صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

یادی از پرویز پورحسینی به بهانه زادروزش | از صحافی تا صحنه

  • کد خبر: ۱۲۵۱۰۱
  • ۲۰ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۷
امروز، ۲۰ شهریور، زادروز پرویز پورحسینی، بازیگر سینما و تلویزیون است که سال گذشته قربانی کرونا شد.

آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز؛ کاغذ‌ها را آهار می‌زد و دقیقه‌ای یک بار روی خطوط کتاب متوقف می‌شد. تا می‌زد و فکرش میان پرسوناژ‌های منتظر در صفحه فلان بود. پشت کوبی می‌کرد و دلش به حال شخصیت اول قصه توی کتاب می‌سوخت. صحافی کار دستش داده بود. قرار بود در ۱۲ سالگی کمک حال روزگار بیوگی مادرش باشد، اما ناغافلی عاشق شده بود. عاشق کتاب و ادبیات. نیمه شب ها، زیر نور کم جان فانوس، یک کاسه گل قرمز چینی را پر از انار می‌کرد، می‌نشست ویکتور هوگو می‌خواند و حظ می‌کرد.

به هر زحمتی بود دبیرستان را از سر باز کرد تا سال ۱۳۳۹ در کلاس‌های آزاد هنر‌های دراماتیک، زیر نظر حمید سمندریان خود را به دنیای بی انتهای بازیگری سپرد. دانشگاه را برای رشته بازیگری ادامه داد و بازیگری را برای نفس کشیدن در سالن‌های کوچک و بزرگ تئاتر، زیر نور موضعی میان صحنه. نمایش برایش اصالت دیگری داشت. تقلا نمی‌کرد برابر دوربین هر کارگردانی حاضر شود برای یک لقمه نان بیشتر. گاهی اصلا خودش را از صحنه و دوربین محروم می‌کرد. می‌رفت در خلوت خودش کتاب می‌خواند. فیلم می‌دید و بنا به اعتقاد قلبی اش، استمرار در یادگرفتن تنها برگ برنده رشد بود.

چه کار داشت رسانه‌ها چه می‌گویند، حافظه مردم فراموش کار است یا خرج و برج زندگی چه می‌شود. می‌دانست کمی بعدتر، با ذهنی آرام و اندیشه‌ای پربارتر به صحنه برمی گردد. پرویز پورحسینی، آدم حسابیِ عرصه سینما و تئاتر و تلویزیون بود. کمتر کسی می‌توانست از تحسین شخصیت بی حاشیه و حرفه‌ای او صرف نظر کند. ناهید ارسباران هم نتوانست به پیشنهاد ازدواج جوان رعنا و نجیبی که عینک گرد مشکی می‌زد و کیف چرم قهوه‌ای اش را با کفش‌های هشت ترک ورنی هماهنگ می‌کرد و کلاه کپ تخت به سر می‌گذاشت، نه بگوید.

زندگی آرام در کنار مردی که زیاد کتاب می‌خواند، آرام صحبت می‌کرد و بسیار می‌دانست، خانه را امن‌ترین جای جهان کرده بود. پرویز، با آن خطوط چهره کم نظیرش که آدم را میان مهربانی و جدیت سرگردان می‌کرد، با نبوغ بازیگری و خلاقیت خاص خودش، به خوبی می‌توانست گاه زکریای «مریم مقدس» و میثم تمار «مختارنامه» باشد و گاه متین السلطنه «هزاردستان» حاتمی. حتی وقتی بابا اسماعیل محبوب «بچه مهندس» بود، بار‌ها دلمان می‌خواست عین بچه‌ها به نگاه پرمهرش پناه ببریم.

اما خبر نداشتیم مردی چنین، خود در آغوش مادر فداکارش، پناهنده است. آن قدر که در اوج روزگار کرونا، کار و بارش را رها کرده بود مبادا حضور در پروژه ها، خطری برای مادرش داشته باشد. اما مگر جایی در تاریخ بوده که مرگ، معطل عاشقانه‌ای شده باشد. می‌آید، می‌برد و می‌سوزاند. مثل همان هفتم آذر سال ۱۳۹۹ که بی رحمانه میان پرویز، مادرش و تمام ما که دوستش داشتیم، تا ابد جدایی انداخت.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.