هانیه وهابی - این داستان در چابهار اتفاق میافتد، بندری در جنوب بلوچستان. دُرمحمد هم زمان با درسخواندن، روی لنجهای کالابر کار میکند.
او مادرش را از دست داده و سالهاست که از حال و روز پدرش بیخبر است. یک روز هنگام شنا در دریا چشمش به یک پری آبی میافتد. هراسان از آب بیرون میآید. ناگهان طوفان شروع میشود و لحظههایی پس از آن، متوجه فریادهای مردی میشود که قایقش دستخوش طوفان شده است.
درمحمد به کمک پیروک عثمان موفق میشود غریبه را از غرق شدن نجات دهد، غریبهای که از حرف زدن خودداری میکند و به آنها میفهماند که در جستوجوی پری آبی است.
درمحمد گهگاه به لنج شکستهای میرود که به گل نشسته است و پناهگاه اوست. یک روز، در لنج شکستهاش، با غریبه روبهرو میشود. غریبه از زمانی که یک دزد دریایی بوده در جستوجوی یک پری آبی است که پیرامون کشتی غرقشده دزدان دریایی سرگردان شده است.
درمحمد برای کشف گنجینهی غرقشده در کشتی، به کمک غریبه میشتابد و هنگام بیرون کشیدن گنجینه از ته دریا، بار دیگر با پری آبی روبهرو میشود.
او در پرسوجوهای پیگیرانهاش، سرانجام به راز پری آبی پی میبرد و ماجراهایی در این میان اتفاق میافتد که خواندنی است.