امیرمنصور رحیمیان| بچه که بودم، از راه رفتن روی برگها لذتی میبردم که انگار در حال پرواز روی ابرهایم. تفاوتش در برگها و کوچکی و بزرگی آنها نیست؛ در حسوحال آدم است. آن سالها پاییز رنگوبوی دیگری برایم داشت. جالب است که جماعت دستبهقلم و اهل قریحه هم پاییز را خوشتر میدارند. از بارانی که رگبار و رشبار میبارد، از ملون شدن اشجار و دشت و دمن، از رنگوبوی پیرانهای که در هوا غلت میزند و از باران برگ و رنگ که میریزد روی سروکله آدمی، قدح روحشان لبریز میشود و جامها را از شعر و نقش پُر میکنند. به عبارتی دیگر، هر چیز این فصل تاثیر خودش را میگذارد در روح و جان آدمیان، حتی فروغلتیدن برگهای زرد و نارنجی درختان؛ البته این رنگها، رنگ پاییزند و این فصل را به همین زردی و سرخی میشناسند، ولی در شهرهای پردودودم امروز ما که دیدن رنگ خام هر چیز، زیر لایهای از غبار و دود، ناممکن مینماید، دیدن و لذت بردن از رنگبازی طبیعت، کار هر کسی نیست. هنرمند آن کسی است که بتواند روح هر چیز را از پس لایههای غبارآلود، ببیند. عفت امجدیپور در «نمایشگاه نقاشی برگهای پاییزی»، تمرکزش را روی همین موضوع گذاشته است. او سعی کرده زیباییهای اطراف را جمع کند و درقالبِ خشکیدهبرگهای فروافتاده که هر روز لگدمال بیتوجهی ما میشوند، به تماشا بگذارد؛ نمایشگاهی سرشار از خلاقیت و زیبایی که در همان ابتدای امر، تکلیف خودش را از دیگر نمایشگاههای این دست جدا میکند. عفت امجدیپور در تصمیمی درست، کار را جدی گرفته است. از تعداد آثار، شکل قاببندی و نوع نمایشش گرفته تا طرحهای خلاقه روی برگها با تکنیکها و سبکهای متنوع. او در بیشتر کارها، از بههم آمیختن سبکهای نقاشی با تفکری کارتونی و سوررئال و بهکار گرفتن همه زاویهها و اجزای طبیعی برگها، توانسته است مخاطب را پای تابلو میخکوب کند. میشود این را گفت که امجدیپور با اینکه بر نقاش بودن اصرار میکند، هنوز کارتونیست است و جهان را از آن زاویه میبیند. تفاوت بین کارتونیست و نقاش سوررئال، خط بسیار باریکی است. یک نقاش غیرواقعگرا، با درهم تنیدن اجزای یک چیز و بههم ریختن قسمهای متفاوت از اجسام مختلف، دست به خلق چیزی غیرواقعی میزند- که درقالب مواقع چندان خوشایند ذائقه نمیآید یا درک مفهومش برای مخاطب عام، سخت مینماید- حال آنکه یک کارتونیست همان کار را میکند، ولی مفهومی عامیانهتر و شیرینتر را بیان میکند. همین باعث میشود که وقتی مخاطب به یک فیل که در نیمهبرگ پاییزی خوردشدهای قرار گرفته است نگاه میکند، ظلم آدمیان را به طبیعت دریابد و حس خوبی هم به کار پیدا کند؛ البته همهجا کاستیهایی وجود دارد. در بعضی آثار، ایده در قالب اثر نمیگنجد و از آن بیرون زده است. در برخی دیگر، ایدهها دمدستی و سادهاند و در پارهای از کارها این موضوع به ذهن میآید که هنرمند فقط برای تکمیل مجموعه، این آثار را تولید کرده است، ولی این موضوعات، در کل ماجرا هیچ خللی ایجاد نمیکند. به نظرم این دست نمایشگاهها اولا برای هنرمند وجهه مطلوبی دارد و در مرحله بعدی به نگارخانه برگزارکنندهاش آبرو میدهد و مردم را با نگارخانهها آشتی میدهد؛ مثل دیدن یک فیلم خوب در سینما. مخاطب احتیاج دارد هرازگاهی هوای تازهای به سر و صورتش بخورد و از رخوت دودناک شهر بیرون برود، حتی در جهان وهمآلودِ خیال هنرمندان.
این نمایشگاه تا ۱۳ آذر در نگارخانه رادین واقع در بولوار سجاد، حامد جنوبی ۱۲، میزبان علاقهمندان است.