ضرورت توجه به اصل خانواده‌محوری در تمام نظامات علمی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برگزاری جشنواره غذا‌های مؤثر در باروری و دوران شیردهی در آینده‌ای نزدیک زنان، بیشترین قربانی قتل‌های خانگی در انگلیس شکست کاپیتان تیم ملی تنیس روی میز زنان ایران در دومین مسابقه خود در رقابت‌های قهرمانی جهان لزوم پیگیری پرداخت حق عائله‌مندی به زنان کارمند کسب مدال نقره در کمان سنتی مسابقات رنکینگ توسط دختر نونهال خراسان رضوی بالاترین علت تمایل به فرزندآوری در کشور، مادر و پدر بودن است موفقیت ۷۵ درصدی اجرای پویش‌های انصراف از سقط جنین در کشور دوست ندارم کسی مرا ببوسد! دعوت تنها فوتبالیست خراسانی به دومین اردوی آماده سازی تیم ملی فوتبال بانوان پیروزی مقتدرانه تیم ملی تنیس‌روی‌میز زنان ایران در مسابقات جهانی ضرورت مستندسازی و معرفی دستاورد‌های زنان اقوام و مذاهب ازدواج آسان با قراردادن مسکن استیجاری و سالن‌های عروسی رایگان در اختیار جوانان توسعه پوشاک ایرانی اسلامی در کشور از طریق سرمایه گذاری بانوان در صندوق‌های پروژه‌ای بسیج زنان فیفا از عملکرد تیم ملی فوتسال زنان کشور در جام ملت‌های آسیا تمجید کرد مردانی که نتوانند مهریه پرداخت کنند، زندانی نمی‌شوند، اما مشمول پابند الکترونیک می‌شوند بررسی جایگاه زن در جهاد اجتماعی امضای تفاهم‌نامه میان ایران و اندونزی با محوریت توانمندسازی زنان سرپرست خانوار تیم خراسان رضوی قهرمان مسابقات کبدی دختران کشور شد
سرخط خبرها
دار‌الفیضش را گرفته تنگ در آغوش

دار‌الفیضش را گرفته تنگ در آغوش

  • کد خبر: ۲۹۹۸۵۳
  • ۲۳ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۹
هوس کرده بودم سر صبح آبان گوشه دنجی از «دار‌الفیض» را برای خودم جور کنم و یک دل سیر حرف‌های تکراری‌ام را با امام رضا «ع» مرور کنم.

به گزارش شهرآرانیوز؛ هوس کرده بودم سر صبح آبان گوشه دنجی از «دار‌الفیض» را برای خودم جور کنم و یک دل سیر حرف‌های تکراری‌ام را با امام رضا «ع» مرور کنم. این را همان لحظه ورود به حرم برای خودم نسخه‌پیچ کردم.

راستی اسم رواق دار‌الفیض را تازه یادگرفتم با اینکه سال‌ها یک گوشه‌اش می‌ایستم و به ردیف گل‌های بالای ضریح حسودی می‌کنم!

همین چند روز پیش بود که زیارتنامه را تند تند تمام کردم و تا خواستم دل بکنم از حال خودم چشمم افتاد به دیوار روبه‌رو و تازه فهمیدم چه جایی ایستاده‌ام. راستش در زیارت بعدی دلم همانجا را خواست و تا پایم را گذاشتم در صحن آزادی، سلامی گفته و نگفته راهم را کشیدم به سمت رواق، اما چیزی نگذشت که صدای جاروی خادمان حرم مسیر نگاهم را تغییر داد.

وسط نوای «این طایفه یعنی اصلِ تکیه‌گاهی، خیر دو دنیا را دهند با یک نگاهی» دلم رفت پیش زنی با چادر سفید که مثل غنچه‌ای بین جمعیت روی زمین سرد جمع شده بود و قدم‌های خادمان جارو به دست و همهمه مردم هم، آسمان صبح و گنبد آقا را از او نگرفت. جمعیت دور شد، اما او بی‌آنکه تکان بخورد دارالفیضش را تنگ در آغوش گرفته بود و در هوای صبح پاییز دلش گرم بود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.