هیچ کدام از مسائل و مشکلاتی که کشور ما دارد هم پایه تأخیر و بی ثباتی ازدواج نیست. وضعیت ازدواج در کشور -به رغم گزارشهای اثبات نشده - افقهای روشنی ندارد و همین مسئله میتواند به معضل بزرگ اجتماعی و امنیتی تبدیل شود.
تأخیر و بی ثباتی ازدواج میراث دولتهای گذشته است، اما اگر چاره و علاج نشود به بحرانی دیر درمان تبدیل میشود. متأسفانه در سایه گفتاردرمانیهای مسئولان کشور، نه تنها راه حلی نیافته ایم بلکه امروز در مرداب بی تصمیمی درماندهتر از گذشته هستیم.
نکته بسیار مهم دراین باره این است که حاکمیت و دولتمردان ما نباید به گزارشها و آمار رسانه پسند دل خوش بکنند یا گزارشهای متولیان امر ازدواج و جوانان را بدون راستی آزمایی بپذیرد؛ زیرا بیشتر این گزارشها از جنس گزارشهای معمول دولت هاست که همه ساله آنها را میشنویم و حاصلی جز حساسیت زدایی از بحران ندارند.
این تأکید البته که نادیده انگاری تلاشها نیست، اما ناگزیر باید به چند نکته پرداخت:
یک| مدیران ارشد نظام باید بدانند که ترغیب به ازدواج و نکوهش زندگی مجردی تا وقتی که با واقعیتهای جامعه بیگانه باشد، نتیجه معکوس دارد.
دو| مدیران و دست اندرکاران این مأموریت و به خصوص کسانی که به دور از جریان جامعه هستند باید از گفتاردرمانی و نصایح یک طرفه پرهیز کنند. این دست مواعظ وقتی کارگر میافتد که با درک متقابل و دریافت مشکلات همراه باشد.
مدیران دلسوز با چه پشتوانهای جوانان را به تشکیل زندگی ترغیب میکنند؟ درست است که «حقوق حمایتی موقت» در قانون آمده است، اما بدان عمل نمیشود و خاک میخورد. وعده مسکن استیجاری حمایتی هم همین طور است.
آیا مدیران مربوط میدانند که در سایه گرانیها و هزینههای نجومی یک ازدواج چه متن و حاشیه شکنندهای به خود میگیرد؟
سه| در کشوری که رسانه ملی و رفتار و منش برخی کارگزارانش خلاف ساده زیستی است مگر میشود جوان را به زهد و ساده زیستی ترغیب کرد؟
رسانه ملی چقدر برای ترویج و اشاعه ازدواجهای آسان و مراسم حاشیه ای، تولید برنامه داشته و فرهنگ سازی کرده است؟
واقعیت این است که رسانه ملی در کشور ما درباره خیلی از مسائل ارزشی و تربیتی به راه خود رفته است و به میل خود حرف میزند و تولید برنامه میکند، بی آنکه نگران تأثیرات منفی و پیامدهای سوء و حاشیهای آن باشد. تو گویی رسانه ملی برای آن چند در صد افراد برخوردار جامعه تولید برنامه میکند که دست برقضا آنها هم هیچ میانهای با برنامههای این رسانه ندارند.
این دوگانگی بین رسانه ملی و اهداف انقلاب و نظام را بزرگترین خطای راهبردی در کشور میدانم و معتقدم رسانه ملی باید با تولید برنامههای فاخر به نقد و اصلاح رفتارهای مربوط به حواشی ازدواجهای «لاکچری» بپردازد. این رسانه میتواند با الگوسازی مناسب در قالبهای فیلم، سریال و برنامههای کارشناسی، بسیاری از حواشی موجود را به نفع ازدواج آسان تنقیح و تحلیل کند.
چهار| وزارت جوانان و بهزیستی مشاورههای پیش از ازدواج را توسعه دهند و اجباری و رایگان کنند.
پنج| دولت باید برای برخی سمنها که برای کاهش تشریفات ازدواج تلاش میکنند تسهیلات و معافیتهایی قائل شود.
شش| برای تبیین و ترویج ازدواج آسان در کتابهای درسی متوسطه دوم و به خصوص کارشناسی دانشگاه تولید محتوا کنیم و برنامه داشته باشیم.
هفت| یارانههای حاصل از مدیریت سوخت و اخیرا آرد و لبنیات و... بهترین محمل است که میتوان از قبل آن از ازدواج جوانان حمایت کرد. جوانان میتوانند با پشتوانه مالی این طرحها و با حمایت دولت و خانوادهها حداقل تا سه سال پس از ازدواج و یافتن یک شغل زندگی مشترک خود را مدیریت کنند و شروع زندگی را برای این موارد به تأخیر نیندازند. این شکل از مدیریت یارانه آثار و بهره اجتماعی خوبی برای سامان یابی جوانان و نگرانیهای سالهای نخست ازدواج دارد.
هشت| طرح مسکن مهر میتوانست جوانان نوخانه را تا سه سال مستأجر خود سازد و پس از آن نیز در قالب طرحهای اجاره به شرط تملیک یا اجاره پلکانی از مسکن جوانان پشتیبانی کند.
نه| تشکیل صندوقهای حمایت از ازدواج با کارمزدهای ۲ درصد و دهها اقدام نیک اندیشانه مردمی به این موضوع کمک شایانی خواهد کرد. این نگرانی وجود دارد که اگر حاکمیت ورود معناداری به مدیریت امر ازدواج جوانان نداشته باشد، پدیده زندگیهای مجردی، ازدواج سفید و خانههای فساد و... رواج یابند و جامعه جوان تغییر ذائقه دهد و دیگر هیچ یک از سیاستهای خانواده و جمعیت کشور را برنتابد.