هانیه وهابی - یکی بود یکی نبود. مرد فقیری بود که آه در بساط نداشت و به هر دری میزد زندگیاش روبهراه نمیشد. او از خیلیها شنیده بود که همهی بدبختیاش کار فلَک است.
برای همین، شبی بعد از فکر کردن بسیار، تصمیم گرفت برود و فلک را پیدا کند و علت این همه بدبیاری و بدبختی را از او بپرسد.
مرد فقیر سفری را آغاز میکند تا معلوم شود زندگی پر از فرصت است و ناهشیاری در از دست دادن فرصتها نتایج سخت و بدی دارد.
خوب است بدانید این داستان به دو زبان فارسی و آذری روایت میشود. تصاویر، نکاتی بیش از متن ارائه میکند و به زیبایی آن میافزاید.
در پایان، کتاب اطلاعاتی دربارهی سه استان آذربایجان غربی، شرقی و اردبیل همچنین منابعی دربارهی زبانها و گویشهای ایرانی به خواننده معرفی میکند.
از نکات جالب این کتاب میتوان به این مورد اشاره کرد که مناسب کتابخانههای آموزشگاهی در درس جغرافیای استانها نیز هست. بهعلاوه، جنبهی تمثیلی قصه درس خوبی برای نوجوانان و جوانان است.