی است که ترسی عمیق هم در چشمانشان لانه کرده‌ است.

وارد اتاق یک می‌شوم. پسرکی ده‌دوازده‌ساله روی تخت نشسته و غمبرک زده است. فقط منتظر است بزند زیر گریه. دست چپ و شکمش با باند قهوه‌ای بسته است. ظاهراً پدرش خانه را آتش زده است و او و مادرش دچار سوختگی شدید شده‌اند. مادرش هم در گل ۲ بستری است. محمد بیمار خردسال دیگری است که تاتی‌تاتی‌کنان در حالی که باند‌های قهوه‌ای هردو پایش را پوشانده و پوشکش قلمبه بیرون زده است، داخل اتاق می‌شود. پرستار قربان‌صدقه‌اش می‌رود.

دو پرستار در اتاق حضور دارند. یکی‌شان می‌رود سراغ بازکردن باند‌های ابوالفضل. باند‌های قهوه‌ای با تیغ باز می‌شوند، اما سختی کار آن زیر است: باند سفید و گاز استریل که آغشته به خون و بتادین، در گوشت بیمار‌های با درجه سوختگی بالا فرو رفته‌اند. پرستار شروع می‌کند به ریختن سرم روی باند‌های سفید تا بتواند راحت‌تر آن‌ها را از بدن ابوالفضل جدا کند. پسرک غم‌زده سرش را به طرفی کج می‌کند و با آه و ناله می‌گوید: تو را به خدا آرام! می‌سوزد. دست نزنید!

همین زمان بوی بدی در اتاق می‌پیچد. محمد دوساله خودش را خراب کرده است. تا پرستار دیگر با تیغ باند‌های قهوه‌ای پای او را جدا می‌کند بو بیشتر می‌شود و پسرک می‌زند زیر گریه. با دستان کوچکش دائم به سمت در ورودی اشاره می‌کند که یعنی «مامان! بیا تو.» در این ساعت صبح، هیچ‌کس حق ورود به این بخش را ندارد، به‌ویژه مادرها، چون طاقت دیدن فرزندانشان را در این وضعیت ندارند و به قول یکی از پرستار‌ها یکی باید آن‌ها را آرام کند. پرستار محمد را بغل می‌کند و برای شست‌وشو داخل وان می‌گذارد. بلندبلند هم می‌گوید: عزیزم! عروسکم! مادر‌های شما برده خواب‌اند!

سرعت عملش خیلی بالاست. باند‌های قهوه‌ای و سفید را از پا‌های پسرک جدا می‌کند. پوشکش را هم درمی‌آورد و تمیزش می‌کند. با لحنی مهربان رو به محمد می‌گوید: حسابی آب‌بازی کردی‌ها! در همین حال، رو به ابوالفضل می‌گوید: خودت بیا توی وان و پانسمان‌هایت را خیس کن. ابوالفضل هم سرش را روی زانوانش می‌گذارد و مغموم‌تر می‌شود. «ببین! بهترین راه را بهت گفتم. گوش کن.»

بوی ناخوشایند مدفوع محمد تحملم را کم می‌کند و از اتاق بیرون می‌زنم. فضای غمناک و دردناک اینجا را فقط مهر و محبت پرستار‌ها تحمل‌پذیر می‌کند ولاغیر.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.