به گزارش شهرآرانیوز؛ سیدمیثم موسوی مهر، مدیرعامل مؤسسه فرهنگی شهرآرا، در ابتدای نشست در توضیح این طرح و جلسه گفت: موضوع زیست بوم رسانه و هنر یکی از ایدههایی است که حدود یک سال و نیم درباره آن در مجموعه شهرداری و شهرآرا صحبت و فکر کرده ایم. ایدهای است که بهانه توسعه شهرآراست و مأموریتی که با رویکرد تمرکز بر حوزه رسانه برای شهرآرا تعریف شده است. سؤالهایی طرح شده و سؤال اول ما این است که زیست بوم رسانه کجا و چطور میتواند به اهداف مدنظر فعالان حوزه رسانه در مشهد کمک کند؟ میخواهیم نظر شما را درباره زیست بوم رسانه بشنویم.
در حوزههای مختلف، کارهایی در حال انجام است؛ در آستان قدس و حوزه هنری و جاهای دیگر. امیدواریم بتوانیم به هم افزایی برسیم. عرصه بین الملل هم برای ما موضوعیت دارد؛ یعنی مشهد میتواند بارانداز خوبی برای کنشگریهای عرصه بین المللی باشد، چه رسانههای بین المللی در مشهد و چه مشهد در عرصه بین المللی. نقشهای که مدنظر حوزه شهرداری بوده، ذیل واژه جهان شهر برکت و کرامت دیده شده است.
او در بخشی دیگر از این نشست اظهار کرد: الان در لحظه تولد یک اتفاق خوب هستیم. به نظر من با حمایت و مطالبه گری شما این جریان درستتر و سریعتر شکل میگیرد.
این انگیزه از سمت مدیریت شهری و رسانههای شهر هم وجود دارد و سعی کرده ایم نقطه تلاقی خوبی باشیم. دنیای پلتفرمهای مشهد - از جنس رسانه و نرم افزار - تک و کم نظیر است. موقعیت مشهد بی نظیر است، اما نتوانسته ایم روایت دقیقی از بی نظیری خودمان داشته باشیم. ما را در کنجی محدود کرده اند. به عنوان بن بست به ما نگاه میکنند و کسی هم نمیآید در این باره تلاش کند.
در ادامه، گزیدهای از صحبتهای برخی حاضران میآید.
یکی از نکتههای جدی در این موضوع، انگیزههایی است که این اجتماع و این زیست بوم را فراهم میکند. قصه مکرر واگرایی حوزههای مختلف در شهر مشهد، چالشی قدیمی بوده و شاید اگر پیگیری برای رسیدن به چنین موضوعی در دستور کار قرار گرفته و در سالهای گذشته تلاشهایی برای آن شده، از همین باب بوده است. دوستان در شهرداری پیگیر سه موضوع اصلی بوده اند؛ قطب صنایع فرهنگی و هاب رسانه و سوغات زائر.
در نتیجه آن چیزی که در مجموعه شهرآرا مقدر شد، اتفاقی است که الان با عنوان زیست بوم هنر و رسانه پیگیری شده است. علاوه بر آن، پروژه پادگان مشهد که معروف به اراضی سی وهشت هکتاری است، برای ایجاد دهکده ارتباطات در نظر گرفته شده و پروپوزالی هم برای آن نوشته شده و ابعاد مختلف آن تعریف شده است. مقصود این است که بازیگران مختلف این حوزه، اعم از تولیدکنندگان تا سرویس دهندگان، در کنار همدیگر قرار بگیرند.
در سالهای اخیر، سیر تغییر در رسانهها سرعت زیادی گرفته است و نقطه هدف رسانه هم شاید تغییر کرده باشد. رسانههای عمومی به رسانههای جمعی تبدیل شده اند، رسانههای جمعی به رسانههای اجتماعی، رسانههای اجتماعی به شبکههای اجتماعی و در نهایت انسان-رسانهها هستند که امروز افکار و اذهان را راهبری میکنند. اگر امروز به زیست بوم رسانه فکر میکنیم، باید در کنار ابعاد اجتماعی به بُعد فردی آن هم فکر کنیم. امروز افرادی هستند که رسانه دارند و رسانه تأثیرگذاری هم دارند، به این خاطر که مخاطب دارند. مسئله رسانه، هر رسانه ای، مخاطب است. هر چه مخاطب بیشتر، رسانه موفق تر. هم افزایی در تولیدات رسانهای خواهد توانست موفقیت بهتری را برای رسانههای شهر مشهد به ارمغان بیاورد.
آن چیزی که میتواند نخ تسبیح و هدف زیست بوم باشد که با تغییر سیاستها و مدیریت سیاسی هم تحت تأثیر قرار نگیرد، توجه به آن چیزی است که مشهد را از فضای بقیه کشور مجزا میکند و آن وجود حرم مطهر است و این نکته بسیار مهمی است. وجود مدفن حضرت رضا (ع)، برکات بسیاری را برای این شهر فراهم کرده است؛ اما در سپهر رسانهای و آن چیزی که الان در فضای رسانه با آن رو به رو هستیم، آن چنان که باید، به این موضوع توجه نشده است. آن چیزی که میتواند نخ تسبیح و هدف این زیست بوم باشد، ارتقای شناخت نسبت به حضرت رضا (ع) برای مردم مشهد، مردم خراسان، مردم کشور و حتی مردم جهان است.
این روزها دیگر نمیشود هنر و رسانه و صنایع فرهنگی را از هم جدا کرد. خواهش من این است که به جای اینکه به سمت طرحهای پیچیده برویم، کار را ساده سازی کنیم. در شکل گیری زیست بوم، در عین اینکه بازیگران این حوزه کنار هم جمع میشوند، اصلیترین راهبرد، ایجاد نمونههای رسانهای موفق است که قابل رشد و تکثیر باشند. این مهمترین راهبردی است که باعث تمایز از دیگرکارهایی میشود که جاهای دیگر انجام میدهند. با تجربهای که در رویداد «رج» داشتیم، دیدیم که با یک فراخوان و مربیگری در یک بازه دو سه ماهه، پنجاه شصت نفر به فضای رسانهای اضافه شدند. ازاین رو تکثیر میتواند اصلیترین هدف این دور هم جمع شدنها باشد.
تصور من از چیزی که به عنوان زیست بوم رسانهای تعریف میکنیم، یک واکنش جهانی است. در کشورهای دیگر این واکنش برای حل شدن در جریان جهانی شدن است؛ اما طبیعتا در جمهوری اسلامی این واکنش برای حل نشدن در گفتمان غالب و برای هضم نشدن در چیزی است که در جهان درحال رخ دادن است. این هم میتواند برداشتی از زیست بوم رسانهای باشد.
زیست بوم ترجمه اکوسیستم است که در نظام واره نوآوری به مثابه یک الگوی توسعه از آن استفاده میشود. تمام نظام واره ذیل بحثی به نام برندسازی ملی اتفاق میافتد. اگر اقتصاد دانش بنیان، ذیل برندسازی ملی اقدام نکند، یک اتفاق ابتر است که فقط شاید خودمان را در داخل خوش حال کند. کشورهایی که ذیل همین برندسازی ملی از این مدل استفاده کرده اند، روی کانونها یا شهرهایی متمرکز شده اند. مثلا در کره جنوبی روی سئول و در ترکیه روی استانبول تمرکز پیدا کرده اند. یکی از ویژگیهای این انتخاب این بوده است که این شهرها بیشترین لبه ارتباطات میان فرهنگی را داشته اند. شاید الان یکی از دلایل توجیهی که برای مشهد داریم، این است که ۳ تا ۲۷۰ درجه تعامل میان فرهنگی دارد.
آیا این چیزی که قرار است ایجاد شود، زیست بوم رسانه و هنر مشهد الرضاست یا زیست بوم شهر مشهد یا زیست بوم شهرداری مشهد؟ هریک از اینها میتواند تعریفی داشته باشد و باید از اول، تکلیف را روشن کنیم که کدام یک از اینها را میخواهیم. ما در مشهد ظرفیت پیام خیلی بزرگی داریم که این پیام بین المللی است و یکی از ضعفهای ما رسانه ایهای مشهد، این است که به شدت مسائلمان را محلی کرده ایم؛ در صورتی که مسائلی داشته ایم که اساسا ادبیات و موضوع و پیام آن بین المللی بوده است.
مثلا تا به حال درباره نوع کنش ارتباطی که مشهد میتواند با جهان اردوزبان پاکستان و شبه قاره داشته باشد، چقدر بحث کرده ایم؟ چقدر درباره زائران غیرایرانی بحث کرده ایم؟ چقدر درباره اینکه مشهد میتواند نمودی جدی برای انتقال پیام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی به جهان باشد، بحث کرده ایم؟
شاید ۱۰ سال است شکل رسانههای ما ثابت است و خلاقیت و نوآوری در آن نمیبینیم. تنها فرقی که کرده، این است که پیش از این سایت بوده و حالا شده کانال در پیام رسان ها. اکوسیستم شکل نگرفته است.
در زیست بوم باید با دیدگاهی علم و فناوری تولید شود که ما پنج سال آینده بگوییم رسانههایی داریم متفاوت از رسانههایی که غرب برای ما تعریف کرده است. چرا فکر میکنیم الگوی غربی برای رسانه بهترین الگو ست؟
چرا به این فکر نکرده ایم که در مبانی دینی ما در اسلام، چه روشهایی برای انتقال محتوا دیده شده است؟ جالب است که در کشورمان تحقیقات نسبتا خوبی را چندین تیم حوزوی و دانشگاهی در مهندسی اسلامی رسانه انجام داده اند، ولی هیچ وقت استفاده نشده است؛ حتی توسط خود صداوسیما. دلیلش این است که جایی نداریم که دانشمندان و پژوهشگران در کنار بهره برداران قرار بگیرند.
باید بدانیم که نسبت پشتیبان این زیست بوم، یعنی شهرآرا و شهرداری مشهد با آن چیست و چقدر میخواهند داخل این زیست بوم باشند. به نظر من یکی از شرطهای موفقیت این است که فاصلهای بین پشتیبان و اصل کار وجود داشته باشد. اگر پشتیبان بخواهد سیاستهای خودش را بیش از اندازه درون این زیست بوم بدمد و تزریق کند، شاید ره به جایی نبرد. باید دنبال راه مدنی تری باشیم. نکته دوم هم ارگانیسم مدیریتی و تصمیم گیری است. اگر کاری بخواهد شکل بگیرد، باید روحیات رسمی و اداریِ سازمانی مانند شهرداری، کمی کم رنگ شود؛ به شکلی که خواست اعضا و مشارکت افراد درون زیست بوم شکل بگیرد.
به نظر من مسئله زیرساخت نیست، بلکه مأموریت است. لزوما زیر یک سقف جمع شدن، دردی را دوا نمیکند. زیست بوم میتواند از ظرفیت شهرآرا و آستان قدس و کسانی که دغدغه مشهد را دارند، شکل بگیرد. میتوانند بخشی از بدنه شان را روی این حوزه متمرکز کنند. در این شهر کارهای رسانهای پراکنده انجام میشود و دیده هم نمیشود. باید مأموریتی شکل بگیرد و به صورت جمعی کار را انجام و گسترش دهیم. اگر میخواهد ادامه پیدا کند، تصدیگری شهرداری باید کم شود.
بحث آموزش و تعالی اتفاق مهمی است. یکی از مسائلی که خیلی جدی با آن در ارتباط هستیم و به نوعی ابزار زندگی در زیست بوم جدید است، بحث سواد رسانهای است که باعث میشود هژمونی ابررسانههای جهانی شکسته شود. یکی از معضلات ما این است که رسانههای بزرگ در دنیا افکار عمومی را در دست گرفته اند.
مسئله زیست بوم در انتها به جریان میرسد. قرار است بین اجزایی که در آن منطقه قرار گرفته اند، جریان رقم بخورد. بزرگترین چالش ورودهای حاکمیتی از جنس نهادهایی که دارای پول نفت هستند، این است که نهادهای کوچکِ فعالِ پویا را به اختیار خودشان و به سلطه خودشان و به خدمت ایده آلهای خودشان درمی آورند و درنهایت آنها را هم ذبح میکنند؛ ولی اگر نهادها خودسازمان ده باشند، با همدیگر هم به اشتراک میرسند. ضامن این جریان، وجود آدمهای تازه است. اگر قرار است زیست بوم به فرجام برسد، باید در همان پارادایم خود، سازمانده بودن این تشکلها به لزوم و حرکت در حوزه ارتباط گیری با نیروی تازه نفس و جوان برسد که او را کارآمدسازی کند.
بحث زیرساخت مهیا خواهد شد؛ اما برای اینکه در بحث محتوا به نتیجه خوبی برسیم، بیشتر نیاز به هم فکری دارد. باید افراد صاحب فکر از هر نظر را جذب کنیم و اندیشههای مختلف و ظرفیتهایی را که مد نظر این رسانه است، ابتدا به دست بیاوریم و بعد غربالگری کنیم. نکته بعدی، آسیب شناسی است. باید کارهایی را که در مشهد یا استان ابتر مانده است، علت شناسی کرده و راهکاری برای رفع آسیب پیدا کنیم.
ما زیست بوم داریم، رسانه داریم، تشکیلات سخت افزاری و نرم افزاری داریم، حال چرا به اینجا رسیده ایم که دنبال این هستیم که اینها کارآمد شوند؟ ما مرجعیت رسانه را از دست داده ایم و تنوع رسانهای نداریم. برای کودک و نوجوانمان هیچ چیز نداریم. خوراک برای تغذیه نوجوانها هست، اما دست ما نیست. اساسا رسانه برای چه به وجود آمد؟ برای روشنگری. رسانه کارکردش این بود که ایرادها را نشان دهد. الان به رسانه مان اجازه میدهیم کار رسانهای بکند؟ یا زمانی که آمد کار رسانهای کند، روشنگری و افشاگری کند، جلویش را گرفته ایم؟ اساسا رسانهای مانده که حالا ما از او بپرسیم کار میکنی یا نه؟ تمایل به حضور رسانه در ذهن خیلی از ما از بین رفته است. زیست بوم مدنظر باید این را تعریف کند.
وقتی به رسانههای موفق دنیا نگاه میکنیم، اینها به تنهایی بی معنی هستند، یعنی از یک حکمرانی بلند میشوند و در آن حکمرانی جایگاه اقتصادی بسیار قویای دارند. رسانه برای تقویت جایگاه اقتصادی و اجتماعی و محیط زیستی که مبانی توسعه پایدار است، کار میکند. به عبارتی اینها به همدیگر خدمات میدهند. یعنی رسانه خوب، اقتصاد خوب و بالعکس.
در طرحی که ما در مجموعه مان نوشته ایم، رسیده ایم به حکمرانی ولایی سایبری. باید در ۴۴ حوزه به حکمرانی ولایی برسیم و یکی از حوزههای اساسی و راهبردی اش حوزه سایبری است. در مدل حکمرانی، همه رسانه، همه فضای مجازی، همه هنر در خدمت مردمی قرار میگیرد که قرار است در کنار، ولی شان، به خداوند متعال نزدیک بشوند. کشورهای مختلف دنیا زیست بومشان از کنار هم قرارگرفتن شرکتهای بزرگ و به اشتراک گذاری ظرفیت هایشان کار میکند که به این قدرت برسند. پیشنهاد ما به صورت مشخص این است که در حوزههایی حرکت کنیم که الان دنیا دارد به سمت آن میرود. پیشنهاد ما یک شهر سایبری است که هشت حوزه تخصصی دارد. شهر خبر و خبرگزاری یکی از این هشت حوزه است.
مفهوم حکمرانی در جهان دارد تغییر میکند. حاکمیتها امروز به اندازه گذشته قدرتمند نیستند. به این توجه کنیم که فضای مجازی دارد یک مرحله تمدنی جدید را طی میکند. در این سپهر جدید رسانهای و حکمرانی، نگاه تمدنی اسلامی و جمهوری اسلامی کجای کار قرار دارد؟ هم افزایی که در حوزه اندیشه اتفاق بیفتد بسیار ضروری است. شاید به گمان خودم محتوای فرهنگی خارق العادهای تولید کنم، اما وقتی این را برای چهار نفر دیگر - اندیشههای دیگر -بفرستم آنها میتوانند رشدش بدهند، تعالی اش ببخشند.
زیست بوم اگر معنایش این است که میخواهیم بستر و فرصتی برای حضور جوانان باشد تا استعداد خود را بروز دهند، این مثبت است. اگر معنایش این است که بستری را فراهم کنیم تا در کشورهای همسایه شرقی اثر بگذاریم، این مثبت است. ولی آن طور که من متوجه میشوم، اگر مبنای ما این باشد که چند رسانهای را که در مشهد هستند ببریم در جایی متمرکز کنیم، این زیست بوم نمیشود. کاری که این ایده شما میتواند انجام بدهد و موفقیت آمیز باشد، این است که بستری فراهم کند تا آدمهایی که در این حوزه توانمندیهایی دارند، با استفاده از آن امکانات رشد کنند.