صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ماجرای دیدار زنده یاد «جمشید مشایخی» با جهان‌پهلوان تختی

  • کد خبر: ۱۳۶۸۱۷
  • ۰۶ آذر ۱۴۰۱ - ۰۹:۵۱
زنده یاد جمشید مشایخی می‌گفت دوران جوانی عاشق جهان پهلوان تختی بودم یک بار او را دیدم همان سال ۱۳۳۶ که در اداره هنر‌های دراماتیک استخدام شدم و هنوز بازیگر آن‌چنانی نبودم که مرا بشناسند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ اگر هنر بازیگری را میان چند پیشکسوت و نخبه تقسیم کنیم قطعاً یکی از آن کاربلد‌ها و نخبه‌های این عرصه جمشید مشایخی است. بازیگری را بسیاری از او آموختند و او خودش را مدیون حمید سمندریان، علی حاتمی و علی نصیریان می‌داند. چند صباحی در بیمارستان بود و بسیاری را آزرده کرد؛ وقتی پسرش "سام" زمینه یک گفتگو را فراهم کرد بسیار خوشحال شدم که استاد جمشید مشایخی دوباره می‌تواند از جایش بلند شود و توصیه‌ای برای فرهنگ و هنر این مرز و بوم داشته باشد. با او لحظاتی به گفتگو نشستیم و ناشنیدنی‌هایی را برای ما، مطرح کرد.

اما چند صباحی دیگر درگذشت. مردی که ششم آذرماه سال ۱۳۱۳ بدنیا آمد و در سیزدهمین روز فروردین‌ماه سال ۱۳۹۸ برای همیشه با صحنه بازیگری خداحافظی کرد. همان‌طور که دوستانی، چون علی نصیریان اعتقاد دارند «کمال الملک» و رضا تفنگچی/خوشنویس- سریال "هزار دستان" جمشید مشایخی فراموش‌نشدنی و تکرار نشدنی است، خودش هم در آخرین گفتگویش به این نکته اشاره کرد به خودم می‌بالم توانستم در سریال «هزاردستان» و «کمال الملک» به ایفای نقش بپردازم.  

مشایخی در جریان این گفتگو بار‌ها "علی نصیریان" را یاد کرد و گفت علی نصیریان حق به گردن من دارد و البته که این گفتار را بار‌ها در جشنواره‌ها و نشست‌های تخصصی تکرار کرده بود. استاد مسلم بازیگری تئاتر، سینما و تلویزیون به خاطره‌ای از بازی در تئاتر نصیریان اشاره کرد؛ جایی که به دوران آشنایی‌شان در اداره هنر‌های دراماتیک برمی‌گشت.  

به بهانه زادروزِ جمشید مشایخی، به مرورِ آخرین گفت‌وگوی مان با این بازیگرِ بزرگ سینما، تئاتر و تلویزیون، می‌پردازیم:

جمشید مشایخی در یکی از بخش‌های مهمِ این گفتگو به شخصیت اکبر عبدی و طنز در ایران پرداخت و گفت:  اکبر عبدی را من به عنوان بازیگر کمدی در ایران بیش از همه قبول دارم. اکبر خیلی قوی است. یادم می‌آید من ایشان را به شادروان علی حاتمی معرفی کردم. کار عبدی را در تئاتر دیدم خیلی مسلط است. من سه بازیگر کمدی را در دوران زندگی‌ام برایشان احترام قائل هستم یکی شادروان رضا احرام صدر بود که کار او را در اصفهان می‌دیدم.  دیگری اصغر تفکری و اکبر عبدی؛ بقیه ادا درمی‌آورند و طناز نیستند.

مشایخی در پاسخ به این سوال که چرا روند طنز در سینمای ایران به روز‌های سخیف و نچسب رسیده، تأکید کرد: خنداندن آسان است. در یک مهمانی یک نفر جوک می‌گوید اگر یک استاد راجع به فردوسی و حافظ صحبت می‌کند کمتر کسی کنار او می‌نشیند. آن کسی که جوک می‌گوید همه دور او جمع می‌شوند. منظور از طنز خندیدن نیست و باید درس و آموزه داشته باشد. اگر عاری از درس و آموزه باشد کاربردی ندارد. این است که طنز کار بسیار مشکلی است. در اشعار حافظ است و سعدی هم طنز وجود دارد؛ متأسفانه ما از این فضا‌ها فاصله گرفتیم و فراموش کردیم.

سریالِ «هزار دستان» چطور شکل گرفت؟

وی در خصوص سریال «هزاردستان» تصریح کرد: علی حاتمی دنبال کار فاخر بود و همیشه هم علاقه داشت از هنرپیشه‌های تئاتر استفاده کند. چون می‌دانست تئاتری‌ها کاربلد هستند؛ علی حاتمی من را صدا کرد و گفت نقش رضا تفنگچی- خوشنویس برای توست، ولی یک نقش دیگر را گفت که نمی‌دانم به چه کسی بدهم برای اینکه زیاد از اخلاق انتظامی خوشم نمی‌آید. به او گفتم اتفاقاً کار خودت را خراب نکن و نقش را به انتظامی واگذار کن! وسط کار دعوایشان هم شد و رفتیم آشتی‌شان دادیم. با داود رشیدی رفیق بود و کشاورز را دوست داشت؛ و سعی کرد نقش‌هایی که به این‌ها می‌خورد را واگذار کند.  هزار دستان می‌خواست قبل از انقلاب ساخته شود، ولی نشد. البته که نقش رضا خوشنویس را هم برای من کنار گذاشته بود و در زمان کمال‌الملک هم گفت این نقش برای توست. در سریال «هزاردستان» اعتقاد دارم داود رشیدی، محمدعلی کشاورز، علی نصیریان و سروش خلیلی بازی‌های ارزنده‌ای را ارائه دادند.

خاطره‌ای از بازی در تئاتر علی نصیریان

مشایخی به خاطره‌ای از بازی در تئاتر نصیریان اشاره کرد و گفت: من و نصیریان روز‌های اول آشنایی‌مان به تئاتری در اداره هنر‌های دراماتیک برمی‌گردد. جایی که به عنوان پلیس نمایشنامه «وظیفه پزشک» انتخاب شدم. اسماعیل شنگله که با من خیلی دوست بود به نصیریان گفت به جمشید یک نقش پیشنهاد کن که او بازیگر توانمندی است. او هم نقش یک پلیس را به من واگذار کرد که یک جمله دیالوگش بود. در آن نمایشنامه یک مادر بود که هنرپیشه‌های اداره سن‌شان کم بود و بازی نمی‌کردند. این مادر تبدیل به پدر شد و به یک آقایی این نقش سپرده شد که نتوانست در جلسه‌های تمرین خوب ظاهر شود و نصیریان او را رد کرد. من به شنگله گفتم این را من باید بازی می‌کردم و به نصیریان گفت و من رفتم تمرین و نقش پدر را من بازی کردم. علی نصیریان و اسماعیل شنگله حق به گردن من دارند.

دیدار با جهان‌پهلوان تختی

وی خاطره‌ای از جوانمردی جهان‌پهلوان تختی را این چنین نقل کرد: من جوان بودم عاشق جهان پهلوان تختی؛ یک بار او را دیدم همان سال ۱۳۳۶ که در اداره هنر‌های دراماتیک استخدام شدم و هنوز بازیگر آن‌چنانی نبودم که مرا بشناسند. من در زردبند ایشان را دیدم و دوست پدرم ما را پاگشا کرده بود، به من گفتند ماشین را قفل کن بیا یک مقداری عقب ماندم به شب برخورد کردم. تا برسم به آن‌ها چند رستوران بود؛ دور یک رستورانی شمشاد بود و چند میز و صندلی داشت. سر یک میز جهان پهلوان تختی نشسته بود. من ایشان را دیدم دلم نیامد به ایشان سلام نکنم. یک مقداری جلو رفتم مردد شدم و گفتم شاید ایشان جای خلوت آمده مزاحم‌شان نشوم. ولی باز دلم نیامد و گفتم سلام آقا تختی! روزنامه کیهان دستش بود روی زمین گذاشت من را بغل کرد و بوسید. تو را خدا بیا بشین من تنها هستم. گفتم نمی‌خواستم مزاحم شما بشوم من هم مثل میلیون‌ها نفر عاشق شما هستم. شما به پاگشای ما تشریف نمی‌آورید گفتند خوش باشید و پیروز باشید. تا برسم به خانواده با خودم گفتم خدایا اگر یک روزی هنرپیشه‌ای نام‌آور شدم یک هزارم تختی فروتن باشم.

منبع: تسنیم

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.