صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

روایتی از تأسیس مرکز آموزش تئاتر خراسان در دهه ۵۰|سناریو پدر تئاتر خراسان

  • کد خبر: ۱۱۵۰۸۴
  • ۱۱ تير ۱۴۰۱ - ۱۳:۳۷
اواخر دهه ۴۰ که برای اولین بار مرکز آموزش تئاتر در کشور راه‌اندازی می‌شود، وزارت فرهنگ و هنر کشور شش فارغ‌التحصیل و فعال تئاتر را راهی استان‌های مهم کشور می‌کند تا تئاتر را در آنجا رشد دهند.

قاسمی|شهرآرانیوز؛ دکتر محمدعلی لطفی‌مقدم یکی از آن شش نفر خاک صحنه خورده، به مشهد می‌آید، با سناریویی که در ذهن برای تئاتر مشهد نوشته است. او برخلاف دیگر همکارانش از جمله هادی مرزبان و محمدعلی کشاورز که هر کدام در نقطه‌ای از کشور روی اجرا‌های تئاتر تمرکز کرده بودند، تولید و اجرا را کنار می‌گذارد و یک مرکز آموزشگاهی راه می‌اندازد تا هیچ کس بدون اینکه دوره و آموزشی دیده باشد پا روی صحنه نگذارد. برای او که ۱۳ سال در آموزش و پرورش درس داده بود، این ایده خوبی به شمار می‌رفت که همه هنرمندان تئاتر قبل از شروع کار مراحل علمی را پشت سر بگذارند و با درکی عمیق از نمایشنامه‌ای که آن را از بر کرده‌اند، روی صحنه بروند.

برای این کار فراخوانی زده بود و از هنرمندان و علاقه‌مندان برای حضور در مرکز آموزش و تئاتر خراسان دعوت کرده بود در کلاس‌هایش حاضر شوند که این یک موفقیت برای تئاتر مشهد بود. موفقیت بیشتر، اما رابطه‌اش با هنرمندان مطرح مشهدی بود. خودش بلند شده و رفته بود پیش افرادی از جمله منصور همایونی و داریوش ارجمند که «می‌خواهم از شما بیاموزم، بیایید کمک کنید تا با هم آموزش را فراگیر کنیم.»

سناریو جواب داد. کار به جایی کشید که هنرمندان پیش از آنکه روی صحنه بروند، مطالعه می‌کردند، کنه قضیه را در می‌آ‌وردند و آن مفهومی را که در نمایشنامه بود و باید به تماشاچی القا می‌شد، درک می‌کردند. این بود سرآغاز دوره طلایی تئاتر در مشهد که بر اساس گفته‌های دکتر محمد علی لطفی مقدم، پدر تئاتر خراسان روایت می‌شود.

تالار اداره فرهنگ و هنر خراسان، اولین مرکز آموزش تئاتر در مشهد

اداره کل فرهنگ و هنر خراسان (اداره کل فرهنگ و ارشاد فعلی) در محدوده چهارراه لشکر، نقطه شروع مرکز آموزش تئاتر خراسان بود. درست از همان لحظه‌ای که دکتر لطفی‌مقدم همراه همسر و دو فرزندش، با چمدان و وسایلی که در دست داشت، آمد در دو تا از اتاق‌های آن ساختمان مستقر شد تا وضعیت کارش روشن شود، این کار شروع شد.

دکتر لطفی‌مقدم پس از گشتی در آن ساختمان دیده بود  که یک سالن نسبتا خوبی در آن اداره هست که بیشتر حکم انبار را دارد. اولین کاری که می‌کند تخلیه وسایل اضافی از آنجا و تجهیز آن به محلی برای اجرای نمایش و نمایش فیلم است. محوطه حیاط هم به پیشنهاد او دورتادورش صندلی چیده می‌شود تا محلی باشد برای اجرای نمایش‌های کارآموزان مرکز آموزش تئاتر.

او در قدم بعدی شش اتاق در مرکز آموزش تئاتر تعبیه می‌کند برای فعالان و هنرمندان مطرح از جمله داریوش ارجمند و میر فاضل و همایونی و به هر کدام یک اتاق می‌دهد تا مستقل کار کنند. همین می‌شود که همگی به هدف مشترکی دست می‌یابند که در نهایت یک دوره پربار را برای تئاتر مشهد رقم می‌زند.

اولین نمایش را هم خود دکتر لطفی‌مقدم روی صحنه می‌برد؛ نمایشنامه «قائم مقام ریاست کل» که مضمونی تقریبا انقلابی داشت و حکومت را برنمی‌تابید، اما او با تمهیدات و با شیطنت‌هایی کار را اجرا می‌کند.
نمایش چنان گل می‌کند که بعد از مدتی داریوش ارجمند هم درخواست می‌کند آن را کارگردانی کند و این می‌شود که این نمایش بار دیگر روی صحنه می‌رود و حتی برای نخستین‌بار بلیت‌فروشی می‌شود.

پس از این رخدادها، دکتر لطفی‌مقدم فضا را برای آموزش و اجرا کوچک می‌بیند و مرکز دیگری را برای آموزش تئاتر خراسان در نظر می‌گیرد. برای او این مهم بود که سالنی مستقل برای اجرا داشته باشند که زیر نظر خودشان باشد و مدام نخواهند از کسی کسب اجازه کنند.

اجرای نمایشنامه‌های برتولت برشت در  مشهد

مهم‌ترین مرکز آموزش تئاتر خراسان در احمدآباد قرار داشت که آنجا را به سبک حسینیه‌های قدیم چادر زده بودند و کار‌های زیادی هم در آنجا اجرا شد. یک آقایی که  تحصیل‌کرده آلمان بود، در آنجا نمایشنامه‌های برشت را  اجرا می‌کرد. نمایش «بچه‌ها و سگ‌ها» را هم داوود  کیانیان اجرا کرد که خیلی استقبال شد و شاید پایه  فعالیت‌های بچه‌ها در تئاتر همان اثر کیانیان بود.

در همان مرکز هم بود که برای نخستین بار جشنواره تئاتر  دانش‌آموزان برگزار شد که برای خودش جنبشی راه  انداخت.‌

می‌گویند، یک روز که ولیان، استاندار وقت، در حال عبور از آن محل بوده است، جمعیت زیادی را در آنجا دیده و پرسید بود که «چرا در احمدآباد تجمع بوده؟ مگر انقلاب شده؟» به او گفته بودند که در آنجا تئاتر کار می‌شود و وقتی لطفی را به دفترش در آستان قدس فراخوانده بود، از او بسیار تشکر کرده بود که دانش‌آموزان و جوانان را به کار‌های مفید مشغول کرده است.

برای مردم هم این اجرا‌های تئاتر یک سوپرایز جدید بود. آن‌ها با ولع می‌آمدند و فضای تماشاچیان را پر می‌کردند؛ به ویژه از نمایش‌هایی استقبال می‌کردند که نیشی به حکومت می‌زدند و این بیشتر برای دانشجو‌ها جذاب بود.

 

«شیر و خورشید»، چشم و چراغ سالن‌های شهر

سازمان شیر و خورشید (هلال احمر امروز) چشم و چراغ سالن‌های مشهد بود، اما هنرمندان اجازه نداشتند از آن استفاده کنند. دکتر لطفی‌مقدم در فکرش این ایده شکل می‌گیرد که از ظرفیت این سالن برای تئاتر استفاده کند، اما از آنجا که مدیر کل آن سازمان هیچ علاقه‌ای به این کار نداشت، او از راه دیگری وارد می‌شود. رایزنی و برقراری ارتباط با مدیر کل سازمان بهترین راه بود برای اینکه بتواند مسئولیت روابط‌عمومی این سازمان را هم برعهده بگیرد و از این طریق سالن را در اختیار تئاتر مشهد قرار دهد. این می‌شود که در یک حرکت بی‌سابقه ۴۰ نمایش در این سالن روی صحنه می‌رود.

در بین نمایشنامه‌های مطرحی که در این سالن اجرا می‌شود، آثار مهمی از دکتر ساعدی و بهرام بیضایی به چشم می‌خوردند که توسط منصور همایونی، داوود کیانیان، داریوش ارجمند و دیگر هنرمندان مطرح آن زمان روی صحنه رفته بودند.

 

«بار دیگر ابوذر» نقطه عطف نمایش‌های انقلابی در مشهد

پیش از آنکه دکتر لطفی‌مقدم در مشهد مستقر شود، همه متن‌های نمایشی توسط نمایندگانی از شهربانی، آموزش و پرورش و حتی دارایی بازبینی می‌شد و مجوز اجرا می‌گرفتند.
دکتر لطفی‌مقدم در کل این روند را ملغی می‌کند و می‌گوید «این نمایندگان نمی‌توانند نظر فنی روی نمایش‌ها بدهند.» بنابراین خودش مسئولیت مجوزدادن به آثار را می‌پذیرد. با همه این احوال، مهم‌ترین نمایش آن دوران، بدون نظارت او اجرا می‌شود. یک روز که او در اداره‌ش نشسته بود، مستخدم دانشگاه نزدش می‌آید و می‌گوید که به دکتر شریعتی زنگ بزند و وقتی دکتر لطفی تلفن را برمی‌دارد، دکتر علی شریعتی به او می‌گوید که «یک نمایشنامه برایت می‌آورند که نمی‌خواهد آن را بخوانی، فقط اجازه را صادر کن.» دکتر لطفی‌مقدم چیزی نمی‌پرسد و وقتی نمایشنامه «بار دیگر ابوذر» را دستش می‌دهند، روی آن می‌نویسد «اجرا بلامانع است» و آن را می‌دهد به مستخدم که ببرد.

بعد از مدتی داریوش ارجمند این نمایشنامه را کارگردانی می‌کند که دانشجویان استقبال زیادی از آن می‌کنند و سروصدای زیادی به راه می‌افتد؛ زیرا این نمایش مستقیم از شاهنشاهی انتقاد می‌کرد و این نقطه عطفی در تئاتر مشهد به شمار می‌رفت.

چند روز بعد از طرف ساواک احضاریه‌ای فرستادند و دکتر لطفی را فراخواندند و او در پاسخ به سؤالات مکرر گفته بود این نمایش مذهبی است و فقط مذهب را تبلیغ می‌کند و با این پاسخ توانسته بود از زیر آن در برود.

نهالی که هیچ‌گاه خشک نشد

فعال‌شدن مرکز آموزش تئاتر خراسان تقریبا یک جنبش به وجود آورد، زیرا هنرمندان استخوان‌دار مشهد خودشان راهشان را پیدا کرده بودند، در گروه‌های تئاترشان بحث آموزش را جدی گرفته بودند و این جریان هیچ‌گاه قطع نشد و سبب شد در مشهد اتفاقات خوبی بیفتد. از جمله اینکه اولین گروهی که تئاتر را به شهرستان‌ها برد و اجرا کرد، از مشهد بود. اعضای آن گروه با شوروحالی که در آن‌ها ایجاد شده بود، حاضر بودند با هزینه شخصی اجراهایشان را گسترش دهند. همه این‌ها سبب شد نهالی آن زمان کاشته شود که هنوز هم خشک نشده است.

 

پدر تئاتر خراسان

دکتر لطفی‌مقدم را پدر تئاتر خراسان می‌دانند. خودش از شنیدن این عنوان عشق می‌کند و به قول خودش بزرگ می‌شود و باد می‌کند وقتی می‌بیند زحماتش امروز به بار نشسته است و سالن‌های تئاتر مشهد جای سوزن‌انداختن ندارد.

الان که برمی‌گردد به گذشته‌اش نگاه می‌کند، می‌بیند همه این‌ها سناریویی بوده که برایش نوشته شده بوده و او باید این سناریو را بازی می‌کرده است تا به این سن‌وسال برسد؛ پسر‌بچه‌ای اهل سبزوار که در شهرش نه تئاتری بوده و نه در آنجا به تئاتر بهایی داده می‌شده، توانسته رشد کند و مؤثر باشد. حالا که کارنامه‌اش را مرور می‌کند، خجالت نمی‌کشد از انسانی که از بسیاری مواهب برخورده بوده و توانسته اثری بر محیطش بگذارد. او همیشه این را می‌گوید که «خوش‌حال، کسی است که این کارنامه، کارنامه قبولی‌اش باشد.»

 


ببینید:

کافه شهر| روزگار رفته پدر تئاتر خراسان


 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.