هستی نیکصفتی- یازدهساله- مطمئنم که شما هم تاکنون آرزو کردهاید که به مناسبتهای دینی مانند تولد حضرت زینب(س) و حضرت فاطمه(س) در مدرسه سر صف کنار بچههایی که اسمشان زینب یا فاطمه بوده است جایزه بگیرید.
یادتان آمد؟ کلاس چندم بودید؟ من دومی بودم و هشت سال داشتم. آن روز چه روز خوبی بود! در مدرسه به مناسبت تولد حضرت زینب(س) سر صف به بچههایی که اسمشان زینب بود جایزه میدادند.
من و دوستانم، نیکی و باران، آه کشیدیم که ای کاش اسم ما هم نام یک حضرت میبود تا به ما هم جایزه بدهند. دوستم گفت: «کاشکی حضرت باران داشتیم!»
الان از آن ماجرا چند سال گذشته است و من یازدهساله شدهام. من بزرگ شدهام و ذهن و اندیشهام هم بزرگ شده است. حالا به چیزهایی فکر میکنم که بزرگتر و برایم دوستداشتنیتر است.
یک روز با شنیدن روضهی امام حسین(ع) در یک مراسم یاد حرف دوست کلاس دومم افتادم.
روضهخوان گفت: «در زمان خشکسالی، همه به خانهی امیرالمؤمنین امام علی(ع) رفته بودند که دعا کنند خدا باران رحمتش را نازل کند. هرکس یک دعا کرد. وقتی نوبت به امام حسین(ع) رسید، با دعای ایشان باران بارید. بعد همه نماز باران* خواندند.»
من به این مهم رسیدم که حضرت باران در این دنیا وجود دارد. بله، امام حسین(ع) حضرت باران است. راستی دیدید دیروز چه باران زیبایی بارید!
*يكي ديگر از نمازهاي مستحبي، نماز استسقاء (نماز باران) است. استسقاء از باب استفعال به معني طلب باران از خداوند است، و اين نماز در وقت كم شدن آب چاهها و چشمهها و نباريدن باران خوانده میشود که آدابی دارد و میتوانید با مطالعه کتابهای فقهی بیشتر با آن آشنا شوید.