غزاله حسینپور| مدرسه جایی است که میتواند پایههای ادبیات فارسی -به عنوان گنجینه مشترک همه ایرانیان و فارسیزبانان- را در جهان ذهنی افراد مستحکم سازد و آنها را به این گنجینه دلبسته کند. اما آموزش ادبیات فارسی در مدارس همواره با مشکلاتی روبهرو بوده است، مشکلاتی مانند ناکارآمدبودن روشها، کاستیهای کتابهای درسی و دبیرانی که نمیتوانند دانشآموز را به میراث گرانبهای ادب فارسی علاقهمند سازند. اینجاست که دانشآموزانی پرورش داده میشوند که پس از ورود به دانشگاه یا بازار کار و دیگر مراحل زندگی نیز نهتنها ضعف و ناآشنایی تکاندهندهای با ادبیات سرزمینشان دارند بلکه حتی در نوشتن چند جمله بیاشکال به دردسر میافتند. در گزارش پیشرو وضعیت تدریس ادبیات در مدارس را در گفتگو با اهالی ادبیات و آموزش آن بررسی کردهایم.
معلم، اولین مرجع تشخیص استعداد
مصطفی رحماندوست، نویسنده و شاعر مشهور ادبیات کودک و نوجوان، میگوید: اولین لذتها از ادبیات در دوره دبستان و از کتابهای درسی منتقل میشود. اگر این کتابها، نوشتهها و قطعههای ناب ادبی ایرانی و خارجی را شامل شوند، دانشآموزان کمکم به لذتبخش و دوستداشتنی بودن ادبیات آگاه میشوند. از گذشته، کتاب درسی جای شاعر سیاسی و آموزشهای مذهبی نبوده است، زیرا برای این منظور کتاب تعلیمات دینی وجود دارد.
شاعر «صد دانه یاقوت» کتاب درسی فارسی را «کتاب تعلیمات دینی سخت» وصف میکند که همان محتوا را با ادبیاتی دشوارتر میگوید. او یادآور میشود: این تصور وجود دارد که هر مشکلی اگر به کتابهای درسی برود حل میشود. کسی که به فکر راحت کردن خود است، فکر میکند باید اهداف سازمان خود را به کتابهای درسی وارد کند.
با این همه، رحماندوست بر این باور است که موضوعات انسانی و عاطفی مانند رفتار درست با حیوانات را با استفاده درست و کامل از ادبیات میتوان وارد کتابهای درسی کرد.
این شاعر درباره تأثیر دبیران ادبیات نیز خاطرهای از دوران تحصیل خود بازگو میکند: سال اول دبیرستان معلم انشایی داشتم که وقتی فهمید شعر -آن هم شعر نو- میگویم، دستهایم را بالا گرفت و چوب زد. معتقد بود مزخرف به هم میبافم! اما یک معلم علوم اجتماعی داشتم که دست مرا گرفت و به محفلی ادبی برد. با اینکه همه مسن بودند و شعرهای عاشقانه میگفتند که به سن و سال من نمیخورد، شروع به تقلید و ابراز وجود کردم. یک بار به معلم اجتماعیام شعری دادم و خواستم بخواند و نظر دهد. گفت که نمیتواند شعر بفهمد، اما در این باره فرد دیگری را به من معرفی کرد. اولین کسی که تشخیص میدهد هرکس چه استعدادی دارد معلم است. گاهی معلم با دادن یک کتاب میتواند زندگی یک نفر را زیر و رو کند. پیشنهاد رحماندوست برای بهبود وضعیت کلاسهای ادبیات این است که ابتدا لذت ادبیات، داستان، شعر، موسیقی و ... به خود معلمان داده شود و آموزش ببینند. دراینصورت است که میتوانند این لذت را به بچهها منتقل کنند.
کتاب درسی، مشکل عمده آموزش ادبیات فارسی
لیلا صبوحی خامنه، نویسنده و دبیر ادبیات مقطع متوسطه دوم، اعتقاد دارد بیشترین مشکلی که با آن دستوپنجه نرم میکنیم این است که آموزش ندیدهایم چطور حرفهایمان را به یکدیگر بگوییم یا بنویسیم؛ چیزی که باید در کلاس ادبیات میآموختیم. او همچنین آموزش تستی را باعث آسیب به خیلی از درسها بهویژه ادبیات میداند: زیبایی ادبیات در ماهیت لغزنده و چندوجهی آن است که یک امر گنجاندهشده در آن را میتوان از چند زاویه تعبیر کرد. ولی وقتی پاسخ پرسشها در قالب چهارگزینهای ارائه شود، هر پرسش ادبی ناگزیر از تنها یک پاسخ صحیح است. این رویکرد خلاقیت را از ادبیات میگیرد و آن را به امری کسالتبار تبدیل میکند.
صبوحی در ادامه میگوید: امروزه میبینیم یکی از منفورترین درسها برای دانشآموزان، درس ادبیات است و این فاجعهبار است. از علل این امر میتوان به کتابهای درسی و وضعیت دانش معلمان اشاره کرد.
نویسنده رمان «سیاوش اسم بهتری بود» معلمان ادبیات را به ۲ دسته تقسیم میکند: گروهی که با علاقه شخصی به آموزش میپردازند و دانشآموزان را نیز در لذت خود شریک میکنند، و گروه دیگر که صرفا تدریس میکنند و رشته برایشان اهمیتی ندارد. این دسته دوم حتی با وجود آموزشهای خوب، معلم ادبیات نیستند. او کتابهای درسی را مشکل عمده معلمانی میداند که علاقهمند به ادبیاتاند، اما پیشنهاد میکند که نیروهای مستعد و علاقهمند در اولویت استخدام قرار بگیرند. این دبیر ادبیات شیوه آموزشی مدارس را نیز مورد نقد قرار میدهد: متأسفانه خیلی از مدارس طرفدار این هستند که معلم موارد درسی را نکتهبهنکته به دانشآموز بگوید تا مبادا نکتهای تستی یا امتحانی باقی بماند. حتی معلمی نیز که ادبیات دغدغه شخصی خودش است گاهی تحت فشار مدرسه و دانشآموزان و والدین قرار میگیرد. با این اوصاف، معلمهای ادبیاتی که میتوانند در مقابل این جریان مقاومت کنند از تأثیرگذارترین دبیران مدارس هستند و معمولا بخش چشمگیری از معلمانی که دانشآموزان در آینده فراموش نمیکنند همین دبیران ادبیات هستند. او میگوید: قبلا در رشتههای عمومی یک کتاب زبان فارسی و یک کتاب ادبیات فارسی داشتیم. کتاب ادبیات فارسی کتاب خوبی بود، بهویژه اوایل تألیف که هنوز حذفیاتی در آن انجام نشده بود. اما زبان فارسی کتابی ناکارآمد بود، زیرا دستور زبان را خیلی تخصصی بررسی میکرد و در کنار مباحث زبانشناسی، املا و ... به نگارش به طور سطحی اشاره کرده بود. ازطرفی، کتابهای تخصصی رشته انسانی شامل آرایههای ادبی و تاریخ ادبیات کتابهای خوبی بودند. اکنون نیز که در کتاب علوم و فنون ادبی تجمیع شدهاند، برخی از بخشهای غیرضرور حذف شده و کتاب تخصصی دانشآموزان علوم انسانی انسجام خوبی پیدا کرده است. به گفته صبوحی، کتابهای ادبیات فارسی که واژه «ادبیات» نیز از عنوان آنها حذف شده است ضعفهای عمدهای در ساختار و طبقهبندی و متون انتخابی دارند: این کتابها بهشدت سیاستزده و جناحیاند. او میافزاید: اکنون کتابهای فارسی ۸ فصل را شامل میشود. یکچهارم آنها به ادبیات پایداری و دفاع مقدس اختصاص دارد که منطقی و لازم است. اما در بخشهای دیگر نیز این مضمون و مسائل سیاسی روز وارد شده است. این مطالب هرقدر هم که مفید باشند، اگر از حد بیشتر باشند، اثر عکس دارند و دافعه ایجاد میکنند. در کتابهای درسی مدارس بهندرت اشعار مولانا و سعدی و حافظ به چشم میخورد. اصلا چیزی به نام ادبیات نمایشی و رمان که جهانیترین وجههای ادبیات امروز محسوب میشوند در کتابهای درسی وجود ندارند، درحالیکه در گذشته کتابهای درسی شامل بخشهایی از فیلمنامههای حاتمی و بیضایی بودند.
رویکرد کنکوری انگیزه را از بین میبرد
رؤیا رستگار، دبیر ادبیات مقطع متوسطه دوم و مدرس دانشگاه، تفاوت عمده سیستم آموزشی ما با دیگر کشورها را در این میداند که سعی میکنیم آموزش را به صورت تئوری ارائه دهیم و در ایجاد فضایی جذاب و پرانگیزه که دانشآموز در آن احساس لذت و مفید بودن کند نمیکوشیم. او با اذعان به اینکه ادبیات فارسی سرشار از مضامین عرفانی و اخلاقی است میافزاید: مهمترین عامل برای ایجاد انگیزه در دانشآموزان معلمان هستند. چهبسا دبیرانی که باعث ایجاد علاقه دانشآموزان به این درس شده و حتی زندگی آنها را تحت تأثیر قرار دادهاند.
رستگار تأکید میکند با این حال، روشهای تدریس و کتابهای درسی به اصلاحاتی نیاز دارند: ما نتوانستیم حتی با نظام جدید هم موفق عمل کنیم. یکی از عواملی که انگیزه دانشآموزان را از بین میبرد رویکرد کنکوری مدارس است. از این رو، معلم حتی اگر در تدریس خلاق باشد، باز نمیتواند آنطور که میخواهد تدریس کند، زیرا هدف دانشآموزان و مدارس و اولیا کنکور است.
این مدرس دانشگاه در این باره پیشنهادی دارد: به نظر من بهتر است معلمها مطالب مازاد بر کتابهای درسی را که مفید میدانند با همان رویکرد درسهای کتاب در نظر بگیرند و در کلاس ارائه دهند و نظر و نقد دانشآموزان را جویا شوند و برای آنها تشویقی مانند نمره نیز در نظر بگیرند.