آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز؛ سال ۱۲۹۰ بود که به سفارتخانه ایران در واشنگتن تلگرافی آمد که رویش نوشته بود برای علی قلی خان نبیل الدوله، سفیر وقت ایران. پایان تلگراف نام حسین قلی خان نواب بود. وزیر امورخارجه ایران. پیغام آمده بود جناب سفیر، از دولت آمریکا تقاضا کند چندین نفر مستشار به جهت سر و سامان دادن به امور مالیه مملکت معرفی و اعزام کنند تهران. این در حالی بود که ۵ سالی از پیروزی انقلاب مشروطه در ایران میگذشت و هنوز ساختار منسجم و بوروکراتیکی برای مدیریت اقتصادی کشور وجود نداشت. مالیات درستی از تجار و پیشه وران دریافت نمیشد.
دولت از درآمدزایی ناتوان و کمرش زیر بار وامهای خارجی خم شده بود. سرانجام در ۲۱ اردیبهشت سال ۱۲۹۰ خورشیدی، مورگان شوستر به ایران اعزام شد. در بدو ورود، اولین چیزی که به شدت در نگاهش پررنگ بود، مسئله مالیات گیری بود. مورگان شوستر اعتقاد داشت تا زمانی که پرداخت مالیات در موعد مقرر و به طور دقیق در ایران حل نشود و در این مورد سخت گیری و دقت لازم نشود، هیچ یک از مشکلات کشور برطرف نخواهد شد. مشکل اساسی، عادت مردم ایران به فرار از مالیات بود که ترک آن کار سادهای نبود.
پس در اولین گام، ژاندارمری، خزانه داری را تأسیس کرد و ۱۷ مهر ۱۲۹۰ خورشیدی، پیرو فرمان مورگان شوستر نیروهای خود را فرستاد برای توقیف اموال شعاع السلطنه که از سرمایه داران نامی تهران بود و مراودات گرمی با روسها داشت.
روسها که از ابتدا با فعالیت شوستر در ایران مخالف بودند و قدرت او در مدیریت اقتصادی کشور را خطری برای محدود شدن دست درازی هایشان میدیدند، به سرعت وارد عمل شدند و در حمایت از شعاع السلطنه، اولتیماتومی در چندین بند به ایران فرستادند که بر اساس آن در صورتی که مورگان عزل نشود و اموال توقیفی شعاع السلطنه به او برنگردد، نیروهای نظامی خود را از سمت رشت به طرف مرکز سرازیر خواهند کرد.
دولت ایران در نتیجه بی اعتنایی به این اولتیماتوم، با حضور جدی نیروهای روس در چندین شهر و بمباران حرم امام رضا (ع) در مشهد روبه رو شد. مورگان شوستر که خود را برابر روسیه و هم پیمان آن روزهایش انگلیس، ناتوان میدید از دولت ایران خواست با رفتن او آرامش را به کشور برگرداند و برای رفتن آماده شد. روز کریسمس بود که بعد از هشت ماه حضور مؤثر مورگان در ایران، نامه عزلش را به دستش دادند و چمدان هایش را که گنجینهای از تجربه و علم و ایده بود را به سمت یکی از شهرهای شمالی روانه کردند تا از آنجا به کشورش برگردد.
مورگان در هنگام بازگشت به آمریکا از نجابت مثال زدنی ایرانیان میگفت که با وجود مشکلات زیاد در دل بازیهای کثیف قدرتهای اروپایی و بی کفایتی مقامات کشوری، محبتی عمیق در قلب او ایجاد کردند و بعید است بتوان با آنان زندگی کرد و از آمال عادلانه آنها جانبداری نکرد. عارف قزوینی وقتی شوستر را به سوی مرزها مشایعت میکردند شعری سرود که با بیتی ماندگار آغاز میشود: ننگ آن خانه که مهمان ز سر خوان برود/ جان نثارش کن و مگذار که مهمان برود.