صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

پادکست | ۸ روایت تا غدیر | قسمت ششم قرض عقیل

  • کد خبر: ۱۱۷۳۲۹
  • ۲۵ تير ۱۴۰۱ - ۲۰:۱۶
مجموعه ۸ روایت تا غدیر داستان‌های کوتاه و صوتی است که در دهه ولایت (عید قربان تا عید سعید غدیر) از شهرآرا نیوز منتشر شود.

به گزارش شهرآرانیوز، این روایت‌ها هرچند کوتاه، اما باز هم شنیدنی است. روایت‌هایی که نشان می‌دهد حضرت علی (ع) چرا جانشین نبی خدا (ص) شد.

ماجرای امام علی(ع) و برادرش عقیل

راوی: امام‌علی(ع) گفت: «شمشیرت را بردار، من نیز شمشیر برمی‌دارم و باهم به شهر حیره می‌رویم. آنجا بازرگانان ثروتمند زیادی هست. به خانه یکی از آن‌ها یورش می‌بریم و اموالش را غارت می‌کنیم.»

راوی: هنگامی که علی(ع) زمام امور خلافت را در کوفه به‌دست داشت و اموال بسیاری از بیت‌المال در اختیار حضرت بود، آن شب برادرش عقیل به محضرش آمد و گفت: «مقروض هستم ای علی. از ادای آن عاجزم. بیا و قرض مرا ادا کن.»

توضیح صحنه: صدای سیرسیرکی نشان از شب دارد. صدای عبور یک گاری از دور می‌آید و دو نفر در بازار خلوت کوفه که در حال تعطیلی است حرف می‌زنند و زمزمه‌هایشان تا اینجا می‌رسد. صدای زنجیر و قفل حجره‌ها شنیده می‌شود که تعطیل می‌شوند.

علی(ع): قرض تو چه اندازه است برادر؟

عقیل: صدهزار درهم.

علی(ع): سوگند به خدا آن‌قدر ندارم که بتوانم قرض تو را بدهم. صبر کن تا جیره من از بیت‌المال برسد، قول می‌دهم تا آخرین حد توانم به تو کمک کنم.

عقیل (پوزخند می‌زند): تمام بیت‌المال مسلمین در اختیار توست، آن‌وقت مرا به جیره ناچیز خودت وعده می‌دهی؟ مگر جیره تو چقدر است؟ این‌طور دردی از من دوا نمی‌شود ای علی!

علی(ع): برادر! من و تو در قبال بیت‌المال فرقی با دیگران نداریم. من از حق خودم برای تو می‌گذرم.

راوی: علی(ع) همراه با عقیل در طبقه بالای دارالاماره بودند که مشرف به بازار کوفه بود و آن‌موقع شب بیشتر حجره‌ها بسته بودند.

علی(ع): اگر حرف‌های من تو را قانع نمی‌کند، تنها راهی که می‌ماند این است که سراغ حجره‌های تجار در آن پایین بروی، درها را بشکنی و صندوق‌های پولشان را برداری.

عقیل: تو امیرمؤمنانی! چگونه مرا امر می‌کنی که صندوق‌های مردم را بشکنم؟!

علی(ع): آیا تو هم مرا به شکستن در بیت‌المال دعوت می‌کنی با اینکه در امانت من است؟ ای عقیل، اگر می‌خواهی، شمشیرت را بردار. من نیز شمشیر برمی‌دارم و باهم به شهر حیره می‌رویم. آنجا بازرگانان ثروتمند زیادی هستند. به خانه یکی از آن‌ها یورش می‌بریم و اموالش را غارت می‌کنیم.

عقیل: از من می‌خواهی دزدی کنم؟

علی(ع): تو بگو کدام بدتر است؟! اینکه از مال یک نفر دزدی کنی یا به اموال همه مسلمانان دست‌درازی کنی؟

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.