صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

درباره نابینایانی که تشنه کتاب خوانی اند | وقتی که کلمات احساس می‌شوند

  • کد خبر: ۱۳۴۷۹۶
  • ۲۴ آبان ۱۴۰۱ - ۱۰:۲۸
نابینایانی که تشنه کتاب خوانی اند و کتابخانه گویای آیت ا... مجتبی قزوینی (ره) کمبودهایشان را رفع کرده است.

تکتم جاوید | شهرآرانیوز؛ از نام کتاب، تنها خواندن‌های گاه به گاه را به ذهن سپرده ایم که بهانه‌های خوبی هم برای کم توجهی به آن داریم؛ قیمت زیاد و وقت اندک. اما کتاب همان چندبرگ کاغذی نیست که از کتاب فروشی می‌خریم و روزها، ماه‌ها و گاه هرگز سراغی از آن نمی‌گیریم. کتاب همه جور مخاطبی دارد. کلمات می‌توانند به صدا تبدیل شوند و در کتابخانه بمانند تا روزیِ مخاطبان خاص خود شوند؛ برای آن‌ها که نعمت بینایی ندارند و لذتشان از کتاب، شنیدن است. چون تنها یک راه برای لذت بردن از کتاب داشته اند، حسرت هایشان کم نیست؛ حسرت‌هایی از جنس «ای کاش روزی همه کتاب‌ها صوتی می‌شدند.»

کتابخانه آیت ا... مجتبی قزوینی (ره) در خیابان مجلسی غربی یک، بخشی مجزا دارد به نام کتابخانه گویای رضوی؛ همان مکانی که اعضای کم بینا و نابینا، نه فقط از شهر مشهد، بلکه از همه شهر‌های ایران به عضویتش درآمده اند و هرروز سی دی کتاب‌های صوتی شده یا کتاب‌های خطر بریل را به رایگان دریافت می‌کنند. ساعاتی را میهمان اعضای این کتابخانه بودیم.

مشتری کتاب‌های دفاع مقدس

زندگی اش دو دوره دارد؛ یکی قبل از مهاجرت به مشهد و دیگری کوچ از دیار ایرانشهرِ سیستان وبلوچستان که هفت سالی از آن زمان می‌گذرد. محمدرضا نیرومند، پیش از این مهاجرت ازدواج کرده بود و فرزندی داشت که حالا کلاس دوم است. زندگی روزمره او با خانه نشینی می‌گذرد و دلخوشی اش همان شنیدن صوت کتاب هاست؛ چون به گفته خودش «پنج کلاس بیشتر سواد ندارم و بلد نیستم با تلفن همراه هم کار کنم.»

محمدرضای چهل و پنج ساله توانست تا کلاس پنجم کنار دیگر بچه‌ها درس بخواند، اما یک حادثه، زندگی او را تغییر داد: بچه که بودم، یک بار زمین خوردم و سرم آسیب دید. دراثر همان اتفاق به تدریج بینایی ام آن قدر کم شد که در کلاس اول راهنمایی، دیگر چیزی نمی‌دیدم. خط بریل را به سختی آموختم، اما امکان ادامه تحصیل نداشتم. به من گفتند کتاب‌ها را بخوان و متفرقه امتحان بده، اما آدم عادی نمی‌تواند این طور درس بخواند، چه برسد به من که حتی یک قلم عادی هم نداشتم.

زندگی اش تحت پوشش بهزیستی و حمایت خانواده می‌گذرد و همه مسئولیت خانه و فرزند هم با همسرش است، اما او باید برای سرگرم کردن خودش در خانه کاری می‌کرد؛ به همین دلیل کتاب و روزنامه همدم اوقات بیکاری اش شد. او ادامه می‌دهد: حدود چهار سال پیش، اول رفتم سراغ کتابخانه آستان قدس رضوی و آن‌ها مرا به کتابخانه صوتی راهنمایی کردند و شدم عضو ثابت آنجا. حالا خانه مان گلبهار است، اما برای گرفتن کتاب‌ها مشکلی ندارم، چون به رایگان برایم ارسال می‌شود.

روز‌های هفته را برای گوش دادن به فایل‌های صوتی و روزنامه خواندن تقسیم کرده است و برایشان برنامه هم دارد؛ دراین باره توضیح می‌دهد: شنبه با لوح و قلم می‌خوانم، یکشنبه سی دی گوش می‌کنم، دوشنبه صوت‌های روی فلش را‌ می‌شنوم، سه شنبه روزنامه ایران سپید را‌ می‌خوانم و همین طور تا آخر هفته.

دست کم ۵۰ سی دی صوتی از کتاب‌های خوانده شده دارد. ۱۵ تایی را هم سفارش داده و در لیست ارسال است. محمدرضا البته بیشتر به کتاب‌های دفاع مقدس و رمان‌های تاریخی علاقه دارد. باوجود خوب بودن منبع کتابخانه، از نبود فایل صوتی بسیاری از کتاب‌ها گلایه دارد و‌ می‌گوید: برخی کتاب‌ها و رمان‌های بسیار معروف مانند شرح اسم (زندگی نامه رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت ا...  العظمی خامنه ای) که خیلی دوست دارم بخوانمشان، هنوز صوتی نشده اند. برای خواندن همه آن‌ها مشتاقم و منتظرم زودتر به فایل صوتی تبدیل شوند.

عضو کتابخانه از شهرستان بروجرد

دکترای زبان و ادبیات فارسی دارد. مدیر مسئول ماهنامه «تابش» بروجرد و معلم مدارس استثنایی است. هم فعالیت اجتماعی دارد و هم اهل مطالعه است. می‌گوید در همه کتابخانه‌های گویای کشور عضو است و برای پیداکردن یک کتاب به همه آن‌ها سر می‌زند.

والدین ناصر فخری طباطبایی، او را در شش سالگی برای عمل جراحی آب مروارید به تهران بردند. جراحی اش موفقیت آمیز بود، اما چندروز پس از بازگشت، اتفاق عجیبی برایش رخ داد. از پشت بام به زمین افتاد و بینایی اش را از دست داد. آن اتفاق، مدرسه رفتنش را هم به تأخیر انداخت؛ زیرا اول باید خط بریل را‌ می‌آموخت. در بروجرد، جایی برای آموزش نبود؛ پس دوباره همراه خانواده راهی تهران شد.

اسم کتابخانه گویای آیت ا... قزوینی (ره) که‌ می‌آید، فخری طباطبایی از کارکنان پاسخ گویش یاد کرده و ماجرای عضویتش را برایمان تعریف می‌کند: ازطریق یکی از دوستانم با این کتابخانه آشنا شدم و تقریبا عضو همه کتاب‌های صوتی کشور هستم. باید گفت هنوز کتاب صوتی در کشور ما رواج پیدا نکرده است. ما هنوز به بسیاری از کتاب‌ها دسترسی نداریم؛ مثلا اصفهان کتابخانه بسیار به روزتری نسبت به تهران دارد. بسیاری از کتاب‌ها اصلا صوتی نشده اند و برخی دیگر نیز در قدیم و به شکل ابتدایی ضبط شده اند و کیفیتشان به شدت نامناسب است و باید دوباره ضبط شوند.

طباطبایی در چهل و دوسالگی به خاطر رشته تحصیلی و نوع شغلش، مشتری کتاب‌های حوزه علوم انسانی و به ویژه تاریخ است و چند نمونه از کتاب‌هایی را نام می‌برد که هنوز به شکل کامل ضبط نشده اند و‌ می‌افزاید:از میان کتاب‌های تاریخی چندجلدی هنوز تعداد بسیاری به طور کامل صوتی نشده اند؛ دوست دارم کتاب‌های بیشتری صوتی شوند.
وی به طور مداوم و ماهیانه از کتابخانه فایل صوتی می‌گیرد و البته باید وقتش را برای شنیدن فایل‌ها طوری تنظیم کند که به تدریس و اداره ماهنامه اش هم برسد.

۸ سال پای ثابت صدای کتاب‌ها

بیماری «آرپی» مسیر زندگی اش را تغییر داد، اما به شکلی که حالا به آن افتخار می‌کند؛ «به تدریج سوی چشم هایم کم شد و ناگهان در بیست سالگی نابینا شدم، یعنی تقریبا ۱۰ سال پیش.» قبل از این ماجرای دردناک، جلال صلاح جور یک جوان عادی بود. کار می‌کرد و زندگی. پس از آن، اما زندگی اش رنگ موفقیت‌های عجیب گرفت؛ «بعد از آن اتفاق، مدام با خودم فکر می‌کردم با نابینایی نمی‌توانم جایی کار کنم و شغلم باید کاری در ارتباط با بیان و کلام بوده و به بینایی ارتباطی نداشته باشد؛ به همین دلیل رفتم سراغ رشته حقوق.»
سال ۹۳ یعنی یک سال بعد از نابینایی از طریق معرفی دوستانش، عضو کتابخانه گویای آیت ا... مجتب

ی قزوینی (ره) شد. کتاب‌های درسی و کنکورش را از کتابخانه گرفت و در کنار دانشجویان کارشناسی حقوق دانشگاه فردوسی نشست. کارشناسی ارشد را هم این روز‌ها با صوت همان کتاب‌هایی که به امانت می‌گیرد، می‌خواند. آن قدر در هدفش جدی بوده که درمیان این دو مقطع، آزمون دیگری را هم قبول شده است؛ «آزمون وکالت دادم و قبول شدم. همراه با درس خواندن به کار وکالت می‌پردازم.»

وکالت برایش کار سختی نیست؛ زیرا دستیارش در جلسات دادگاه، او را همراهی می‌کند و برگه‌ها را برایش می‌خواند. به نظرش موکلان به بینایی چشم‌ها توجهی نمی‌کنند. او ادامه می‌دهد: وکالت شغلی است که با هوش و سواد و مهارت در پرونده‌ها ارتباط دارد.
عشق به کتاب خواندن را این گونه به کلام می‌آورد: چه زمانی که درس می‌خوانم و چه در تابستان مدام از کتابخانه کتاب می‌گیرم. آن قدر کتاب می‌گیرم که کارکنان کتابخانه خسته می‌شوند. تابستان امسال پنج تا شش کتاب گوش کردم.

گرچه کتاب‌های صوتی رشته‌های علوم انسانی زیاد است، او هم از وضعیت موجود راضی نیست: همه کتاب‌های درسی ما صوتی نشده است و کسری‌های بسیاری دارد؛ البته این کمبود نه فقط در مشهد، بلکه در همه کشور وجود دارد. سرعت تولید کتاب صوتی از سرعت چاپ و تألیف آن بسیار کندتر است.
جلال صلاح جور و همسرش هردو نابینا هستند. آن‌ها با فرزند کلاس اولی شان خانواده خوبی تشکیل داده اند و همچنان مشتری ثابت کتاب خوانی هستند.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.