امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز؛ اواسط دهه ۷۰ خورشیدی به همراه پدرم به جلسه قرآن مهدیه خیابان تهران، خیابان امام رضا (ع) فعلی، میرفتم. جمعیت زیادی برای شنیدن تلاوتهای قاریان برجسته شهر به این مکان میآمدند. من نیز که آن زمان هفت سال بیشتر نداشتم، به دقت به تلاوتها گوش میکردم. استاد جلسه، فردی خنده رو و مهربان بود که نکات قرآنی را به همراه شوخیهایی جذاب به شاگردانش میگفت.
در همان نگاه اول، جذب این استاد دغدغهمند شدم. سبک برگزاری جلسه نیز برایم جدید و جذاب بود. در همان جلسه اول، نام استاد را از پدرم پرسیدم. او در پاسخ گفت: حاج حسین علمی. چند هفته بعد نوبت من شد تا به تلاوت بپردازم. نگاه مهربانانه و زبان شیرین او تجربهای دلپذیر برایم رقم زد. همان جلسه نیز هدیهای به من داد و حضور در این جلسه، نخستین آشنایی ام با یکی از پیشکسوتان قرآنی مشهدی را رقم زد. سالها گذشت و این ارتباط ادامه پیدا کرد.
استاد حاج حسین علمی در خانوادهای اهل علم و دوستدار قرآن رشد کرد. پدر او مرحوم آیت ا... محمد علمی اردبیلی، از شاگردان مرحوم محمدحسین غروی اصفهانی مشهور به «کمپانی» بود و سالها در نجف به تحصیل علم پرداخت. سال ۴۶ خورشیدی به مشهد عزیمت کرد و به درخواست آیت ا... میلانی در این شهر رخت اقامت افکند و در مدرسه میرزا جعفر به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت. فرزندان او در این شهر فعالیتهای گوناگون قرآنی داشتند. حاج حسین علمی در کنار دو برادر دیگرش، که از استادان صاحب نام این شهر بودند، فعالیت میکرد.
مرحوم حاج حسن علمی، برادر بزرگتر او، نیز سالها در این شهر به تربیت شاگردان پرداخت. استاد دکتر صادق علمی، عضو هیئت علمی گروه فقه و مبانی حقوق دانشگاه فردوسی مشهد، یکی دیگر از برادران اوست که هم اکنون نیز در کوچه باغ نادری جلسه قرآنی دارد که قدمت آن ۹۰ سال است. مرحوم تجویدی، بنیان گذار این جلسه بوده و پس از او مدیریت جلسه به دکتر صادق علمی رسیده است و بیش از ۵۰ سال است که این جلسه با حضور علاقهمندان به قرآن برگزار میشود.
استاد حاج حسین علمی در اوایل دهه ۷۰ مسئول دارالقرآن سازمان تبلیغات بود. او روشی نوین برای برگزاری محافل قرآنی در این شهر بنیان نهاد و توانست با نبوغ خود سبب جذابیت این محافل شود. به گفته خودش، او پس از انقلاب اسلامی ۴۲ جلسه قرآن داشته و بیشتر وقت خود را برای تربیت شاگردان صرف کرده است. یکی از شاگردان شناخته شده او، چهره شناخته شده دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ یعنی جواد فروغی است. بیشتر مردم با این قاری برجسته آشنایی دارند و تلاوتهای او بارها از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است. جواد فروغی به همراه استاد علمی به محافل مختلفی میرفت و تلاوتهای او شوری وصف ناشدنی بین مردم ایجاد میکرد.
حاج حسین علمی هم اکنون نیز باوجود سختی فراوان در جلسات قرآن شرکت میکند و درکنار علاقهمندان قرآن مینشیند. به بهانه بزرگداشت این استاد فرهیخته که روز جمعه در تالار شهر مشهد با حضور مسئولان و علاقهمندان قرآن برگزار خواهد شد، برای انجام مصاحبه پیش او رفتم. هنوز چهره خندان و زبان شیرینش را حفظ کرده است و با رویی باز با ما گفتگو میکند.
در روزگاران گذشته، پدرها پشت قرآن روز و سال تولد فرزندان را ثبت میکردند. پدرم، مرحوم آیت ا... حاج شیخ محمدعلی علمی اردبیلی، تاریخ تولد من را پشت قرآن این گونه نوشته بود که «تولد فرزندم حسین در ۴ صفر المظفر ۱۳۷۰ قمری.» زمان آمدن امام (ره) به نجف، نوجوان بودم و در مراسم استقبال از ایشان شرکت کردم. در زمان دستگیری امام اعتصاب کردیم و همه مغازهها را تعطیل کردند. منزل ما نیز نزدیک منزل حضرت امام (ره) بود. من نیز خود را مقید کرده بودم که نماز ظهر و عصر را پشت سر ایشان در مدرسه حضرت آیت ا... بروجردی اقامه کنم. بین دو نماز نیز مرحوم آیت ا... مشکینی سخنرانی میکردند.
من قرآن را از کودکی در محضر شیخ عبدا... نیشابوری در نجف یاد گرفتم. پس از فوت پادشاه عراق در آن دوره، فضا برای فعالیتهای فرهنگی باز شد و قاریان مصری برای تلاوت قرآن به عراق سفر کردند. در بین این قاریانی که به عراق سفر کردند، تلاوت استاد عبدالباسط برای من بسیار جذاب بود. او در یکی از سفرهایش به عراق، سوره مبارکه حشر را که یکی از شاهکارهایش در تاریخ تلاوت بود، اجرا کرد. این تلاوت به قدری من را متحول کرد که با اینکه آن موقع سواد خواندن و نوشتن نداشتم، پیگیر یادگیری تلاوت قرآن شدم.
پدرم در سال ۴۶ خورشیدی به مشهد سفر کرد. درآن موقع آیت ا... میلانی در مشهد حضور داشتند و حوزه علمیه خراسان را احیا کردند. ایشان از پدرم خواستند در مشهد بمانند و محفل درسی در این شهر راه اندازی کنند. پس از این اتفاق ما نیز در سال ۴۷ خورشیدی به ایران عزیمت کردیم. در ابتدای ورودمان به ایران من به تهران رفتم و تا سال ۵۶ در تهران بودم و پس از آن به مشهد عزیمت کردم.
قبل از انقلاب، سه جلسه داشتم؛ یکی در مشهد و یکی حاشیه شهر و یکی در روستایی در اطراف مشهد. یکی از همراهان با موتور دنبالم میآمد. خاطرم هست در مسیر، سگها به ما حمله میکردند، اما من خوشحال بودم که برای رضای خدا فعالیت قرآنی میکنم. از همان سال، خودم را وقف فعالیتهای قرآنی و انقلابی کردم. بارها جلسه من توسط ساواک و نیرویهای رژیم طاغوت بسته شد، اما تا پیروزی انقلاب این جلسات ادامه داشت.
پیش از انقلاب جلسات قرآن را به صورت علنی برگزار میکردم، اما پس از مدتی ساواک مانع از برگزاری شد و من این جلسات را به صورت مخفیانه در منازل برگزار میکردم. البته در کنار این کارها، فعالیتهای عقیدتی نیز داشتم؛ مثلا نوار سخنرانیهای امام (ره) را تکثیر میکردم. پس از پیروزی انقلاب حدود ۴۲ جلسه قرآن داشتم و زندگی ام وقف جلسه قرآن شد.
بله، مسجد کرامت، یکی از پایگاههای مهم قرآنی مشهد بود. حاج محمود کرامت ارادت خاصی به حضرت آیت ا... خامنهای داشت و مسجد را به ایشان سپرده بود. پس از مدتی، جلسه تلاوت قرآن مسجد کرامت تأسیس شد. استاد سید مرتضی سادات فاطمی این جلسه را اداره میکردند و رهبر معظم انقلاب یکی از اعضای ثابت این محفل قرآنی بودند. ایشان در اثنای تلاوت به شرح و تفسیر آیات میپرداختند و به سؤالات قرآنی حاضران پاسخ میگفتند. مسجد کرامت به دلیل این فعالیتها مرکز فعالیتهای انقلابی شده بود.
جلسه مرکزی ما بعد از انقلاب در مسجد کرامت بود. پس از تأسیس جامعه قاریان قرآن مشهد، جلسه مرکزی این مؤسسه در مسجد کرامت برگزار میشد. من نیز در این جلسات شرکت میکردم و اداره برخی محافل برعهده من بود. استادان بزرگی در این جلسه شرکت میکردند. استقبال مردم نیز بسیار چشمگیر بود تا جایی که مردم در خیابان مینشستند و گاهی خیابان را میبستیم و تلویزیونی قرار میدادیم تا مردم تلاوتها را ببینند و بشنوند. عکسهای این جلسات را برای رهبر معظم انقلاب فرستادیم و ایشان نیز بسیار از این موضوع خرسند شدند. در این جلسات ابتدا روخوانی و روان خوانی را با قرآن آموزان کار میکردم. پس از آن نکات تجویدی را به آنان میگفتم و در مرحله بعد، تقلیدی خوانی را به آنها آموزش میدادم.
در قدیم استاد جلسه باید با سبکهای مختلف تلاوت آشنایی میداشت و هر قرآن آموزی به سبکی که میخواند، به همان سبک مورد نظر او را راهنمایی میکرد و نکاتی به او میگفت. من نیز برای اداره جلسه با سبکهای گوناگون مصری آشنایی داشتم و به هرکسی بر اساس آن سبکی که تقلید میکرد، نکاتی میگفتم و قطعههایی از آیات را میخواندم.
مرحوم آیت ا... خزعلی سخنران یکی از جلسات قرآنی ما بود. ایشان در آن زمان ممنوع المنبر بودند و برای سخنرانی روی چهارپایه مینشستند. وقتی ما منبر را آماده کردیم، ایشان مخالفت کردند و گفتند: من ممنوع المنبر هستم و نمیتوانم سخنرانی کنم و اگر ساواک مطلع شود، جلسه را تعطیل میکند.
آن موقع هر اتفاقی میافتاد و رژیم بلایی بر سر ما میآورد، با اخلاص میگفتیم فدای سر امام خمینی (ره). یادم است شبی که امام (ره) قرار بود به ایران تشریف بیاورند تا صبح برای سلامتی امام (ره) نماز میخواندم و اشک میریختم و دعا میکردم که خدایا امام (ره) سالم به ایران برسند؛ بعد من بمیرم. من عاشق انقلاب بودم و هستم.
سال ۶۶ خورشیدی به یک جلسه قرآنی دعوت شدم. این جلسه در منزل آقای مصحّف، یکی از دوستانم که از کسبه خیابان جنت بود، برگزار میشد. جلسه شروع شد و قاریان شروع به تلاوت کردند. پس از گذشت مدتی، نوبت به یک پسر بچه نه ساله رسید. او سوره حمد عبدالباسط را به خوبی تلاوت کرد. من بسیار تعجب کردم. نامش را که پرسیدم، در جواب گفت: جواد فروغی هستم. به آقای مصحف گفتم به پدرش بگوید که بعد از پایان جلسه بمانند تا صحبت کنیم. به پدرش گفتم این بچه در آینده قاری و چهره بزرگی خواهد شد. همان جا چند نکته به او گفتم و به سرعت این نکات را آموخت. هوش و استعداد جواد فروغی بسیار مثال زدنی بود. این ارتباط مدتها ادامه داشت.
در محله سمزقند بولوار عبادی فعلی مسجد تازه تأسیسی به نام فاطمه زهرا (س) ساخته شده بود. شبهای پنجشنبه در سال ۶۷ آنجا جلسه قرآن دایر میکردم. جواد فروغی به این جلسه نیز میآمد. پس از تأسیس جامعه قاریان نیز جلسه مرکزی ما مسجد کرامت بود و هر هفته جواد کنار من مینشست و تلاوت میکرد.
در دهه ۷۰ محافل قرآنی در مشهد توسعه پیدا کرده بود. سبک جلسات قرآنی نیز سنتی بود. من به دنبال آن بودم که با روش جدید، محافل قرآنی را مدیریت کنم. آن موقع از مسئولان جلسه میخواستم میز و صندلی فراهم کنند تا من به عنوان مجری بنشینم و با مردم بهتر ارتباط برقرار کنم. از هر راهی برای ارائه مدلی جذاب در جلسات قرآن استفاده میکردم. مردم نیز استقبال فراوانی از این جلسات میکردند. این سبک جذابیت در مدیریت جلسه را از مرحوم امام (ره) آموختم. آن سالهایی که در نجف زندگی میکردیم، در جلسه درسهای ایشان حضور پیدا میکردم. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد درس امام راحل این بود که در کلاس انبساط خاطر ایجاد میکردند که سبب شادی حاضران میشد.