به گزارش شهرآرانیوز، امالبنین، فاطمه بنت حزّام، همسر دوم امام علی (ع)، که پدرش ابوالمجل حزام بن خالد، از قبیله بنیکلاب و مادرش لیلى یا ثمامه دختر سهیل بن عامر بن مالک بود.
همگان حضرت ام البنین را با نام پسر بزرگوارشان حضرت عباس (ع) میشناسند. به گوهای که نام حضرت عباس (ع) را بدون نام مادرش ام البنین (س) نمیتوان در ذهن تصور کرد.
ام البنین را از آن جهت ام البنین یعنی مادر پسرها مینامند که دارای سه فرزند پسر برومند و رشید به نامهای عباس، جعفر، عبدالله و عثمان بود و همگی آنها در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند و بنا به منابع تاریخی، ایشان پس از آگاهی از واقعه کربلا در غم حضرت اباعبدالله (ع) بیش از پسرانش نگران بود و گریست.
امالبنین را زنی شاعر و فصیح و از خانوادهای اصیل و شجاع شمردهاند. از زندگی او تا پیش از ازدواجش با امام علی (ع) خبری در دست نیست. پس از شهادت حضرت زهرا (س) به همسری امام علی (ع) درآمد.
بی تردید، تاکید امیرمومنان در انتخاب همسری شجاع و قهرمان پرور دو مطلب اساسی را نشان میدهد:
نکته اول نقش و اهمیتی است که همسر در شکوفایی فرزندان و نظام خانواده برعهده دارد. ویژگیهای اخلاقی و ایمان پدر و مادر اگرچه تنها عنصر تشکیل دهنده ویژگیهای فرزند نیست، ولی بخش مهمی از تربیت فرزند بدان وابسته است. بر همین اساس، در اسلام ازدواج با افرادی که دارای بیماریهای روحی، روانی و جسمی هستند، نهی شده است. در مقابل، ازدواج با دارندگان کمال و آراستگی پیشنهاد شده است.
نکته دوم این است که امام با آینده نگری، رویدادهای آینده را پیش بینی میکرده است. امام میدانست که در حماسه کربلا، حضور فرزندی رشید در کنار امام حسین (ع) و زینب کبری (س) برای حمایت از دین خدا ضروری است تا حماسه عاشورا در صفحه تاریخ، ماندگارتر باشد.
او میبایست از پدری، چون امیرمومنان و مادری شجاع و مهربان به دنیا آید؛ مادری که در ویژگیهای فردی، نزدیکترین شخص به زهرای اطهر (س) باشد. هرچند امام همسران دیگری داشت، ولی هیچ یک توانایی پذیرش این امانت سنگین را نداشتند.
آنان گرچه زنانی فاضل بودند، ولی نمیتوانستند مادر حضرت عباس (ع) باشند. بدین گونه، منزلت و قدر فاطمه دختر حزام تجلی مییابد و تقدیر الهی، دست او را در دست بزرگ مرد تاریخ میگذارد و به مقامی میرسد که زنان دیگر به حال او غبطه میخورند.
از آن جایی که ام البنین نزد مسلمانان و شیعیان منزلتی والا دارد. بدون هیچ شک و تردیدی ام البنین از ابواب الهی و از برجستهترین بانوان تاریخ است.
به گواهی تاریخ، پدران و داییهای ام البنین در دوران قبل از اسلام در ردیف دلیران عرب محسوب میشده اند و مورخان، آنان را به دلیری و شهامت در رزمگاههای نبرد ستوده اند. آنان افزون بر شجاعت و قهرمانی، سالار و سرور قوم خود نیز بوده اند. آن چنان که سلاطین زمان در برابرشان سر تسلیم فرود آورده اند.
بدین گونه است که خاندان ام البنین در شرافت، شهامت، مردانگی، مهمان نوازی و دلاوری، سرآمد رادمردان عصر خود بوده اند. ام البنین، این اوصاف والا را از اسلاف خود به ارث برد و با آموخته هایش از خاندان وحی عجین کرد و به فرزندانش نیز انتقال داد.
محبت خالصانه امالبنین به اهلبیت و نیز شهادت فرزندانش در رکاب سیدالشهدا (ع) موجب شده تا شیعیان برای او جایگاهی والا و ارزشی ویژه قائل باشند و از او نزد خدا شفاعت طلبند.
به گزارش شماری از منابع، امالبنین در پی آگاهی از واقعه کربلا، برای جان امام حسین (ع) بیش از پسرانش نگران بود. او از حال امام جویا شد و گفت: اگر حسین زنده باشد، غمی نیست که فرزندانم را از دست داده باشم. این سخن او را دلیل اخلاص کامل او به اهلبیت (ع) بهویژه امام حسین (ع) دانستهاند.
از آن پس وی در خانهاش با حضور زنان بنیهاشم مجلس سوگواری برپا میکرد. او هر روز با نوهاش عبیدالله، فرزند عباس، به بقیع میرفت و سرودههایی را که خود در رثای عباس سروده بود، میخواند و دردمندانه میگریست.
وی در این سرودهها، مردم را از امالبنین خواندن خود نهی میکرد؛ زیرا چهار پسرش را که همچون شیر بیشه بودند، از دست داده بود و دیگر پسری نداشت که به نام آنان «مادر پسران» خوانده شود. در سرودههای دیگر، از شاهدان نبرد پسرانش میپرسد: چگونه گرز آهنین بر سر عباس فرود آمد؟ و خود پاسخ میدهد: اگر عباس دست داشت و شمشیرش در دستانش بود، کسی به او نزدیک نمیشد. مردم نزد او گرد میآمدند و با وی در گریستن همنوا میشدند. گفتهاند که حتی مروان بن حکم اموی، از دشمنان اهلبیت، نیز با شنیدن سرودههای جانسوز او میگریست.
حضرت امالبنین در میان زنان مسلمان شیعه پایگاه قدسی و منزلت والایی دارد. زنان ایرانی برای این بانوی بزرگوار ارزش نمادین ویژهای قائلاند و برای برآورده شدن آرزوها و حاجتها، سامان گرفتن کارها و بالابردن نیروی شکیبایی خود در تحمل مصائب و رنجها به او توسل میجویند.
توسل به امالبنین معمولاً از طریق نذر و دادن نذریهایی مانند انداختن سفرۀ نذری، پختن آش و حلوا، خیرکردن خرما در راه خدا و به نام او صورت میپذیرد. مردم با برگزاری اینگونه مراسم و شعائر دینی، معتقدند که میتوانند ارواح مقدسان را به یاری طلبند و با کمک آنها تنگیها و مصائب زندگی را از میان بردارند.
این مراسم و شعائر واقعیتی اجتماعی است و بخشی از حیات دینی و زندگی معنوی مردم مسلمان در جامعههای سنتی را شکل میدهـد، و کارکردی روانی ـ اجتماعی در انسجام نظام زندگی و پاسخگویی به خواستها و انتظارات عاطفی برگزارکنندگان این مراسم دارد.