صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاهی به فیلم «بی آبان» که در هنر و تجربه در حال اکران است | روایتی سر راست از انهدام تدریجی ذهنی گناهکار

  • کد خبر: ۱۳۸۹۳۸
  • ۱۷ آذر ۱۴۰۱ - ۱۴:۴۹
«بی آبان» به عنوان اولین تجربه فیلم بلند مهرداد کوروش‌نیا که سوابقی مهم و طولانی در عرصه نمایش دارد، اثری است که سعی می‌کند عذاب وجدان را به عنوان مفهومی انسانی بر بستر حمایت از محیط زیست و مبارزه با قاچاقچیان دراماتیزه کند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ کارگردان در فیلم از پی درهم آمیزی تصاویری از فضای سبز رو به ویرانی و زندگی پر فراز و نشیب جنگلبانی به نام آبان، نقبی به انهدام تدریجی دنیای انسان‌هایی می‌زند که سال‌ها راز سر به مهر حادثه‌ای را در سینه نگه می‌دارند تا سرانجام درمواجهه با موقعیتی مشابه، از نگاه خودشان تقاص پس بدهند.

آنچه که در «بی آبان» رخ می‌دهد، به نوعی حاصل تلاش فیلمنامه نویس و کارگردان برای ایجاد هارمونی بین ساختار بصری طبیعت گرایانه اثر و ساختمان روایی درام آن است که مخاطب را از دو راه ظاهراً متفاوت به یک نتیجه واحد می‌رساند.

فیلم از یک سو روایتی تلخ و مستند گونه از آفتی است که قاچاقچیان چوب به جان جنگل‌های سرسبز شمال ایران انداخته اند و مرثیه‌ای است برای درختان سبزی که طعمه زیاده خواهی انسان‌ها می‌شوند، بی آنکه مفهومی انسانی به نام عذاب وجدان دامنگیرشان شود و از سوی دیگر بازگو کننده قصه مردی است که محافظت از جنگل سبز را به عهده دارد و برای درختان شکسته و آسیب دیده جنگل نشان و مرهم می‌گذارد، ولی در عین حال خود دل آشوبه و زخمِ مرگی ناخواسته و پنهان شده را سال‌ها با خود به این سو و آن سو می‌برد.

ساختار روایی اثر به گونه‌ای است که به رغم آثاری که تاکنون درام اصلی شان را بر بستر محافظت از محیط زیست روایت کرده‌اند سعی می‌کند در روایت هیچ یک از دو زمینه‌ای که دستمایه فیلمساز قرار گرفته اند به ورطه افراط نیفتد.

فیلم ساز به خوبی بر این نکته واقف است که ارائه صرف تصاویر کارت پستالی از فضای جنگل، فیلمسازان بسیاری را ناخواسته از طراحی ساختار بصری مناسب روایت اصلی بازداشته است و او فضای جنگل را صرفاً به عنوان بستری برای وقوع دو حادثه مهم در زندگی آبان در مقابل دوربین قرار می‌دهد. غلبه فضای مه آلود و سنگین جنگل، نوعی فضاسازی مناسب برای نزدیک شدن به دنیای ذهنی آبان است که حتی سحر به عنوان دختری که تجلی عشقی البته نافرجام در زندگی تلخ و پر رنج آبان است و به نوعی با سرنوشت محتوم درختان جنگل که سر از کارگاه قاچاقچیان درآورده پیوند خورده است، باز هم کمکی به التیام زخم‌های درونی‌اش نمی‌کند. در اینجا هم فیلمساز آگاهانه از پررنگ کردن موضوع عشق و ازدواج آبان پرهیز می‌کند.

اگرچه پس از جدی شدن ماجرای افشای راز ۱۵ ساله، رفتار‌های سحر و مادرش در برخورد با آبان سبکسرانه و نا متناسب با ساختار روایی اثر است، اما فیلمنامه نویس و فیلم‌ساز سرنوشت روایت را به رابطه آبان و سحر گره نزده است و آنچه که در پایان فیلم و در فضای مه‌آلود رخ می‌دهد، بیشتر تاکیدی بر دایره بسته سرنوشت انسان‌هایی است که در جستجوی گریزگاهی برای دستیابی به آرامش برای ذهنی گناهکار، دست تقدیر بار دگر تصویری از واقعیت را در برابر دیدگانشان قرار می‌دهد.

چینش شخصیت‌های فرعی در بی آبان - از جمله جنگلبان فاسد - به گونه‌ای است که داستانک و قصه فرعی، مسیر اصلی روایت به سمت و سوی تطهیر نهایی آبان را ناخواسته وارد نقاط عطف متعدد و غیرضروری نکند. از همین رو موضوع همکاری جنگلبان همکار آبان با قاچاقچیان چوب خیلی پررنگ نمی‌شود و در حد نشان دادن تماس موبایلی با قاچاقچیان زمانی که آبان به سراغشان می‌رود، خلاصه می‌شود و حتی سکانس درگیری در جنگل هم اگر چه به وضوح به دلیل کمبود امکانات کمرنگ و کوتاه برگزار شده است، ولی در قالب کنونی اثر به دلایلی که گفته شد خیلی هم توی ذوق نمی‌زند.

در میان شخصیت‌های فرعی، غفور به عنوان تنها شاهد آبان همخوانی بیشتری با ساختار کلی اثر که سعی می‌کند درون گرایی و سکوت آبان را در خیلی جا‌ها عمده کند، داشته است و به همین دلیل هم تامل بیشتری بر شخصیت او می‌شود، ولی باز هم تا جایی پیش می‌رود که ناخواسته وارد عرصه‌های خاص نمایشی نشود.

اگرچه فیلم ساز به دلیل سوابق تئاتری اتفاقاً با این نوع پرداخت بیگانه نیست و در جا‌هایی هم از جمله در گفت و گوی نسبتا طولانی غفور و آبان در کنار آتش نشان می‌دهد که فضای ذهنی خودش هم به گونه‌ای است که دوست دارد غفور را در متن اثرپر رنگ‌تر کند، ولی به نظر می‌رسد الزامات قصه از یک سو و امکانات محدود فیلمساز برای پرداختن به همه آن چیز‌هایی که می‌خواسته در متن اثر جلوه بیشتری داشته باشد، باعث شده تا شخصیت غفور که می‌توانست با حضور بیشتر در کنار آبان، دنیای درونی او را که گویی پس از از دست دادن سحر تنها مونسش لاک پشتی کوچک است، پر رنگ‌تر و قابل قبول‌تر کند.

این اتفاق در مورد شخصیت مادر سحر هم رخ می‌دهد. تنها چیزی که از برخورد تلخ او و آبان به یاد می‌ماند دیالوگ‌های تند و خشمناک در کارگاه چوب بری است در صورتی که پرداختن بیشتر به این ارتباط می‌توانست پاسخی هم به پرسشی مهم باشد. این که آبان در ۱۵ سالی که مشغول تحمل یک عذاب ذهنی مستمر بوده، چگونه تعاملی با شخصیت‌های حاضر در پیرامون خود داشته است؟

منبع: پانا

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.