صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

قرآن و سنت تفسیری اش

  • کد خبر: ۱۴۷۶۲۷
  • ۰۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۳:۱۷
دکتر مرتضی کریمی‌نیا - قرآن‌پژوه

امروز مطالعات تفسیری در کنار مطالعات قرآنی دو شاخه مهم از حوزه پژوهش‌های مربوط به تکوین دین اسلام و تحولات فرهنگی و اجتماعی سده‌های نخست اسلامی شناخته می‌شوند. محققان در حوزه مطالعات قرآنی بیشتر به شناخت خود قرآن، نزول، تدوین، کتابت، قرائت و دیگرتحولات متنی آن می‌پردازند. مطالعات تفسیری یا تفسیرپژوهی از سوی دیگر به بررسی تلاش‌های علمی معطوف به فهم متن قرآنی، روش‌ها و ابزار‌های فهم این متن می‌پردازد؛ بنابراین تلاش برای دریافتن معنای واژه یا آیه‌ای در قرآن کریم، بیشتر عملی قرآن پژوهانه است. در مقابل، تلاش برای دریافت سیر تحول فهم مفسران از آن آیه را باید به حوزه تفسیرپژوهی متعلق دانست. از این رو، بخش زیادی از مباحث تفسیرپژوهی، معرفت درجه دوم است و در شاخه تاریخ علوم قرار می‌گیرد.

تفسیرپژوهی یا مطالعات تفسیری در میان دانشمندان اسلامی پیشینه‌ای چندان طولانی ندارد. نگاه تاریخی به مواد و منابع اسلامی، چون تاریخ متن قرآن، تاریخ تکوین و سیر تطور تفسیر، نخستین بار در میان غیرمسلمانان به صورت علمی و با ابزار‌های جدید علمی شکل گرفت و به تدریج محققان مسلمان آن را بر اساس معیار‌های خود بازسازی و بومی سازی کردند؛ بنابراین امروز محققان مسلمانی که با روش‌های پژوهش ادبی و تاریخی آشنایی بیشتر دارند، بسیار بیشتر از گذشته به انجام چنین مطالعات و تحقیقاتی توجه نشان می‌دهند.

در مطالعات تفسیری با پرسش‌های گوناگونی روبه روییم: چرا قرآن یا هر کتاب محوری دیگر نیازمند تفسیر شده است؟ نخستین دغدغه‌های تفسیری متوجه کدام بخش‌های متن قرآنی شد؟ نخستین گونه‌ها و رویکرد‌های تفسیری به ترتیب پیدایش چه بودند؟ ابزار‌ها و روش‌های تفسیری سه قرن نخست در تفسیر قرآن چه بود؟ در پاسخ هیچ کدام از این پرسش‌ها نمی‌توان گفت: «واضح و مبرهن است که...». زیرا هیچ امری بدون نیاز بدان واقع نمی‌شود و هیچ واقعه‌ای بدون علت روی نمی‌دهد. در تاریخ تفسیر و به طور کلی در تاریخ علم نیز هیچ چیز طبیعی نیست. از این رو، جست وجوی عوامل پنهان و آشکار در تحولات تاریخ علم تفسیر یکی از وظایف مهم تفسیرپژوهی است.

اینکه چیزی ثابت مانده است، همان اندازه سبب و دلیل می‌خواهد که آن چیز تغییر و تحول یافته است. در این میان (به گمان من) پرسشی مهم‌تر نیز در میان است: چرا این تفسیر هست، حال آنکه می‌توانست نباشد؟ و چرا این تفسیر این گونه است، حال آنکه می‌توانست نباشد؟ این پرسش اساسی همه مطالعات موردی در تفسیرپژوهی است.

اندرو ریپین یکی از محققان غربی است که بیشترین تلاش علمی اش را در زمینه تاریخ تفسیر قرآن در سده‌های نخست انجام داده است. بخشی از روش، فرضیات و دستاورد‌های علمی او را باید متأثر از استادش، جان ونزبرو، دانست که سرآمد تجدیدنظرطلبان (revisionists) در میان اسلام پژوهان غربی به شمار می‌آید. ریپین در سال ۱۹۵۰ میلادی در لندن متولد شد. پس از تحصیلات ابتدایی، در رشته مطالعات دینی دانشگاه تورنتو تحصیل کرد و در سال ۱۹۷۴ میلادی دانش آموخته شد. کارشناسی ارشد را در رشته مطالعات اسلامی دانشگاه مگ گیل گذراند و از پایان نامه اش در سال ۱۹۷۷ میلادی با عنوان «حرم و اصطلاحات مترادف آن در قرآن؛ تحلیلی از کاربرد‌ها و معنای آن» دفاع کرد.

خلاصه‌ای از این رساله بعد‌ها در قالب مقاله‌ای انتشار یافت که اکنون در شمار مقالات همین کتاب به فارسی ترجمه شده است. او دکتری اش در رشته مطالعات اسلامی را نیز در سال ۱۹۸۱ میلادی از همان دانشگاه، با نگارش رساله‌ای با عنوان «متون اسباب نزول قرآنی؛ بررسی در کاربرد و تحول آن در تفسیر» دریافت کرد که بخش‌هایی از این رساله نیز در قالب مقالات مختلف در همین کتاب ترجمه و انتشار یافته است.

پس از آن، مدتی در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی (SOAS) دانشگاه لندن، پژوهش هایش در حوزه مطالعات قرآنی و تفسیر را ادامه داد. او سپس سال‌ها استاد مطالعات اسلامی در دانشگاه کلگری کانادا، رئیس دانشکده تاریخ در این دانشگاه، و درنهایت استاد دانشگاه ویکتوریای کانادا بود و پس از بازنشستگی، به عضویت علمی در مؤسسه مطالعات اسماعیلیه در لندن در گروه مطالعات قرآنی درآمد. ریپین در نوامبر ۲۰۱۶ در ویکتوریا درگذشت.

کتاب حاضر که در سال ۲۰۰۱ میلادی منتشر شده، حاصل ۲۱ مقاله از مقالات تفسیرپژوهی اندرو ریپین است، اما لابه لای آن، ناگزیر پرسش‌ها و پژوهش‌های قرآنی نیز آمده است. فهرست کلی عناوین مقالات نشان می‌دهد که طرح مسئله‌های اساسی و متنوعی در باب خاستگاه تفسیر و عوامل فرهنگی و اجتماعی آن؛ ارتباط تفسیر با سیره و قرآن؛ کهن‌ترین متون تفسیری؛ مسئله ابن عباس در تفسیر قرآن؛ تحول تدریجی در پیدایش گونه ها، ابزار‌ها و روش‌های تفسیری؛ فرهنگ‌ها و قاموس‌های عربی؛ دانش‌هایی مانند اسباب النزول، واژه‌های دخیل و نسخ؛ و فهم قرآن بر مبنای عهدین (بایبل) به کتاب ریپین در زمینه مطالعات تفسیری غنای خاصی بخشیده است.

اهمیت کتاب حاضر بیش از آنکه در نتایج و دستاورد‌های مؤلف آن باشد، در پرسش‌های مهم و اساسی آن نهفته است. روشن است که ما پژوهشگران ایران و اسلام، نباید درصدد ترجمه و پذیرش هر سخنی از غربیان به اتکای غربی و تازه بودن آن باشیم؛ همچنان که شرقی بودن و غربی بودن هیچ مؤلفی به تنهایی سبب رد دیدگاه او‌ نمی‌شود. این کتاب به پژوهشگر عالم و آشنا به متون مهم تفسیری و قرآنی در قرون نخست، نشان می‌دهد چگونه در میان امور به ظاهر بدیهی و مبرهن، می‌توان نکته‌ها و پرسش‌های جدی در باب پیدایش متون و تحول دانش‌هایی مانند دانش تفسیر را یافت و به درستی برتافت.

از این رو، هیچ کس را‌ نمی‌توان و نباید به تقلید از محتوای تولیدشده غربیان تشویق کرد، اما می‌توان و باید به دقیق اندیشیدن و درست پرسیدن واداشت و روش صحیح پی جویی پرسش‌ها را به او آموخت. این همان امری است که در نظام آموزش و پژوهش ما در حوزه و دانشگاه عمدتا غایب است و پژوهش آکادمیک ما بدان سخت نیازمند. آرزو دارم این مجموعه دریچه‌های تازه‌ای در امر پژوهش تاریخی بر محققان در حوزه مطالعات اسلامی به ویژه قرآن پژوهان و تفسیرپژوهان بگشاید.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.