شهرآرانیوز، نمایش «پشت دیوار قدیمی کشتارگاه»، برشی از زندگی چند معتاد کارتن خواب ازدست رفته است که در کمپی کنار هم جمع شدهاند تا به بهانه فرایند بهبودی، هر یک روایتگر داستان زندگی خودشان در گذشته و حال باشند.
ترجمان قصه نمایش دقیقا در همین دو خط خلاصه میشود. این نمایش روایتگر اثری است که تلاش میکند یکی از جانسوزترین معضلات جامعه امروز را پیش روی مخاطبش اجرا کند. این اثر فارغ از ارزشگذاری هنریاش، بسیار جای کنکاش و آسیبشناسی دارد.
نمایش «پشت دیوار قدیمی کشتارگاه» علت سقوط زندگی معتادان و کارتنخوابها را نشانه رفته است. اما نه بهصورت عامیانه و فرم رئالیستی مرسوم در نمایشهایی از این دست، بلکه این نگاه رضا صابری است که از منظری جدیتر، انسانیتر و مفهومیتر در قالبی با فرم روایی خاصی بیان میشود. این فرم روایی کمک میکند که شخصیتهای نمایش جنبههای روحی و روانی زندگی کارتنخوابها را بهگونهای جدیتر به نمایش درآورند. همیشه ما این قشر از آدمها را بعد از بیماری اعتیاد به یاد میآوریم و ذهنیتی را که از آنها داریم، به بعد از درگیریشان با این بیماری منوط میکنیم. اما اینجا ما به چگونگی درگیری آنها با اعتیاد نیز روبهرو هستیم. اینجاست که «پشت دیوار قدیمی کشتارگاه» به ژانری اجتماعی بدل میشود.
این نمایش شامل هشت پازل مختلف است که در یک نقطه به همدیگر ارتباط پیدا میکنند. ارتباطی که با فاصلهگذاریهای متعدد در طول اجرا، به مونولوگهای بلندی تبدیل شده است که همه آدمها را در هسته مرکزی داستان به هم متصل میکند. هسته مرکزی داستان معضلاتی است که یکایک شخصیتها با آن در کشوقوس هستند. تمام این نافرجامیها و روایات غمبار در مرکز قاب تصویری اجرا و روی سکویی چهارگوش که بازیگران دور آن نشستهاند، روایت میشود. این سکو همان هسته مرکزی داستان است که در اجرا نیز بهشکلی هوشمندانه طراحی و اجرا شده است. در همین نقطه است که شخصیتهای نمایش به یکدیگر گره میخورند و روایت با فرمی جذاب و مملو از فاصلهگذاریهای کارآمد به پیش میرود.
رضا صابری توانسته است با قلم شگفتانگیزی که دارد، تأثیر این معضل را بر جان مخاطب به حد اعلا برساند. چنان ترکیب کلمات در دیالوگهای نمایش خوشرقصی میکند که گویی او سالهاست با این آدمها از نزدیک زندگی میکند. جان کلام در داستان بهخوبی چه در روایت متن و چه در اجرا تأثیر خودش را میگذارد. همین دلایل کافی است که رضا صابری را به یکی از مهمترین درامنویسان بعد از انقلاب بدل کند.
اگر نشانهشناسی تئاتری را به این موضوع خلاصه کنیم که تئاتر توانایی استفاده از نظامهای نشانهای متعدد را دارد که نه در یک مَنش خطی، بلکه در شبکهای پیچیده و توأمان فعالانه عمل میکنند که در زمان و مکانی مشخص آشکار میشود، نمایش «پشت دیوار قدیمی کشتارگاه» نیز پر از این نشانهشناسیهای قدرتمند است.
«پشت دیوار قدیمی کشتارگاه» از طریق کاربرد متغیر اجزای نظام تئاتری خود بهعنوان یک نظام نشانهای عمل میکند، اما در یک نمایش، بازیگر خودش بهعنوان نشانه در سلسلهمراتب متغیر، جزو اساسی و غالب باقی مانده است. به همین دلیل، بازیگر موضوع مهمی برای نشانهشناسی اجراست. تحلیل بازیگر بهعنوان محل نظامهای نشانهای، کمک میکند تا نشان دهیم که چگونه یک شخصیت در نمایش اسیر احساسات و عواطف کاراکتر درونی این شخصیت میشود و آن را به نمایش میگذارد. این که متن چگونه به کلام بازیگر تبدیل میشود، در برجستهکردن معنا مؤثر است. الگوهای تأکید، لحن، شدت صدا و... به خوانش شخصیت در اجرا کمک میکند تا او بهعنوان خوانشگر و کنشگر، نمایشنامه را به عینیت تبدیل کند. ازاینروست که بازی همه بازیگران نمایش در این الگو قرار میگیرد و همه آنها در حد نسبتا خوبی توانستهاند خودشان را در چهارچوب نمایش به حرکت درآورند و باورپذیر شوند. اما میخواهم بهطور مشخص به بازی میترا بابایی، مهدی شربتی، محمد خوشخلق و مجتبی زادفر اشاره کنم که درک خوانش شخصیت را تا اندازه بسیاری از آن خود کرده و به اجرا گذاشتهاند. البته هدایت بازی صابری نیز به این موفقیت کمک شایانی کرده است.
بیشتر بخوانید:
بازار داغ تئاتر کمدی در روزگار پس از کرونا
از منظر اجرایی، تنها مشکلی که میتواند ضربهای به نمایش بزند، دکور ثابتی است که طراحی شده است. این طراحی در برخی از زمانها کارکرد خودش را از دست میدهد و مخاطب را از نمایش دور میکند. اینکه تغییری در فضای بصری نداشته باشیم و مدام درحال جستوجو در گذشته و حال زندگی شخصیتها باشیم، باعث میشود در لحظاتی مخاطب از روایت داستان جا بماند و تا به خودش میآید، متوجه میشود وارد روایت داستان زندگی شخصیتی دیگر شده است. این موضوع میتوانست با خلاقیتی که از رضا صابری سراغ داریم، اتفاقا به نقطه عطف نمایش تبدیل شود.
بههرحال این نمایش با همه فرازوفرودهایش میتواند حس همذاتپنداری مخاطب را برانگیزد و به اثری تبدیل میشود که تا روزها میتواند ذهن مخاطبش را درگیر کند. شاید توقعمان از رضا صابری بیشتر باشد، اما همین که در ۷۵ سالگی مانند جوانی پرشور به اتفاقات دوروبرش و جامعه دغدغهمند باقی مانده است، مسئلهای است که میتوانیم سالهای سال به وجود اینچنین هنرمند متعهدی در شهرمان ببالیم و لقب «استاد» را با افتخار کنار اسم او بیاوریم.
استاد رضا صابری الگویی است بس گرانبها برای هر هنرمندی است که در هنر این شهر نفس میکشد و امیدوارم سالهای سال همچنان سایهاش بر هنر تئاتر این شهر افکنده باشد.
امیر عبداللهی
عضو کانون منتقدان انجمن هنرهای نمایشی خراسان رضوی