صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

پاسداری از مرزهای وطن در دمای ۲۷- درجه

  • کد خبر: ۱۴۵۸۵۸
  • ۲۷ دی ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۶
  • ۲
وقتی پای حفاظت از مرز و بوم کشورمان در میان باشد، سرمای زیر صفر معنایی ندارد

مهدی زاده- شهامت | شهرآرانیوز؛ روایت از جایی است که ایران شروع می‌شود؛ از ابتدای خاک مادری؛ ایستاده در میان برف و کولاک؛ از نقطه صفر مرزی تا دمای ۲۷ درجه زیر صفر.
در نقطه صفر مرزی کمین می‌کنند، گشت می‌زنند و دیده بانی می‌کنند تا یک وجب از این خاک به یغما نرود. می‌گویند نفس هایشان در این موج سرما و در دمای منفی ۲۷ درجه مرز سرخس در هوا یخ می‌زند. می‌گویند در دل بیابان‌های لب مرز و در کمین هایشان دستکش و کلاه جوابگو نیست. دست‌ها و پاهایشان از سرما گزگز می‌کند، اما با غرور لب مرز ایستاده اند. قرار گفت وگویمان با فرمانده مرزبانی استان خراسان رضوی و جمعی از سربازان هنگ مرزی سرخس در پاسگاه شهیدسلیمانی است؛ جایی در شمال شرقی‌ترین شهر ایران، درست مرز میان ایران و ترکمنستان که این شب و روز‌های زمستان تا دمای منفی ۲۷ درجه را هم تجربه کرده است.

بازدید در نیمه شب زمستانی

حکایت بازدیدی سرزده است؛ چنددقیقه مانده به نیمه شب و در سرمایی استخوان سوز، آن قدر که هوای آزاد را بیش از چنددقیقه نمی‌شد تاب آورد. کسانی که در نقطه صفر مرزی سرمای این شب و روز‌ها را با امکاناتی حداقلی تحمل می‌کنند، تصورش را هم نمی‌کردند در چنین ساعتی با حضور مهمانانی روبه رو شوند که این همه راه را برای گفتن خداقوت و احوال پرسی آمده باشند. مهمان، فرمانده مرزبانی خراسان رضوی بود و میزبانان، سرباز‌ها و دیگرنیرو‌های هنگ مرزی سرخس؛ همان‌هایی که وضعیت این روز‌های بسیاری از کارمندان ادارات (خواه دورکار بنامیم، خواه بیکار) شامل حالشان نمی‌شود و هشیارتر از همیشه به انجام خدمت مشغول اند. سردار مجید شجاع می‌گوید عمدا این مرز را برای بازدید انتخاب کرده است؛ جایی که هنگام بازدید کمترین دما را در میان مرز‌های خراسان رضوی داشته است.

روایت آن شب و جاده یخ زده‌ای را که با سلام و صلوات طی شد، از زبان سردار این طور می‌شنویم: «بسیار سرد بود و تحمل اوضاع واقعا سخت. شیر‌های آب و حتی سیلندر‌های گازشان یخ زده بود و نمی‌شد پخت وپز کرد. شیشه هایشان مشجر شده بود. هرچه لباس داشتند، پوشیده بودند. جا‌هایی را که می‌شد، پلاستیک زده بودند و با هیزم و این طور چیز‌ها فضا را گرم کرده بودند. شب تا صبح را در جمعشان ماندیم.» تحسین را می‌شود در تک تک کلماتش حس کرد؛ وقتی که می‌گوید: «با همین وضعیت، کمین‌ها را اعزام کرده بودند. رفتم بالای پشت بام پاسگاه که نیرو‌ها در حال نگهبانی بودند.

بدون اغراق می‌گویم که بیش از چنددقیقه نمی‌شد بمانی. اگر می‌ماندی، لباست یخ می‌زد. برای همین همکاران ما زمان پست‌ها را از دوسه ساعت به یک ربع تا بیست دقیقه کم کرده بودند.» او اضافه می‌کند: «با همه این سختی ها، از بودن در کنارشان روحیه گرفتم. اصرار کردم که اگر مشکلی هست و نیازی دارند، بگویند. حتی درباره جیره غذایی شان پرسیدم. پاسخ اصرار‌های ما فقط ابراز رضایت بود.» از سردار می‌پرسیم ممکن است این رضایت به دلیل حضور نیرو‌های مافوق بوده باشد؟ با لبخند پاسخ می‌دهد که بازدیدش سرزده، با لباس شخصی و خودرو پوششی بوده است و حین این سؤال وجواب‌های مستقیم سردار با سربازان، از مافوق‌هایی که می‌گوییم، خبری نبوده است.

ما مرد نبردیم، آماده رزمیم

سهیل حسنی یکی از سربازان این هنگ مرزی است که تلفنی با او گفتگو می‌کنیم. صدایی پرانرژی دارد. می‌گوید اهل سرسبزترین استان کشور، گیلان است: «اهل تالشم. تالش را هرکسی دیده، وصف سرسبزی اش را کرده است.» می‌گوید: «شش ماه خدمتم. چهارماه ونیم است که در نقطه صفر مرزی سرخس و پاسگاه شهیدسلیمانی خدمت می‌کنم.»

دوره آموزشی این سرباز وظیفه نیز دور از زادگاهش بوده است: «دوره آموزشی من در پاسگاه شهیداصلان دوست اردبیل بود. اردبیل هم اوضاع خاصی دارد، اما نه به اندازه اینجا. پس از آنکه دوره آموزشی ام تمام شد، با خودم گفتم حتما من را به مرزبانی می‌فرستند. چندنفر از همشهریان را دیده بودم که با توجه به اصالتشان، آنان را به دریابانی فرستاده بودند. دریابانی هم نوعی مرزبانی است.»

میان جملاتش کمی مکث دارد. صدای پچ پچ و شیطنت‌های ریزی از پشت تلفن و در پس زمینه صحبت‌های این سرباز وظیفه می‌آید: «داخل اتاقی که صحبت می‌کنید، کسی است؟ افسرنگهبان یا سربازان دیگر؟» انگار توقع این حدس وگمان را ندارد. این سرباز وظیفه با صدایی که با خنده آمیخته شده است، خیلی خلاصه و مختصر می‌گوید: «بله»
با پاسخ مثبت این سرباز می‌خواهیم تا این جملات را به افسر یا سربازان احتمالی داخل اتاق برساند: «سلام ما را برسانید و بگویید نفر بعدی گفتگو آن‌ها هستند.»

پاسخ سلام با صدایی بلند از پشت تلفن به گوش می‌رسد؛ همراه با این جمله: «ما مرد نبردیم، آماده رزمیم.»
ادامه صحبت سهیل از وضعیت جوی هنگ مرزی سرخس این‌گونه است: «نفس هایمان در دمای منفی ۲۷ درجه اینجا یخ می‌زند. هرچه لباس داشته باشیم، باز هم این سرما چنان سوزان است که دست هایمان با دستکش بی حس‌ می‌شود، اما قشنگی کار آنجاست که با دیده بانی ما کسی جرئت ندارد چشم بد به این خاک داشته باشد.»

غیرت پاسبانی از مرز‌ها در سرمای بی‌سابقه

«حرف زدن ساده است، اما [کمی مکث]خدایی خیلی خیلی سرد بود؛ سرد استخوان سوز. اصلا کلمه و واژه‌ای ندارم جز اینکه بگویم خیلی مردند؛ مرد مرد.» مجتبی بیهقی، معاون فرهنگی واجتماعی مرزبانی خراسان رضوی، با این جملات شروع می‌کند. او و سردار مجید شجاع، فرمانده مرزبانی خراسان رضوی، عصر جمعه و به صورت سرزده راهی مرز‌های استان شدند تا از نزدیک در جریان اوضاع مرزبان‌ها در این وضعیت جوی باشند.
او توصیفش برای وضعیت سرد مرز این گونه است: «این جوان‌ها غیرت دارند. عصر که می‌رفتیم، دماسنج داخل ماشین منفی ۲۵ درجه را نشان می‌داد. بی شک در برجک دیده بانی و خود مرز این سرما بیشتر خواهد بود. همه درخت‌ها و سیم‌های خاردار و شیشه‌های پاسگاه یخ زده بود. باز هم می‌گویم؛ خیلی خیلی مردند.»

معاون فرهنگی واجتماعی مرزبانی خراسان رضوی در ادامه می‌گوید: «آن روز با مرزبان‌ها گپ وگفتی داشتیم. فرمانده مرزبانی دستوراتی برای بهبود وضعیت مرزبان‌ها داد. علاوه بر آن، حضور ما هم زمان با روز مادر بود. در این اوضاع با نظر مساعد فرمانده مرزبانی و با هماهنگی، سربازان مرزبان با مادرانشان تماس تلفنی گرفتند.

مرز تعطیلی ندارد

استوار یکم میلاد هراتی همان نفر بعدی است که با او در هنگ مرزی سرخس گفتگو می‌کنیم. با صلابت صحبت می‌کند: «ما اینجا هستیم که کشور در آرامش باشد. آسایش ما فدای آرامش کشور.»

آن طور که می‌گوید، از سر علاقه مرزبان شده است: «پدرم مرزبان هنگ سرخس بود و من از همان کودکی با مرزبانی آشنا بودم. شهریور ۱۳۹۲ وارد فراجا و در نیروی انتظامی مشغول به کار شدم، اما به دلیل علاقه‌ای که داشتم، خودم درخواست دادم تا وارد مرزبانی شوم. درنهایت از سال ۱۳۹۸ محل خدمتم مرزبانی هنگ سرخس شد.»‌
می‌گوید جذابیت‌های مرزبانی آن قدر زیاد است که برای جابه جاشدن و خدمت در مرزبانی تلاش کند: «جایی ایستاده ایم که خاک کشور شروع می‌شود. برای من و همه مرزبان ها، چه کادری و چه سرباز، اینکه از مرز‌های کشور حراست و حفاظت می‌کنیم، ارزش دارد.»

از حال وهوای پاسگاه و اوضاع مرزبانی در این وضعیت می‌پرسیم. به ساعتش اشاره می‌کند و می‌گوید: «الان ساعت ۲ و ۱۰ دقیقه ظهر است و این ساعت تقریبا آفتاب و نور خورشید کامل است. بخاری و هیتر داخل پاسگاه نیز روشن است. با این حال، دمای دماسنج داخل مرزبانی منفی ۱۴ درجه است. بی شک دمای هوای نیمه شب چندبرابر سردتر است و بچه‌ها در این وضعیت دمایی مردانه دیده بانی می‌دهند.» خودش هم وضعیت خاصی دارد. فرزند کوچکش بیمار است و آب خانه شان هم به علت سردی هوا و یخ زدگی لوله‌ها قطع است. با این حال در پاسگاه حاضر است. تأکیدش برای این حضور از این قرار است: «مرز تعطیلی ندارد؛ عید نوروز و روز زن ندارد. باید آماده باشیم؛ آماده برای حفاظت از خاکی که خیلی برایش خون داده ایم.»

راه رفتن‌های ناگزیر برای گریز از سرما

با غرور و اعتمادبه نفسی دل چسب حرف می‌زند؛ برازنده عنوان سرباز وطن. محمدجواد تلگردی بیست ویک ساله، متولد و بزرگ شده مشهد است و یازدهمین ماه خدمت سربازی اش را در هنگ مرزی سرخس سپری می‌کند؛ جایی که نه در تابستان‌های داغ و دمای چهل وچنددرجه اش می‌شود رنگ آسایش را دید و نه در زمستانی که امسال رکورد ۲۷ درجه سانتی گراد زیر صفر را شکست.
هوای سرد و آفتاب کم جان مشهد را با او در میان می‌گذاریم و اوضاع این ساعت از صبح به وقت مرز سرخس را جویا می‌شویم. می‌گوید که آفتاب اینجا هم بی رمق است و سرمایش بیش از اندازه زیاد؛ منفی ۲۴ تا منفی ۲۷ درجه.

از دشواری پست‌های نگهبانی می‌گوید؛ اینکه نمی‌شود سرجایت بایستی و باید راه بروی تا دوام بیاوری؛ همین طور تمهیداتی که فرمانده پاسگاه برای عبور از این اوضاع سخت اندیشیده است.
آخرین باری که با مادر همیشه نگرانش صحبت کرده، همین جمعه پیش بوده که برای عرض تبریک تماس گرفته است. محتوای مکالمه شان دلداری دادن به مادر بوده و اینکه اینجا اوضاع خوب است، لباس کافی دارد، بخاری نفتی در آسایشگاه هست و خلاصه مشکل خاصی وجود ندارد.

بخاری نفتی؟ درست شنیدیم؟ گویا تعجبمان برای محمدجواد تکراری است و بار‌ها نظیرش را در سخنان دیگران هم دیده است: هرکس می‌شنود، تعجب می‌کند که چرا این پاسگاه‌های مرزی گاز ندارند، درحالی که فاصله شان تا سرخس، شهری که روی گاز خوابیده است و پالایشگاه دارد، چند کیلومتر است. آب رسانی با تانکر به این پاسگاه با وجود داشتن لوله کشی آب، مسئله دیگری است که اشاره می‌کند تا معنی زندگی در نقطه صفر مرزی را بهتر متوجه شویم.
او این را هم می‌گوید که مفتخر است به انجام خدمت در مرز و برداشتن قدمی برای حفظ آرامش و امنیت مملکتش، اما این حس خوب ارتباطی ندارد به مطالبه‌ای که چندبار با اعتمادبه نفس آن را تکرار می‌کند؛ اینکه نداشتن امکاناتی از این دست در برخی پاسگاه‌های مرزی را برسانیم به گوش آن‌هایی که کاری از دستشان برمی آید.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
محمد
۱۳:۲۹ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۸
درود بر غيرتمندان عرصه مرز و سربازان توليد گاز در ميدان گازي خانگيران سرخس
محمد
۱۳:۲۹ - ۱۴۰۱/۱۰/۲۸
درود بر غيرتمندان عرصه مرز و سربازان توليد گاز در ميدان گازي خانگيران سرخس