نگاهی به شخصیت اخلاقی و نقش علمی دکتر کاظم معتمدنژاد در گفتگو با شاگردش دکتر رضویزاده
رضوانی| دکتر کاظم معمتدنژاد را پدر علم ارتباطات ایران میدانند به علت پیشگامی و تأثیری که در گسترش و آموزش علوم ارتباطات اجتماعی و روزنامهنگاری ایران داشته است. فرزندان این پدر حالا بزرگان عرصه روزنامهنگاری و رسانه کشور هستند، کسانی که هریک با هدایت استادشان به صورت تخصصی به شاخهای پرداخته و صاحبنظر شدهاند. اما شخصیت زندهیاد معتمدنژاد را نمیشود فقط به درس و دانشگاه محدود کرد. او روی دانشجویانش با اخلاق خود نیز تأثیر گذاشته است، چیزی که باعث شده است جزو قبیله کمجمعیتی باشد که نمیتوان آنها را از یاد برد یا به گفته سیدنورالدین رضویزاده، که از دوره کارشناسی تا دکتری، سر کلاسهای او نشسته است، آدمی باشد ماندگار در ذهن. رضویزاده عضو هیئت علمی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی است و در این گفتوگوی کوتاه سعی کردیم به ویژگیهای اخلاقی استادش و تأثیرگذاری او در آنچه بپردازیم که امروز علوم ارتباطات خوانده میشود.
کدام ویژگی اخلاقی دکتر معتمدنژاد از سالهایی که دانشجوی ایشان بودید، همچنان در ذهن شما به یادگار مانده است؟
من از سال ۶۵ تا ۸۳، یعنی از آغاز کارشناسی تا پایان مقطع دکتری، دانشجوی ایشان بودم. آقای دکتر معتمدنژاد جزو آن اکثریتی در زندگی نبود که میآیند و میروند و شما هم فراموششان میکنید، بلکه جزو آن معدود افرادی است که در زندگیتان وارد میشوند و حتی در کوچکترین برخوردها اثر خودشان را به عنوان اثر اخلاقی و خاطره خوب به جا میگذارند. طبیعتا ما که روزها و ساعتهای بسیاری را با ایشان در دانشگاه گذراندیم تمام برخوردهایمان با ایشان برایمان خاطره است، هم در ابعاد علمی و هم اخلاقی. برای خود من ابعاد اخلاقی به دلیل اهمیت، قبل از ابعاد علمی قرار میگیرد و پایه همهچیز است، در این زمینه خاطرات زیادی از دکتر معتمدنژاد دارم، از تواضع، صبر، مهربانی، آرامش و همهچیزی که به عنوان یک انسان اخلاقی میتوانید از ایشان در ذهن داشته باشید. اینقدر شخصیت مهربان و کاریزماتیکی داشت که همیشه وقتی به ایشان میرسیدیم، اگرچه خودمان آداب را رعایت میکردیم، دستش را پیش میآورد، با ما دست میداد و روبوسی میکرد. خیلی راحت برخورد میکرد و اصلا هیچ کبر و غروری در ایشان سراغ نداشتیم. همیشه با لبخند با همه روبهرو میشد. سخن تند از ایشان نشنیدم. پشت سر کسی صحبت نمیکرد و همیشه امید داشت و به نیمه پر لیوان نگاه میکرد. به دانشجویانش شخصیت میداد. اینها مجموعهای از مواردی بود که از شخصیت ایشان در ذهن دارم.
وجه دیگر شخصیت دکتر معتمدنژاد پرورش شاگردانی است که هریک امروز از بزرگان عرصه ارتباطات و روزنامهنگاری هستند. شیوه انتخاب و هدایت دانشجویان به سمت فعالیتهای تخصصی از جانب ایشان چطور انجام میشد؟
ایشان در شناخت دانشجویان خیلی دقیق بود. بررسی میکرد که یک دانشجو در چه حوزهای بیشتر میتواند کارآمد باشد و او را تشویق و به آن مسیر هدایت میکرد. درباره خود من، در کشش و جذبم به حوزه ارتباطات توسعه خیلی مؤثر بود. این دقت و پیگیری بهتدریج و در طول زمان شکل میگرفت. برای ما که از اولین دانشجویان ایشان در دوره کارشناسی ارشد ارتباطات در دانشگاه علامه بودیم، اینطور بود که در انتخاب کنفرانسها و مقالههایی که برای دروس مختلف داشتیم به زمینه مناسب هدایتمان میکرد.
ایشان استادی شفاهی نبود و کتابهای مختلفی از خود به جا گذاشت. فعالیت دکتر معتمدنژاد در این زمینه را چطور ارزیابی میکنید؟
فعالیتهای علمی دکتر معتمدنژاد را میتوان طبقهبندی کرد. برخی فعالیتهای نهادسازی و ایجاد ساختارهای علمی بود. این نقش را دکتر از طریق همکاری با وزارت آموزش عالی انجام داد. همچنین انتشار مجله رسانه با کمک دکتر خانیکی و احیای رشته ارتباطات در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری را میشود از پیگیریهای ممتد دکتر دانست. ایشان در این زمینهها با نهادسازی و ایجاد ساختارها و زیرساختهای علمی شخصیت تأثیرگذاری بود. در دورهای فعالیتهای علمیشان محدود میشد به فعالیتهای آموزشی. یکی دو کتاب محدود داشتند، اما از اواسط دهه ۷۰ به بعد انتشارات علمیشان بیشتر شد و انگار وقتی خیالش به لحاظ ایجاد نهادها و ساختارهای لازم راحت شد و توانست دورههای ارشد و دکتری را راه بیندازد، در این زمینه بیشتر سرمایهگذاری کرد. در واقع دکتر معتمدنژاد را در زمینه علمی نباید فقط به انتشار کتاب محدود کرد و آن بُعد ایجاد زیرساختها و نهادها را هم که به کمک دکتر خانیکی و برخی از دوستان دیگر انجام داد، باید در نظر گرفت.
آن مرحوم بعد از انقلاب در احیای رشته علوم ارتباطات اجتماعی خیلی مؤثر بود. فکر میکنید اگر ایشان و فعالیتهایشان درباره زیرساختهایی که به آن اشاره کردید نبود، الان وضعیت رشتههای علوم ارتباطات اجتماعی و رسانه کشور چگونه بود؟
آدمها را میشود در حوزههای مختلف زندگیشان طبقهبندی کرد. بعضی از آدمها مانع هستند. این دسته در پیشرفت هر حوزهای مانع ایجاد میکنند و از تغییر خوششان نمیآید. اینها در اقلیت هستند، اما متأسفانه این اقلیتها در جاهایی میتوانند با به قدرت رسیدن تأثیرگذار باشند و اگر به قدرت برسند آدمهای خطرناکی میشوند. با این همه، بیشتر آدمها تسلیم جریان زندگی میشوند. این مربوط به همه حوزههای زندگی است که از وقتی به دنیا میآیند تا پایان زندگیشان، نه مانع تغییر هستند، نه ایجادکننده آن. اینها هیچوقت نمیتوانند خیلی مضر یا خیلی مفید باشند. گونه سوم آدمها کسانی هستند که در حوزههای مختلف مبدع و بانی تغییرات مثبت و ایجاد جریانهای فراگیرند. دکتر معتمدنژاد را میشود در این حوزه طبقهبندی کرد که در حوزه خودش جزو آدمهایی بود که باعث تسریع در تغییرات مثبت در رشته علمی شد. اگر به فرض شخصی مثل ایشان را نداشتیم، تغییراتی که ایشان در دوره کوتاهی توانست ایجاد کند، شاید بعد از ۲۰ سال بهتدریج شکل میگرفت. این آدمها تغییرات مثبت را سرعت میبخشند. به همین علت، در هر حوزهای که باشند، جزو سرمایههای اجتماعی و انسانی آن حوزه یا قوم یا ملت محسوب میشوند و ما از این جهت مدیونشان هستیم.