اتاقی کوچک و متروک با تعداد کمی کتاب قدیمی و خاکگرفته امروز جای خود را به کتابخانهای زیبا و مفید در دبیرستان دخترانهی «پروفسور رضا» داده است.
داستان از آنجا آغاز میشود که دبیر زیستشناسی این مدرسه و دوستش، خانم دکتر کیوانفر، و آقای دکتر مشایخی، همسر او، که استاد دانشگاه فردوسی هستند تصمیم میگیرند هزینهی پذیرایی با «کباب» در مراسم ترحیم را صرف خرید «کتاب» برای مدارس کنند.
در ادامه، دکتر مشایخی و اقوامش به جای برگزاری مراسم سالگرد درگذشت پدربزرگ، نفری ۵۰۰هزار تومان هزینه و بیش از هزار جلد کتاب غیردرسی و کمکدرسی برای کتابخانه مدرسهی پروفسور رضا تهیه میکنند.
در این میان، معلم ادبیات و تاریخ مدرسه هم با آوردن چند کتاب از «مقر کتاب» * این پویش را قوت میبخشد. یکی دیگر از معلمان مدرسه کتابخانهی شخصی خود را به بچهها امانت میدهد و خلاصه این گردش کتاب با همکاری نیکوکاران، مدیر مدرسه، همت معلمها و همراهی دانشآموزان به بهترین شکل رقم میخورد.
سرانجام آبان ۱۴۰۰ کتابخانه افتتاح و قرار میشود هر دانشآموزی که بیشترین کتاب را تا پایان سال تحصیلی از این کتابخانه امانت بگیرد و بخواند از نیکوکاران مهربان کتاب، جایزهای دریافت کند.
اکنون این خانوادهی فرهیخته که نهضت کتابخوانی را در یک مدرسهی محروم راهاندازی کردهاند، به وعدهی خود وفا کرده و برای ۲۹ دانشآموز کتابخوان، نفری ۵۰۰ هزار تومان کارت هدیه در نظر گرفتهاند.
با دو تن از دانشآموزان منتخب جایزهی برترین کتابخوانهای مدرسه گفتگو کردهایم که میخوانید.
تبلیغ پویش کتابخوانی با قوت
زهرا شاعریان که پایهی یازدهم مدرسهی پروفسور رضا و مسئول کتابخانه است میگوید: «حتی زمان همهگیری کرونا هم برای کتابخانه هر روز به مدرسه میآمدم و کل سال، زنگهای تفریح در کتابخانه بودم. پس از راهاندازی کتابخانهی جدید مدرسه، کتابهای شعر و رمان با استقبال خوبی روبهرو شد.»
او با اشاره به اینکه خودش نیز بیشتر رمان میخواند، از ابتدای سال تحصیلی بیش از ۳۰ کتاب از کتابخانه قرض گرفته است و در خانه نیز کتابخانه کوچکی با حدود ۵۰ جلد کتاب غیردرسی دارد، ادامه میدهد: «برای ایجاد پویش کتابخوانی، برای کتابها تبلیغ میکنم.
حتی دراینباره به اقوام گفتم تا بتوانم آمار کتابها را افزایش دهم. آنها هم به کتابخانهی مدرسهی ما کتاب هدیه دادند. تعداد زیادی از کتابهای کمکدرسی پایهی دوازدهم را نیز خودم به کتابخانه هدیه کردم. از سوی بچههای مدرسه هم تعدادی کتاب به کتابخانه اهدا شد.»
روزی ۱۵۰ صفحه مطالعه!
مریم حقیری، دانشآموز پایهی دهم رشتهی علوم انسانی مدرسهی پروفسور رضا، هم که برگزیدهی کتابخوانهای مدرسه است با لبخند میگوید: «کتابهای زیادی از کتابخانهی مدرسه میبردم. با اینکه اجازه نداریم بیش از ۳ کتاب در هفته ببریم، اعتراف میکنم گاهی یک کتاب اضافه هم بدون اینکه ثبت کنم میبردم و پس از مطالعه، بیسروصدا سر جایش برمیگرداندم!»
او با اشاره به اینکه دوست دارد در آینده روانشناس شود ادامه میدهد: «بیشتر کتابهای شعر، انگیزشی و گاهی درسی و رمان میبردم. خیلی ذوق داشتم که درسم را بخوانم و تستهای کتابهای کمکدرسی را سریع بزنم.
وقتی کتابهای شعر و رمان میبردم، به خودم میگفتم تا ۱۱ شب حق دارم درس بخوانم و پس از آن باید مطالعه کنم. اینگونه بود که با ذوق فراوانی خودم را به درسهایم میرساندم و ۱۱ شب به بعد غیردرسیها را میخواندم.
گاهی تا روزی ۱۵۰ صفحه کتاب را در یک روز میخوانم که البته حدود سه چهار ساعت زمان میبرد. از ابتدای سال تحصیلی، دستکم ۲۰ کتاب از کتابخانهی مدرسه گرفتهام. از مقر کتاب هم یک کتاب در هفته میگرفتم.»
جای کتاب در زندگی
مریم عقیده دارد: «بسیاری از مردم فکر میکنند کتاب جایی از زندگی آنها میگیرد اما نباید نگران باشند زیرا کتاب جای خود را در زندگی ما باز میکند.»
او میگوید: «خیلی اصرار دارم کتابخانهای در خانه داشته داشته باشم و دوست دارم برای خرید کتاب هزینه کنم.»
هزار کتاب خوب!
او میگوید: «اکنون بیش از هزار کتاب در این کتابخانه هست. هر نفر برای عضویت سالانه کتابخانه باید ۱۰هزار تومان بپردازد تا باز هم صرف نگهداری و بهبود کتابخانه شود.
اما با هدف جذب بیشتر کتابخوانها، برای ایام نوروز بچهها رایگان ثبتنام میکردند. در آن روزها از مدرسه به حوزه علمیه نیز کتاب بردیم که استقبال شد.»
زهرا با بیان اینکه مدرک زبان انگلیسی خود را گرفته است و دوست دارد در آینده معلم زبان شود میگوید: «اوایل علاقهی چندانی به کتاب نداشتم، اما از زمانی که کتابهای جدید در دسترسم قرار گرفت و خواندم، علاقهمند شدم.»
*مقر کتاب: یک پایگاه مردمی و نمایشگاه دائمی در برخی شهرهای کشور برای فروش با تخفیف یا امانت کتاب است.