صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

برای غلامرضا شکوهی، شاعر فقیدی که عاشق اهل‌بیت (ع) بود

  • کد خبر: ۱۳۲۵۶۵
  • ۱۱ آبان ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۵
غلامرضا شکوهی با آنکه در سرودن غزل با امثال حسین منزوی برابری می‌کرد، طوری به آرایه‌ها و صنایع ادبی تسلط داشت که امضای اشعارش، تصاویر بدیع و تشبیهات پنهانی بود که شعر او را از سایر هم‌ترازانش متمایز می‌کرد.

آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز - آقای شکوهی پس از سال‌ها معلمی، وقتی بازنشسته شد، دوتا کار کرد؛ اول افتاد پی جمع‌وجور کردن اشعاری که از بیست‌سالگی به بعد سروده بود تا آماده چاپ کند. بعد هم یک پراید خرید تا بیفتد دنبال کار‌های انتشارات. به‌خاطر عضویت در شورای شعر انجمن ادبی رضوی مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس نبود که آقای شکوهی را به شعر رضوی نسبت می‌دادند. کافی بود چند غزل از غزلیاتی را که در وصف حضرت شمس‌الشموس سروده بود، خوانده باشید تا به نجابت کلام و خلوص تعابیر او ایمان بیاورید.

غلامرضا شکوهی با آنکه در سرودن غزل با امثال حسین منزوی برابری می‌کرد، طوری به آرایه‌ها و صنایع ادبی تسلط داشت که امضای اشعارش، تصاویر بدیع و تشبیهات پنهانی بود که شعر او را از سایر هم‌ترازانش متمایز می‌کرد. او از آن دست شاعرانی بود که شعر را واسطه حساس کردن جامعه دربرابر نابرابری‌های اجتماعی و ظلم زورگویان می‌کرد و به‌جای قضاوت وقایع، تنها به توصیف آن‌ها می‌پرداخت و نتیجه را به مخاطب واگذار می‌کرد: «حجم درشت جمجمه‌اش رنگ کاه داشت/ یک کاسه خون خشم به‌جای نگاه داشت// در زیر آرواره خشمش به‌جای نان/ یک سفره انتظار ز بخت سیاه داشت// من گیج این قضاوتم‌ای دست‌های عدل! / یک مرد و این همه خنجر؟ گناه داشت.»

وقتی هم به‌سراغ شعر آیینی می‌رفت، بی‌آنکه از تعابیر غلوآمیز استفاده کند و تمرکز خود را بر احساساتی کردن مخاطب بگذارد، سنگین و باوقار، ادب را بر کج‌فهمی‌های احتمالی مقدم می‌کرد و شعری درخور شخصیت‌های والای آیینی می‌گفت: «ما ضربدر تمام جهان دربرابرش/ صفریم اگر حساب کسی می‌شود سرش// یک روی سکه‌اش گل خورشید مصطفی است/ ضرب است روی ماه علی، روی دیگرش.»

یک مجموعه شعر هم به نام «صدپرده آواز خاموش در ستایش ۱۴ معصوم» دارد که آیینه تمام‌وکمال شعر والای او در زمینه اشعار آیینی است. «آهی بر باغ آیینه» و «یک ساغر نگاه»، از دیگر کتاب‌های اوست، اما «سرمه در چشم غزل» که جایزه بهترین کتاب منتخب سال به آن اختصاص داده شد، همواره پیشنهاد آقای شکوهی به دوستداران شعر او بود.

آدم اگر اهل کنکاش در نشانه‌ها هم نباشد، بعضی پازل‌ها کنار هم مفهوم خاصی را منتقل می‌کنند. علیرضا شکوهی، پسر غلامرضا شکوهی، نقل می‌کند پلاک خانه‌شان عدد هشت است. پدرش آخرین‌باری که خانه بود، بعد از صرف غذای نذری حرم امام‌رضا (ع)، آماده رفتن به تهران شد تا در مراسم شعرخوانی امام‌هشتم (ع) حاضر شود. در هشتمین روز دهه کرامت پس از قرائت آخرین شعری که برای امام‌هشتم (ع) سروده بود، هنگام بازگشت به مشهد، همچون امام‌رضا (ع) در شهری غریب از دنیا رفت.

آقای شکوهی شاید هرگز به‌دنبال مطرح شدن با انتساب به امام‌رضا (ع) نبود و به بی‌حاشیه بودن اکتفا می‌کرد، اما حضرت سلطان اگر اراده کند کسی را عزت دهد، کائنات تسلیم محض هستند. این از آخرین ابیات استاد شکوهی برای صاحب نامش بود: «.. من ذره‌ام که خانه خورشید خویش را/ از هیچ‌کس به‌جز تو تقاضا نمی‌کنم//... نامم اگر غلامرضا هست، خویش را/ با نردبان اسم تو بالا‌ نمی‌کنم.»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.