خدا جانم، از تو ممنونم که کاری کردی مامان و بابا اسمم را در «کارگاه نوشتن خلاق کولهپشتی» ثبتنام کنند. با امروز، دو هفتهای میشود که به کلاس «نویسندگی» میروم.
به خودم قول دادهام پس از پایان این دوره، داستاننویس خوبی شوم. امروز روز ادبیات کودک و نوجوان است.
هیچ میدانید برای نویسنده شدن، نخستین قدم این است که حواستان را قوی کنید؟ میپرسید چهطوری؟ خیلی ساده است.
نگران نباشید! اگر بتوانید به اطرافتان دقیق گوش دهید و عمیق ببینید، بینایی و شنواییتان را تقویت کردهاید. با خوب دیدن و درست شنیدن، میتوانید قشنگتر مشاهدهنویسی کنید. این آغاز راه نویسندگی شماست. اینها صحبتهای معلممان است.
اگر خوب دقت کرده باشید، هنرمندان چه نویسنده و شاعر، چه فیلمساز و نقاش، همه، در حسهای خوب دیدن و خوب شنیدن مشترک هستند.
همهی نویسندهها بهویژه زندهیاد مهدی آذریزدی، نویسندهی مشهور کتابهای «قصههای خوب برای بچههای خوب» که ۱۸ تیر ۱۳۸۸ چشم از جهان فروبست، کسانی بودهاند که مشاهدهنویسی و احساس قوی و خوبی داشتهاند.
وقتی بتوانی خوب ببینی و موضوع را احساس کنی، میتوانی خودت را جای هر چیزی بگذاری. آن وقت است که به «دنیای دریافتن» و درک هر چیز راه پیدا کردهای.
دیروز وقتی داشتم به خالهای بال دو پروانه نگاه میکردم، از خودم پرسیدم چرا صدای بال پروانهها را نمیشنوم. یعنی آنها داشتند به هم چه میگفتند؟
دوستم جواب داد: «باید خودمان را جای آنها قرار دهیم.» خودم را شکل پروانهای خیال کردم، همانقدر سبکبال و کوچک، همان اندازه زیبا و آسیبپذیر.
آن وقت بود که توانستم صدای آنها را بشنوم و بنویسم حرفهایی را که تا آن زمان با گوشم هرگز نشنیده بودم.