صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ابوالفضل زرویی نصرآباد از نگاه رفیق دیرینش اسماعیل امینی | طناز غریب و خلوت گزیده

  • کد خبر: ۱۳۷۶۴۰
  • ۱۰ آذر ۱۴۰۱ - ۱۱:۵۸
علت تمایل زرویی به زیستن دور از فضای شلوغ پیرامون، جفایی است که دستگاه‌های فرهنگی ما نسبت به او کردند. چنان که در رابطه با دیگر بزرگان ما نیز همین اتفاق رخ داد.

محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛  می‌گفت «بیش از شاعر بودن دوست دارم آدم باشم.» شاعری که یک نگاه حتی اجمالی به شعر، اندیشه، طریقه زیست و آنچه در عمل رقم زده به خوبی عیان می‌کند که مسیر زندگی اش چه سمت و سویی داشته است. نکته‌ای که صحبت دوستان و اطرافیانش نیز مهر تأییدی بر آن است؛ مهر تأییدی بر انسان بودن و از آن مهم‌تر انسان ماندن ابوالفضل زرویی نصرآباد. نتیجه این خط مشی و طرز فکر نیز شد دوری از هرگونه هیاهو و هرج ومرج و پناه بردن به کنج عزلت خویش. انزوایی که منطقی‌تر است بگوییم بخشی از آن خودخواسته بود و بخشی دیگر؛ تحمیل شده.

خودش وقتی به روز‌های کودکی و نوجوانی اش اشاره می‌کند که در یک باغ ۶ هکتاری در محیط دنج و آرام و آمیخته با طبیعت گذرانده که پدرش سرکارگر آن بود، می‌گوید:

خداروشکر. حالا دوریم از دوستان، ولی خوبیش اینه که یه فضای دنج آرومیه. من خودم، چون زیاد اجتماعی نیستم و مردم گریزم تقریبا، اینجا جای خوبیه. بد نیست.» نکته‌ای که در شعرهایش نیز به آن اشاره می‌کند: من همین گوشه خوش دلم پسرم/ عاشق کنج منزلم پسرم/ نه دلم می‌کشد به مهمانی/ نه سفر‌های بین استانی/ نه دلم می‌کشد که در بروم/ نه هوس می‌کنم سفر بروم

اسماعیل امینی، دوست نزدیک او که کاملا در جریان احوالات شخصی زندگی اش بوده به ما می‌گوید: «از اساس اهل هیاهو و غوغا نبود و ذاتا آدم خلوت طلبی بود به خاطر اینکه به شدت شیفته مطالعه بود.» امروز، ۱۰ آذر، برابر است با سالگرد فوت ابوالفضل زرویی نصرآباد که زندگی به او مجال زیستن بیشتر از ۵۰ سال را نداد. بهانه‌ای که باعث شد به سراغ اسماعیل امینی، یکی از نزدیک‌ترین دوستان او و البته دوستدار و پژوهشگر ادبیات فارسی برویم و یادی کنیم از رفیق طنزپردازش.عشق مطالعه و عاری از هرگونه تبختر

امینی درباره ویژگی‌های رفیق و همراه دیرینش می‌گوید: «یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های او عشقی بود که به مطالعه داشت. هر وقت او را می‌دیدی با اشتیاق درباره ۶-۵ کتاب تازه‌ای که می‌خواند حرف می‌زد. دیگر اینکه بسیار بسیار مهربان بود بر خلاف اینکه به شدت در کارش جدی بود، هیچ تبختر و تکبری در رفتارش وجود نداشت. با بزرگ و کوچک راحت رفتار می‌کرد. جدا از همه این ها، یک جنبه دیگر از رفتار او که شاید خیلی شناخته شده نیست، علاقه او به کار علمی و پژوهش بود. شرایط زندگی و شرایط جسمانی اش باعث شد این جنبه شخصیت او کمتر دیده شود، اما مجموعه نوشته‌هایی که دارد به خوبی نشان می‌دهد که تراز علمی این مرد تراز برجسته‌ای است و این طور نبود که فقط یک طنزنویس صرف باشد.»

نه به سطحی نویسی در مطبوعات

اما دلیل عزلت گزینی و انزوا اختیار کردن زرویی چه بود؟ امینی یکی از علت‌های فاصله‌ای که بین او و پیرامونش ایجاد شد؛ در آثار شاخص و متفاوت او می‌داند و آن را این گونه شرح می‌دهد:

او به شیوه‌ای زندگی می‌کرد و طنز می‌نوشت که در مطبوعات شیوه رایجی نبود. تکیه گاه طنز‌های او به جای اینکه وقایع روز باشد ادبیات بود، به این معنا که به لحاظ زبانی متفاوت کار می‌کرد. طریقه پرداخت او به موضوع‌های روز نیز به شیوه و زبانی بود که در ایران خیلی شناخته شده نیست و فقط در آثار بزرگان ما به چشم می‌خورد، بزرگانی، چون عطار و سنایی و مولوی و دهخدا. به بیانی دیگر، شیوه رایج سطحی نویسی در مطبوعات، خیلی نزدیک به زبان گفتار و بدون ارجاعات و تکیه گاه ادبی، مطلوب زرویی نبود. این شیوه طنزپردازی طبعا مخاطب خیلی گسترده‌ای ندارد و از طرفی دیگر، نیازمند کسی است که از متون و دانش ادبی اطلاع داشته باشد.

بی توجهی همیشگی نهاد‌های فرهنگی به زرویی و امثال او

البته این همه داستان نیست. بی توجهی نهاد‌های فرهنگی به او و البته بزرگان دیگری که به همین سرنوشت دچار شدند، باعث شد تا شنیدن خبر درگذشت این شاعر و طنزپرداز برای آن‌ها که شناخت درستی از او و جایگاهش در ادبیات فارسی داشتند، آه و افسوس فراوان به دنبال بیاورد و انتهای قصه او را غم انگیزتر کند. امینی در این باره می‌گوید: «علت دیگر تمایل زرویی به زیستن دور از فضای شلوغ پیرامون، جفایی است که دستگاه‌های فرهنگی ما نسبت به او کردند. چنان که در رابطه با دیگر بزرگان ما نیز همین اتفاق رخ داد.

سید حسن حسینی کسی بود که دست آخر به این نتیجه رسید که اگر در خانه بنشیند بهتر است. درباره قیصر نیز می‌توانیم چنین بگوییم. دستگاه‌ها و فضا‌های فرهنگی ما در مجموع آدم‌های بزرگ را نمی‌توانند تحمل کنند. تصورشان این است که آدم‌های بزرگ باید کارمند شوند و روحیه کارمندی داشته باشند. حتی ماجرای جدا شدن عده زیادی از دوستان شاعر انقلاب در اواخر دهه شصت از حوزه هنری هم همین بود. حوزه تصور می‌کرد بزرگان شاعر باید مثل کارمند مطیع دستورات مسئول خود باشند. این روحیه روحیه خوبی نیست و اکنون حتی در محیطی مثل دانشگاه هم حاکم شده است. به این معنا که از اعضای هیئت علمی و استاد دانشگاه نیز توقع دارند تا مثل کارمند مطیع دستگاه اداری باشند. در صورتی که استاد نمی‌تواند چنین چیزی باشد. او خودش صاحب نظر است.»

طنزی که از حاشیه به متن آورده شد

حالا، اما آنچه از زرویی و شعر او برجای مانده، میراثی ماندگار است برای زبان و ادبیات ما؛ طنز‌های خوش خوان و فاخر به علاوه جریان ادامه داری از طنز و پرداختن به طنز. امینی درباره تأثیر او بر شعر طنز می‌گوید:

طنز کنونی به لحاظ موضوعی بسیار متنوع و گسترده شده است و بخشی از این اتفاق را واقعا باید حاصل خلاقیت و اندیشه زرویی دانست و طنزپرداز‌های پیش از او، چون کیومرث صابری، عمران صالحی، منوچهر احترامی و ابوالقاسم حالت. به دلیل تلاش این افراد است که اکنون طنز شناخته و جدی گرفته شده است. در گذشته این گونه نبود، خیلی با مقوله طنز جدی برخورد نمی‌شد و بیشتر به عنوان یک چاشنی ادبی و در حاشیه در نظر گرفته می‌شد، در صورتی که اکنون به دانشگاه‌ها نیز راه پیدا کرده است و تعداد زیادی پایان نامه و رساله دکتری و مقاله‌های علمی و پژوهشی درباره طنز وجود دارد.

خود زرویی نیز وقتی درباره کیومرث صابری و سبک و سیاق طنزپردازی اش سخن می‌گفت به این نکته اشاره می‌کرد: «به خاطر نوع نگاهی که نسبت به طنز در کشور ما وجود داشته، همیشه تصور این بوده است کسانی که توانایی نوشتن آثار جدی‌تر در زمینه ادبی ندارند طبعا رو خواهند آورد به مطالب غیرجد، اما او این نگاه را تغییر داد.

معمولا طنزپردازان، چون تصور می‌کنند وارد حریم غیرجد می‌شوند، خود را مجاز می‌دانند گاهی اوقات کلام بی ادبانه یا رکیک هم در ضمن اثرشان بیاورند، اما او این کار را نکرد.» نسیم عرب امیری، نویسنده و کسی که در گردآوری گزیده‌ای از هزار سال طنز فارسی، با ابوالفضل زرویی نصرآباد همکاری داشته، در شماره هفتم وزن دنیا، رسانه شعر ایران، نوشته است می‌توان شعر طنز امروز ایران را به قبل و بعد از او تقسیم کرد:

این مرد بزرگ و شریف، با تشکیل و پرورش حلقه‌ای از شاعران طنزپرداز خوش ذوق، شعر طنز امروز ایران را به اندازه پانصد سال رو به جلو پیش برد.» و حرفش را این گونه تأیید و تصدیق می‌کند که: «کافی است با تورق نشریات طنز و فکاهی پیشین به مطالعه ستون‌های شعر طنز مرسوم در آن‌ها بپردازید و تأیید کنید که پیش از جنبش و جوششی که زرویی در این قالب شعری ایجاد کرد، بی خلاقیت‌ترین و کلیشه ای‌ترین ستون‌های طنز مطبوعاتی متعلق به همین قالب طنز بوده است.

اولین‌هایی که زرویی آغاز کرد

زرویی در طول عمر کوتاه، اما پربار خود که با تحقیق و مطالعه و پژوهش همراه بود، کار‌های زیادی انجام داد که در حوزه طنز اولین محسوب می‌شود. کار‌هایی که او انجام داده، عمدتا دو دسته است که به قول خودش می‌توان آن‌ها را به کار‌های قبل از حضورش در حوزه هنری و بعد از حضورش در آن تقسیم کرد. پیش از آن، عمده کار‌ها منوط به همکاری با نشریات بوده و نوشتن ستون‌های ثابت برای آن‌ها و تدریس در مدارس. بعد از آن، اما عمده کار‌ها شکل و شمایل اجرایی پیدا کرد و اولین‌های زیادی رقم خورد. بنیان گذاری نخستین شب شعر طنز کشور در حوزه هنری با عنوان «در حلقه رندان».

متعاقب با آن، اولین شب نثر طنز ایران با عنوان «شب خلوت». پایه گذاری نخستین جشنواره طنز دانشجویان سراسر کشور در سال ۱۳۷۹ در حوزه هنری؛ رویدادی که البته در دوره‌های بعد برگزار نشد، اما به حدی کار مؤثری بود که خود دانشگاه‌ها اقبال نشان دادند و تقریبا تمام دانشگاه‌های ایران به صورت مقطعی جشنواره‌های طنز برگزار کردند که خیلی از آن جشنواره‌ها را خود ابوالفضل زرویی نصرآباد داوری کرده است. نخستین جشنواره بین المللی طنز کشور نیز یکی دیگر از اقدامات مؤثر اوست که آن هم در حوزه هنری برگزار شد و ۱۵ کشور از سراسر دنیا در آن حضور داشتند و زرویی طراح و دبیرش بود. اولین وقایع نامه طنز ایران نیز یکی دیگر از اقدامات مهم اوست که با همکاری فریبا فرشادمهر به نتیجه رسید.

ماه به روایت آه

هرچند او را بیشتر با اشعار طنز و به عنوان یک طنزپرداز می‌شناسند، با این حال، او آثار غیر طنز هم دارد که یکی از شاخص‌ترین‌های آن کتاب
«ماه به روایت آه» است که به بازنویسی زندگی حضرت ابوالفضل (ع) پرداخته است. کتابی که در نخستین دوره جایزه کتاب عاشورایی دعبل نیز برنده جایزه شد. او شعری در وصف قمر بنی هاشم دارد که به خاطر زبان و بیان فخیمش بسیار شهره شده و مطلع آن چنین است: شراره می‌کشدم آتش از قلم در دست/ بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست/ قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است/ که با نوشتن نامت شود معطر دست...

با اهل هنر جهان به کین است

ابوالفضل زرویی نصرآباد متولد سرآسیاب مهرآباد است و بعد به احمدآباد مستوفی نقل مکان کرد. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را همین جا گذراند. بعد در دانشگاه آزاد واحد تهران رشته ادبیات قبول شد و تا فوق لیسانس ادامه داد. متولد ۴۸ و دهه هفتاد ستون بسیار معروف «تذکره المقامات» با امضای ملانصرالدین را در هفته نامه «گل آقا» می‌نوشت و سرانجام آذر سال ۹۷ از میان ما رفت. آن گونه که امینی می‌گوید او سابقه دوبار جراحی قلب باز نیز داشته است. سید مهدی شجاعی پس از مرگ او نوشت:

رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد که عرصه فرهنگ و ادب و هنر در کشور ما بی صاحب‌ترین است و هیچ قوه تمیز و تشخیصی که لعل و گوهر را از خزف بازشناسد و قدر بداند در هیچ سطحی از مدیران و مسئولان وجود ندارد. رحلت غریبانه ابوالفضل زرویی نشان داد در کشور ما هیچ مقام مسئولی دلش برای فرهنگ و ادب نمی‌تپد و سیاست گذاران و مدیران کلان در عرصه فرهنگ و هنر، از کمترین دغدغه‌ای برای اهالی این خطه برخوردار نیستند.

خودش ۷ سال پیش از مرگش در جایی گفته بود: یکی از علل رفتنم از تهران فقر بود. به این رسیدم که تهران دیگر جای ماندن نیست. از این جهت که کار ثابتی برای انجام دادن نداشتم و نیز زندگی من استیجاری بود، فکر می‌کردم دارم برای چیزی هزینه می‌کنم که هیچ لزومی ندارد.

 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.