الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ قبل از آنکه با محمد ملک، هنرمند خوش نویس اهل تربت حیدریه که هجده سال است ساکن مشهد شده است، بنشینیم سر میز چوبی گوشه تحریریه روزنامه و گفتگو درباره حال وروز این روزهای خوش نویسی در مشهد را شروع کنیم، از من پرسید: «تأثیر این مصاحبه چیست؟» او که خودش هم از اهالی مطبوعات است، میگوید بارها حرفها و گلایه هایش را در مصاحبههای مختلف گفته است.
بارها گفته است که به داد خوش نویسی برسید، گفته که این هنر که هنر ملی ماست و با مذهب و ادبیات ما پیوند خورده، در حال فناست، اما هیچ وقت دستی برای حمایت بلند نشده است. با جنس گلایه هایش ناآشنا نیستم. حرفش درد دل بیشتر هنرمندان است، اما در این گفتگو سعی کردیم یک سمت دیگر ماجرا را بکاویم و بیشتر درباره مطالبه گر بودن یا نبودن خود هنرمندان گفتگو کنیم.
محمد ملک متولد ۱۳۴۵ در تربت حیدریه است و سال ۶۶ خوش نویسی را در زادگاهش شروع کرده است. بیش از سی سال است خط مینویسد و آموزش میدهد. دبیر بازنشسته آموزش وپرورش است، اما «کار حیاتی و اصلی» اش خوش نویسی است. او سرپرست گروه خوش نویسی ملک است که با کمک هنرجویانش چندسالی است به صورت حرفهای کار میکند.
ملک خوش نویسی را به شکل آزاد در تربت حیدریه شروع کرد، ولی بعدها جسته وگریخته با اساتیدی که مدرس انجمن خوش نویسان ایران بودند، از جمله استادان علیرضا کدخدایی و احمد قائم مقامی در مشهد و استاد غلامحسین امیرخانی در تهران کار کرد. مدرک فوق ممتاز خوش نویسی را از انجمن خوش نویسان گرفت، ولی برای گرفتن مدرک استادی اقدامی نکرد. او دو دوره از سال ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۱ عضو شورای انجمن خوش نویسان استان خراسان رضوی بود و اکنون آموزش خوش نویسی را به صورت آزاد انجام میدهد.
خوش نویسی با اینکه هنر ملی ماست و با مذهب ما پیوند نزدیک دارد و هنری است که از قدیم در زندگی ما ایرانیها در کتابت کاربرد داشته است به نظر میرسد در سالهای اخیر از متن به حاشیه رانده شده است. دلیلش را چه میدانید؟
خوش نویسی هنر ملی ماست. ما جز آیات و روایات و پند و اندرز و اشعار مگر چه مینویسیم؟ در طول تاریخ اگر کاتبان نبودند، الان ادبیاتی نداشتیم، علومی نداشتیم. ولی امروز که سراغ خوش نویس میآید که بگویند امروز در این بحران اجتماعی در این وضعیت نظرت چیست، چه پیشنهادی داری؟ ارسطو میگوید: هنرمند فضایی را خلق میکند که رنجی را که مخاطب از زندگی میکشد تلطیف میکند. در همه دنیا هنرمندان یک زبان مشترک دارند. یعنی یک هنرمند از افتراق صحبت نمیکند، از وحدت صحبت میکند. همین کارکرد را اگر در جامعه ایران در نظر بگیرید میبینید چقدر هنر میتواند کمک کند. هنرمند کجای این ماجرا قرار دارد و هنرمند خوش نویس کجا قرار دارد؟ همین که مراسمی باشد و در یک گوشه از این مراسم بخواهند خوش نویسی هم باشد. من بروم تلویزیون در یک برنامه گوشهای بنشینم و شروع کنم به خوش نویسی کردن و گاهی مجری بیاید و آفرینی هم بگوید. خوش نویس هیچ وقت وارد متن قضیه نمیشود.
متولیان باید وارد کنند. چقدر در آموزش وپرورش نیروی متخصص برای بخش هنر کم داریم؟ میشود اینها را وارد کار کرد. خب چه کسی باید بکند؟ من در مشهد نمیتوانم به آموزش وپرورش تکلیف کنم. انجمن خوش نویسان ایران باید یک تفاهم نامه با آموزش وپرورش بنویسد که ما این هنرمندان را به کار بگیریم. هر زائری که مهمان ادارات و نهادها در مشهد باشد، از این شهر دست خالی نمیرود.
میتوان ادارات را مکلف کرد که در کنار نبات و زعفران، یک اثر هنری هم دربسته سوغاتیهای مهمانانشان بگذارند؛ یا در مشهد مثلا یک حراج هنری داشته باشیم که وقتی زائر میآید، یک روز اگر میرود حرم، یک روز طرقبه و شاندیز و یک روز آرامگاه فردوسی، یک روز هم برود گردشگری هنری کند و در این حراج دوری بزند؛ یا اینکه ما این همه انبوه ساز داریم که میخواهند از شهرداری پایان کار بگیرند.
اگر این انبوه ساز را مکلف کنیم که در مجتمعهایی که میسازد یک اثر هنری هم باشد، خط، نقاشی، مجسمه یا هر اثر هنر دیگری، میبینید که تولیدات هنری در شهر چه تکانی میخورند. یک چرخه شروع میشود و از کسی که ابزار هنری را میفروشد تا کسی که قاب تابلو میسازد، باید بازارش رونق بگیرد. اینها راهکارهای خیلی سادهای هستند. اگر آدم تخصصیتر بنشیند و فکر کند، خیلی چیزهای دیگری هم ممکن است به ذهنش بیاید، ولی جای همینها هم خالی است.
اینها که گفتید خیلی خوب اند، ولی میتوانیم به این قضیه شکلی دیگر هم نگاه کنیم؟ یعنی بگوییم درست است که باید برای حمایت از هنر به سازمانها تکلیف شود، ولی از این طرف چه کار میتوانیم بکنیم که در خود مردم و ادارات مطالبه به وجود بیاید؟ یعنی قبل از تکلیف، مطالبه به وجود بیاید که ناخودآگاه خودش به سمت تکلیف هم برود. این فرهنگ را برای مردم به وجود بیاوریم که با آثار هنری مأنوس شوند و آثار هنری را بخرند و به آنها نشان دهیم که چقدر این کار اهمیت دارد.
این را هم متولی اش باید شروع کند. مردم خوراک فکری شان را از رسانه که میتواند بیلبورد، روزنامه یا تلویزیون باشد، میگیرند؛ هرچیزی در فرهنگمان که ایرانی نیست، ولی از طریق رسانه جا افتاده است. رسانه باید فرصت ایجاد کند در جهت اینکه ذائقه مردم به این سمت بیاید. یک بار که مصرف کنند، کسی که طالبش باشد به سمتش میآید. متأسفانه برای همان یک بار کم کاری میشود.
خوش نویس معمولا یک آدم برون گرا نیست. شاید باورتان نشود، ولی هنوز خوش نویسانی داریم که میگویند ما برای دلمان مینویسیم. در همین مشهد خوش نویسانی را میشناسم که در اندازههای استاد امیرخانی هستند، ولی چون برای دلشان کار میکنند، کسی آنها را نمیشناسد. این آدمها مظلوم واقع میشوند. شاید اصلا ندانند که خواستهها و نیازهایشان چیست؛ بعد که میآیند بیرون میفهمند که مثلا یک کاغذ را که قبلا برگهای ۲ هزار تومان میخریده اند الان باید برگهای ۱۵۰ هزار تومان بخرند. این جوری شاید بفهمند که دوروبرشان چه گذشته است. این وظیفه انجمن خوش نویسان است که پاتوقهای خوش نویسی را برای آنها ایجاد کند.
متأسفانه انجمن خوش نویسان از سطح خرد تا کلان فقط به هنرجو به شکل یک ماشین تولید پول نگاه میکند. بیا ثبت نام کن! این قدر پول بده! آزمون بده! اگر گواهی نامه ات را میخواهی، این قدر بده! ما در اساس نامه انجمن خوش نویسان «ترویج خوش نویسی و حمایت از هنرمند» داریم. ولی الان فقط روی بخش ترویج کار میکند. در سطح کلان، در انجمن خوش نویسان ایران که کهنترین انجمن هنری ایران است و درآمد هم دارد، متأسفانه اقدام عملی برای حمایت از خوش نویس انجام نمیشود، مگر برای همان حلقهای که نزدیکتر به کانون اصلی است.
اگر کاری قرار است فروخته شود، اگر نمایشگاه خارجی قرار است بروند، برای همان کسانی است که آن دوروبر هستند. هنرمندان شهرستان اصلا دیده نمیشوند. یک عدالت هنری باید وجود داشته باشد که چتری بر سر همه هنرمندان باشد. بارانی اگر قرار است ببارد، روی سر همه ببارد، نه اینکه فقط در تهران ببارد.
سعی کردم، ولی به جایی نرسید. انجمن خوش نویسان در شهرستانها یک وزنه محسوب نمیشود. انجمن در سطوح بالا قدرت دارد، چون وزنهها بالا هستند. استاد امیرخانی چهره خوش نویسی است و اعتبار دارد و اگر با وزارتخانهها رایزنی کند این اتفاق شدنی است.
من اعتبار هنری را نمیگویم؛ منظورم اعتبار اجرایی است.
قرار نیست قشون کشی کنیم. ما میگوییم مجموعه خوش نویسان مشهد در انتخابات انجمن شرکت میکنند و یک شورا را به عنوان متولیان خوش نویسی مشهد انتخاب میکنند. این شورا سخنگوی همه این هاست. من در آن دورهای که در انجمن بودم همه این کارهایی را که شما میگویید کرده ام. با نمایندگان مجلس صحبت کردیم، با شورای شهر صحبت کردیم، با شهرداری، با اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، ولی نتیجه نگرفتیم. همان «نه» یی را که میخواهند به دیگر شهروندان بگویند به ما محترمانهتر میگویند. این است که میگویم بعضی کارها در سطح کلان باید اتفاق بیفتد.
آموزش وپرورش در سطح کلان نیروی آموزشی متخصص هنر کم دارد. این هم در مشهد مشهود است و هم در در شهرستانهای کوچک. این خوش نویسان را آموزش وپرورش آموزش نداده است. یک عده نیروی آموزش دیده آماده به کار اینجا هستند که میتوانند آنها را جذب کنند. این دیگر دست من نیست. من هرچه رایزنی کنم، جواب نمیدهد و باید در سطح کلان اتفاق بیفتد. کافی است وزیر آموزش وپرورش، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس شورای عالی انجمن خوش نویسان بنشینند و تفاهم کنند. استاد امیرخانی اهمیتش از یک وزیر در جامعه هنری بیشتر است، چون در سطح بین المللی شناخته شده است.
نداریم. این هم خیلی بحث برانگیز است. مثلا جشنواره رضوی ابتدا در مشهد برگزار میشد. بعد به شهرهای دیگر دادندش و الان دارد در شهرهای مختلف میچرخد. از وقتی که میچرخد من فکر میکنم همان میزان اعتباری هم که وقتی در مشهد برگزار میشد به دست آورده بود، متزلزل شده است. شما از یک جهت بد نمیگویید. میرعماد اصالتا قزوینی است. وقتی وارد قزوین میشوید، میدانی به نام او دارید و تندیس او را میبینید. حالا ما سلطانعلی مشهدی را داریم که در حرم مطهر هم دفن شده و از بزرگان خوش نویسی در تاریخ و همسنگ میرعماد است.
در مشهد جز یک ساختمان به نام سلطانعلی مشهدی و یک نگارخانه در کوهسنگی که آن هم متروک افتاده و به شکل انبار از آن استفاده میشود، دیگر نامی از سلطانعلی مشهدی نمیشنویم. نه یک خیابان به اسمش داریم، نه تندیسی از او داریم. این کارها را چه کسی باید بکند؟ این کار شهرداری است دیگر؛ کار انجمن که نیست. وظیفه انجمن این است که اینها را بگوید. ما بارها گفته ایم. من بارها در مصاحبه هایم گفته ام، ولی این اتفاق نیفتاده است.
بله. در قزوین دوسالانه خوش نویسی داریم. وقتی انبوهی خوش نویس از همه جای کشور هر دو سال یک بار به شهری گسیل شوند، خوش نویسی را در آن شهر تکان میدهند. ما پتانسیلش را داریم. همین طور که الان در سینما این پتانسیل را داریم. چند سینماگر موفق مشهدی در سطح ملی داریم؟ اینها از مشهد که مهاجرت کردند، دیده شدند؛ اگر در مشهد بودند به این اندازه رشد نمیکردند. هنرشان فرقی نکرده، نحوه مطرح شدنشان فرق کرده است.
روی همین برگزاری رویدادهای هنری توقف کنید. برگزاری یک رویداد در سطح ملی هزینه دارد. اسپانسر آن کیست؟ یا بخش خصوصی است یا بخش دولتی. بخش خصوصی زمانی حاضر میشود که انتفاع بیشتری از آن ببرد. چون بخش خصوصی فقط پول را میشناسد. بخش خصوصی نداریم که از هنر بخواهد انتفاعی ببرد.
فکر نمیکنم بخش خصوصی خودش از همان ابتدا وارد شود. باید ابتدا یک جای دیگر ورود کند و بخش خصوصی میوه هایش را ببیند، بعد شاید بیاید سرمایه گذاری کند. من میگویم ابتدا باید شهرداری این کار را بکند. در خیلی از کشورها شهردار نفر اول شهر است. اینجا هرچند تقسیم وظیفه شده است، ولی باز هم گستره عمل شهرداری نسبت به نهادهای دیگر بیشتر است و پول هم دارد.
باید ذائقه اجتماع تغییر کند. هرجور نگاه کنید هنرمند به تنهایی نمیتواند. مثلا چقدر کار دارد که یک روز در هفته بنرهای شهر را به هنر اختصاص بدهند و آثار هنرمندان را اکران کنند؟ الان کسی اگر وارد مشهد شود، هنرمندان را میشناسد؟ چرا درِ خانه هر هنرمندی در مشهد یک کاشی نصب نباشد که نشان بدهد در این ساختمان یک خوش نویس و یک نقاش زندگی میکند و مردم آن محله او را بشناسند. وقتی هنرمند شناخته و دیده شود، میتواند تأثیرگذار باشد.
باید برای بخش خصوصی بصرفد.
به خاطر درون گرا بودن هنرمند است و نکتهای که باید به آن اشاره کنم این است که خوش نویسی یک هنر سنتی است و هنر ملی ما هم هست. جامعه ازهرجهت دارد به سرعت به سمت مدرن شدن پیش میرود. ولی ما خوش نویسی سنتی را نمیتوانیم مدرن کنیم؛ اگر بخواهیم مدرنش کنیم، باید از قالب سنتی خارجش کنیم که آن وقت یک چیز دیگر میشود مثل نقاشی خط. خوش نویسی یک موجود در حال نابودی است. اگر کسی دلش برای هنر سنتی ما میسوزد و میخواهد از جامعه محو نشود، باید از آن حمایت کند. خیلی هنرها محو شده اند و دیگر اثری از آنها نیست. شما الان جایی میبینید که گیوه ببافند؟ هنرهای سنتی کم کم دارند محو میشوند و از بین میروند.
دیگر از دست منِ تنها کاری ساخته نیست. اگر میخواهید این هنر باقی بماند، باید حمایتش کنید. وگرنه من به شما قول میدهم بیست سال بعد، سی سال بعد دیگر کسی رغبتی به این هنر نداشته باشد؛ همان طور که موسیقی سنتی ما امروز به آن شدتی که موسیقی پاپ مخاطب دارد، اقبال ندارد.
تا همین جا هم برای این مانده است که غولهای موسیقی سنتی وجود داشته اند. مشکاتیان بوده است، لطفی، علیزاده و شجریان بوده اند که توانسته اند نگهش دارند. اینها که یکی یکی کنار بروند، آن موسیقی مدرن میآید جایش را میگیرد و موسیقی سنتی از بین میرود. من همه دغدغه ام این است که از خوش نویسی حمایت کنیم که نمیرد. نباید بی تفاوت از کنارش بگذریم. روزبه روز داریم خبرههای خوش نویسی مان را پیر میکنیم و کنار میروند. اینها جایگزین ندارند. اگر استاد امیرخانی نباشد، دیگر جایگزینی ندارد.
بیشتر بخوانید:
بازخوانی پیشینه تاریخی خاندانهای خوشنویس ایرانی