اعلام آمادگی کامل برای میزبانی نخستین نشست عالی‌رتبه سالانه زنان اکو در سال آینده زنان مایه افتخار ایران هستند ویژه برنامه «بانوان عاشورایی» با حضور زائران اردوزبان در حرم مطهر رضوی برگزار شد بررسی ابعاد مختلف خانه‌داری و اشتغال زنان در خانواده از دیدگاه اسلام رنگ و بوی زنانه مستند کوتاه «مادر جبهه‌ها» دختر شهید سپهبد سلامی: هستی خود را برای تحقق منویات رهبر معظم انقلاب به میدان می‌آوریم ۳۲ بازیکن به اردوی انتخابی تیم ملی فوتسال بانوان دعوت شدند سرمربی تیم ملی فوتبال زنان ایران: می‌خواهیم نماینده‌ای شایسته برای ایران باشیم معرفی جایگزین‌های نمک در پخت غذا آغاز بیست و یکمین دوره لیگ برتر هندبال زنان ایران از نیمه دوم شهریور ماه ۱۴۰۴ اثرگذاری مستقیم طلاق بر ساختار‌های تربیتی، آموزشی و فرهنگی جامعه خانواده ایرانی، خانواده‌ای مقاوم در برابر جنگ ۱۲ روزه اخیر جایگاه بانوان در نبرد فرهنگی علیه دشمن کجاست؟ مسابقات مقدماتی جام ملت‌های آسیا چه زمانی برگزار می‌شود؟ | جزئیاتی از برنامه دیدار‌های تیم ملی فوتبال زنان ایران در مرحله مقدماتی تصویب قانون اجباری شدن خدمت سربازی برای زنان در دانمارک لزوم رعایت اصل تعادل در هنگام نشان دادن مهر و محبت به کودک
سرخط خبرها
دار‌الفیضش را گرفته تنگ در آغوش

دار‌الفیضش را گرفته تنگ در آغوش

  • کد خبر: ۲۹۹۸۵۳
  • ۲۳ آبان ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۹
هوس کرده بودم سر صبح آبان گوشه دنجی از «دار‌الفیض» را برای خودم جور کنم و یک دل سیر حرف‌های تکراری‌ام را با امام رضا «ع» مرور کنم.

به گزارش شهرآرانیوز؛ هوس کرده بودم سر صبح آبان گوشه دنجی از «دار‌الفیض» را برای خودم جور کنم و یک دل سیر حرف‌های تکراری‌ام را با امام رضا «ع» مرور کنم. این را همان لحظه ورود به حرم برای خودم نسخه‌پیچ کردم.

راستی اسم رواق دار‌الفیض را تازه یادگرفتم با اینکه سال‌ها یک گوشه‌اش می‌ایستم و به ردیف گل‌های بالای ضریح حسودی می‌کنم!

همین چند روز پیش بود که زیارتنامه را تند تند تمام کردم و تا خواستم دل بکنم از حال خودم چشمم افتاد به دیوار روبه‌رو و تازه فهمیدم چه جایی ایستاده‌ام. راستش در زیارت بعدی دلم همانجا را خواست و تا پایم را گذاشتم در صحن آزادی، سلامی گفته و نگفته راهم را کشیدم به سمت رواق، اما چیزی نگذشت که صدای جاروی خادمان حرم مسیر نگاهم را تغییر داد.

وسط نوای «این طایفه یعنی اصلِ تکیه‌گاهی، خیر دو دنیا را دهند با یک نگاهی» دلم رفت پیش زنی با چادر سفید که مثل غنچه‌ای بین جمعیت روی زمین سرد جمع شده بود و قدم‌های خادمان جارو به دست و همهمه مردم هم، آسمان صبح و گنبد آقا را از او نگرفت. جمعیت دور شد، اما او بی‌آنکه تکان بخورد دارالفیضش را تنگ در آغوش گرفته بود و در هوای صبح پاییز دلش گرم بود.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.