صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره مفهوم شناسی «تمدن اسلامی»

  • کد خبر: ۱۲۹۵۶۹
  • ۲۳ مهر ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۵
دکتر رسول جعفریان، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران معتقد است بحث از تمدن از نظر محتوا، به عنوان یک فلسفه برای زندگی بشری مبتنی بر نظریات تازه‌ای در حوزه مادی گری و لذت گرایی و این جهانی درست شده و از نظر تاریخی هم به یک گرایش علمی تبدیل شده است.

امید حسن نژاد | شهرآرانیوز؛ فرهنگ و تمدن اسلام مجموعه باور‌ها و ارزش‌های اسلامی و نمود آن در پیشرفت علم و هنر و ظهور نهاد ها‌ی اجتماعی و سیاسی در بین ملل و مردمی است که اسلام را به عنوان دین خود پذیرفتند. فرهنگ اسلام توانست در طول چند قرن تمدنی عظیم و بی نظیر را در منطقه وسیعی از جهان به وجود آورد.

مسلمانان از نیمه دوم قرن دوم هجری تا اواسط قرن هشتم (در حدود شش قرن) رهبری علمی جهان را در دست داشتند.
با پیدایش اسلام و انتشار سریع و گسترده آن در میان اقوام و ملل و جلب و جذب فرهنگ‌های گوناگون بشری بنای مستحکم و عظیمی از فرهنگ و تمدن انسان پایه گذاری شد که در ایجاد آن ملل و نژاد‌های مختلفی سهیم بودند. این ملل با ارزش‌ها و ملاک‌های نوین اسلامی به ایجاد تمدنی موفق شدند که بدان تمدن اسلامی گفته می‌شود.

از این رو تمدن اسلامی تمدن یک ملت یا نژاد خاص نیست، بلکه مقصود، تمدن ملت‌های اسلامی است که عرب ها، ایرانیان، ترک‌ها و دیگران را شامل می‌شود که به وسیله دین رسمی یعنی اسلام و زبان علمی و ادبی یعنی عربی با یکدیگر متحد شدند. این تمدن به درجه‌ای از عظمت و کمال و پهناوری است که آگاهی از همه جنبه‌های آن و احاطه بر همه انحای آن کاری بس دشوار است. تمدن اسلامی در زمان امویان در شام وارد دوره پختگی شد و در عصر عباسیان به اوج خود رسید و مرکز این تمدن درخشان شهر بغداد و به روزگار خلافت امویان در اندلس بود.

مطالعه در اطلس تاریخ اسلامی و چگونگی انتشار اسلام در جهان نشان می‌دهد که اسلام در طول چند قرن بر بیشتر سرزمین‌های آباد آن روز جهان مسلط شد و قسمت اعظم آسیا، آفریقا و قسمتی از اروپا را تحت سلطه و اقتدار خود درآورد. در مرکز از عراق، ایران، افغانستان و در شرق تا چین و هند امتداد داشت. از جانب شمال شرقی تا سمرقند و بخارا و خوارزم تا کوه‌های یکی از فرغانه را شامل می‌شد. این مناطق با فرهنگ و دین مشترکی به هم وصل شده بود ند و ساکنان آن خود را عضو تمدن واحد و وسیعی می‌دانستند که مرکز روحانی و مذهبی آن مکه و مرکز فرهنگی و سیاسی اش بغداد بود.

این تمدن بیش از همه تمدن‌ها به علم و دانش اهمیت داده و کهن‌ترین دانشگاه‌های جهان را پدید آورده است و با تلفیق علوم گوناگون و افزودن بر آن‌ها میراث عظیم و تکامل یافته‌ای را تحویل بشریت داد. با این اوصاف می‌توان گفت منظور از تمدن اسلامی مجموعه افکار، عقاید، علوم، هنر‌ها و صنایع است که با الهام از آموزه‌های دینی توسط مسلمین پدید آمده است. برای واکاوی بیشتر و مفهوم شناسی تمدن اسلامی گفت و گویی با دکتر رسول جعفریان، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، داشته ایم. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.

در طول تاریخ پر فراز و نشیب اسلامی تعاریف گوناگونی از تمدن اسلامی شده است. به نظر شما با توجه به تطور تاریخی این واژه چگونه می‌توان مفصل بندی دقیقی از این مفهوم داشت؟

برای تعریف تمدن هیچ وقت دیر نیست. می‌شود گفت، روزگاری که تلاش می‌شد همه چیز ابتدا تعریف شود، گذشته است؛ اکنون باید یک موضوع یا مسئله را در زمان دید و آن را تعریف کرد. از نظر بسیاری، مفاهیم نوعی حیات دارند، زمان‌مند هستند و تغییر شکل و محتوا می‌دهند. مفهوم تمدن هم از این قاعده مستثنا نیست. دانشمندان ده‌ها تعریف برای تمدن ارائه و تفاوتش را با فرهنگ بیان کرده اند.

آن‌ها گفته اند که یک فرهنگ وجود دارد و یک تمدن. مفهوم تمدن، در معنای جاری خود مفهومی مدرن است. در دنیای ما که «تکنولوژی» مهم شده، در تعاریفی که برای تمدن می‌شود، روی «ترقی و پیشرفتِ» سازمانمند در زندگی مادی تأکید می‌شود. روشن است که در همه سطوح و برای همگان، فرهنگ به عنوان پایه تمدن و معنویت و اخلاق ارکان اصلی تمدن به شمار می‌آیند. با این حال می‌شود گفت، اساس تمدن در این تعاریف و در معنای امروزی آن، ترقی مادی است، چیزی که تعریف تمدن و تحقق آن، در گرو آن است.

با این نگاه آیا مفهوم توسعه در درون مایه تمدن اسلامی قرار می‌گیرد؟

در روزگار ما گاهی مفهوم توسعه از خود تمدن هم مهم‌تر است. این در حالی است که در بخش اخلاق و معنویت، به گونه‌ای است که اگر این‌ها باشد؛ اما ترقی مادی یعنی تکنولوژی و فن و صنعت نباشد، کسی نمی‌گوید آنجا تمدن هست. درست مثل این است که باید ساختمان زیبایی باشد که در آن فرهنگ و اخلاق و معنویت هم هست، اما اگر از اصل این ساختمان نباشد، به نظر می‌رسد بر اساس تعاریفی که از تمدن می‌شود، حتی با وجود اخلاق و معنویت، تمدنی در کار نخواهد بود.

این مفهوم از تمدن، به معنا کهن است و به معنای دیگری، در غرب بارور و حالا جهانی شده است. اکنون همه دولت‌ها و ملت‌ها دنبال «توسعه» هستند، مفهومی که تا چند دهه قبل، برای بسیاری از ملت ها، نامفهوم بود. حالا با این معنای از تمدن جز به ندرت، دشمنی نمی‌شود؛ گرچه در فهم آن، بحث‌های زیادی می‌کنند. برخی آن را غربی می‌دانند و‌ می‌خواهند بومی اش کنند تا راحت‌تر با آن کنار بیایند. خیلی‌ها هم در حسرت تمدن قدیم هستند که انسان را لاهوتی‌تر می‌دید و از اینکه این قدر انسان ناسوتی شده، در خشم هستند. از این بحث ها، فراوان می‌شود، در اینجا بحث ما اساسا تاریخی و در درجه اول، به مطالعات «تمدن نگاری اسلامی» است.

با توجه به اسناد تاریخی چه زمانی مسلمانان سخن از تمدن اسلامی به میان آوردند؟

ما مسلمانان، در قدیم از تمدن حرفی نمی‌زدیم و حالا هم وقتی از تمدن صحبت می‌کنیم، مطابق همین تعریف و رویکردی که در غرب هست و عجالتا عالم گیر شده، تمدن را پیشرفت می‌دانیم. این پیشرفت همانی است که دنیای جدید را از قدیم جدا کرده است. تفاوتش با قدیم، این است که آن وقت هم «زندگی اجتماعی» درک می‌شد، اما یک درک پویا و متحرک و متکامل از آن نبود.

اولین باری که بحث تمدن به میان آمد و مخصوصا وقتی که مصادیق آن وارد کشور‌های اسلامی شد، بسیاری از مسلمانان در نزدیک شدن به آن و پذیرش آن، مشکل داشتند. اینجا تمدن یعنی یک مفهوم جدید، نوگرایی، مدرنیته و چیزی مشابه آن است. افزون از واقعیت آن، بحث اینکه از کجا هم می‌آید مهم بود. مشکل اول هویت آن بود که از نظر بسیاری در آن اوایل و تا کنون، به کفر نزدیک بود. دیگر، مشکل ترس تسلط کفار بود.

آن‌ها می‌دیدند که این تمدن و مظاهر و افزار آن را خود آن‌ها و مستشاران آن‌ها می‌توانستند اداره کنند. یک مشکل دیگر، از نظر طرز تلقی نسبت به زندگی مادی به عنوان پدیده‌ای لذت جویانه بود. تمدن یعنی لذت جویی دنیوی. به عبارت دیگر، تصوراتی در میان مسلمانان وجود داشت که این نوع توسعه، رفاه گرایی است و خیلی هم خوب نیست که به آن روی خوش نشان دهیم. نگرانی‌های دیگری هم بود. از جمله اینکه در این ورود تمدن، مسلمانان تحقیر می‌شدند. آن‌ها باید چیزی را‌ می‌پذیرفتند که از خودشان نبود.

آثار تمدن نگاری به عنوان شاخه‌ای جدید در علم تاریخ از چه زمانی شکل گرفت؟

تاریخ تمدن، یک شاخه نسبتا جدید در شاخه‌های درس تاریخ است، به این معنا که پیشینه طولانی ندارد. در واقع، در کنار تاریخ سیاسی یا شاخه‌هایی که در وضع رجال ـ تاریخ و مانند این‌ها بوده، تمدن به عنوان موضوع یک بررسی مستقل تاریخی نبوده است و شاید بشود گفت، نخستین بار، آن هم نه از دید تاریخی بلکه از دید جامعه شناسی، ابن خلدون آن را مطرح کرده است. در فرهنگ تاریخی ما مسلمانان، نگاه تمدنی به تاریخ نبوده و غالبا همان نگاه‌های سیاسی و احیانا اجتماعی غیرپویا به تاریخ گذشته وجود داشته است. نگاه تمدنی، نگاهی است که تاریخ را در چهارچوب پیشرفت بررسی کند و از همه عواملی که در این زمینه وجود داشته، سخن می‌گوید.

کلمه «الحضاره»، به معنای شهرنشینی همراه با ترقی و رشد در فرهنگ اصطلاحات اجتماعی ابن خلدون به کرات به کار رفته است؛ اما جالب این است که پس از ابن خلدون، تا دوره اخیر، این اصطلاح یعنی الحضاره، دیگر به معنای تمدن و ترقی و تکامل به کار نرفته است. ابن خلدون از کلمه «العمران» هم استفاده می‌کند که باز این کاربرد در ادبیات مسلمانان رایج نشده است. همه این‌ها نشان می‌دهد، نگاه ابن خلدون، نه ریشه در میان ما داشته و نه بعد از وی مورد قبول و کاربرد قرار گرفته است.
به نظر می‌رسد، گرایش تاریخ تمدنی در حوزه علوم تاریخی، امری متأخر و تازه است و در گذشته دور با این نگاه به تاریخ نگریسته نشده است. ما کتاب‌های تاریخ سیاسی و احیانا ادبی و اجتماعی داشته ایم، اما تاریخ تمدن به صورت رسمی نداشته ایم.

آیا در عصر جدید تحولی معناشناسانه در این مفهوم ایجاد شد؟

در عصر جدید، دست کم از نگاه برخی، بحث از تمدن از نظر محتوا، به عنوان یک فلسفه برای زندگی بشری مبتنی بر نظریات تازه‌ای در حوزه مادی گری و لذت گرایی و این جهانی درست شده و از نظر تاریخی هم به یک گرایش علمی تبدیل شده است. این مسئله دست کم از لحاظ تئوریک، خط فاصلی میان زندگی بشر قدیم و جدید ایجاد کرده و سبب شده است تا کسانی ماهیت بشر جدید را به عنوان بشر سلطه گر، لذت جو، توسعه طلب در مقابل بشر قدیم بدانند.

گرایش علمی ـ تاریخی با عنوان تاریخ تمدن، مورد توجه بسیاری از مورخان دو سده اخیر اروپا قرار گرفته و با نگاه انحطاط یا ترقی به تاریخ ملت‌ها پرداخته شده است. بسیاری از مورخان اروپایی، مورخ تاریخ تمدن بوده اند، این در حالی است که در قدیم چنین پدیده‌ای وجود نداشته، هرچند ممکن است علایقی شبیه به آن، در آثار برخی از مورخان دیده شود.

این نگاه یعنی نگاه تاریخ تمدنی، در حوزه مطالعات اسلامی و خاورمیانه‌ای به تأسیس گرایش تاریخ تمدن اسلامی منجر شده است. اکنون در ایران، رشته تاریخ فرهنگ و تمدن وجود دارد و سعی می‌شود به گذشته، با نگاه تمدنی نگریسته و تحقیقاتی انجام شود.
غربی‌ها نگرش تاریخ تمدنی را نسبت به خودشان و دیگر ملل باب کردند. درباره ملل دیگر، اول سفرنامه می‌نوشتند و سعی می‌کردند دیگران را شناسایی کنند، اما به تدریج در این کار پیشرفت کرده، به صورت علمی و گسترده شروع به بحث درباره تاریخ تمدن تمامی سرزمین‌های دیگر کردند.

بخشی از حوزه کار غربی ها، شرق شناسی و به طور خاص، شناخت دنیای اسلام بوده و از قرن نوزدهم و حتی پیش از آن، به طور مرتب به شناخت تاریخ زبان و ادبیات عرب و همین طور فرهنگ و تمدن اسلامی پرداخته اند. آن‌ها نخستین کتاب‌ها را با عنوان‌های تاریخ تمدن اسلام و عرب نوشته اند. این نخستین باری است که‌ می‌توان از شکل گیری دانش تاریخ تمدن اسلامی یاد کرد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.