خادم | شهرآرانیوز؛ متفکران، ادیبان و پژوهشگران بسیاری پس از گذر از صنعتگری و زبان آوری و فنون مرتبط به آن، با غورکردن در آثار منظوم و منثور شاعری، چون سعدی قصد کرده اند به مغز و محتوای آن برسند و اندیشه او را دریابند. نمود اندیشههای سعدی را بیش از آثار دیگرش میتوان در گلستان و بوستان یافت که دربردارنده موضوعهای گوناگونی است؛ از سیرت پادشاهان تا اخلاق درویشان، از عشق و شور و مستی تا تربیت و تواضع و قناعت.
نه تنها فارسی زبانان، که در نقاط دیگر دنیا نیز آثار او را خوانده و اندیشه اش را کاویده و تحسین کرده اند، چنان که در کتاب «قلمرو سعدی» آمده است: «آثار و افکار سعدی تقریبا یک قرن پیش از همه شعرای دیگر ایرانی در اروپا ترجمه شده و خواننده داشته است. گلستان در سال ۱۶۵۱ به زبان لاتین ترجمه شده و ولتر و سایر متفکرین عصر او آن را بسیار ستوده اند. [..]امرسون، نویسنده و متفکر معروف آمریکایی در قرن نوزدهم، میگوید سعدی به زبان همه ملل و اقوام سخن میگوید و گفتههای او مانند هومر و شکسپیر و سروانتس و مونتنی همیشه تازگی دارد.
امرسون کتاب گلستان را یکی از اناجیل و کتب مقدسه دیانتی جهان میداند و معتقد است که دستورهای اخلاقی آن قوانینی عمومی و بین المللی است.» چه چیز در جهان اندیشگی سعدی است که امرسون آن را، چون کتاب مقدس و دستورهای اخلاقی اش را قوانینی بین المللی میداند؟ جهان مطلوب سعدی چگونه جایی است و آرمان شهر او کجاست؟
سعدی مانند بسیاری دیگر از متفکران بزرگ، پی جهانی مطلوب بود و از جهان موجود رضایت نداشت. دکتر غلامحسین یوسفی در مقالهای با عنوان «جهان مطلوب سعدی در بوستان» همان طور که از عنوان مقاله برمی آید، بوستان را عالم مطلوب سعدی میداند و ویژگیهای این جهان مطلوب را چنین برمی شمرد: در جهان مطلوب سعدی «خداوند بخشنده دستگیر» است، کریم و خطابخش و پوزش پذیر. مست گنهکار نیز به خانه او راه دارد. زیرا خداوند دوستی است صمیمی و غم خوار و تکیه گاه بندگان. اساس عالم مطلوب سعدی عدالت است و دادگستری. او حاکمی را میپسندد که خدمتگزار خلق است:
که خاطرنگهدار درویش باش/ نه در بند آسایش خویش باش
سعدی قدرت فرمانروایان را ناشی از تأیید افراد ملت میداند و پیروزی حاکم در آن است که مردم از او راضی باشند و در رفاه.
چه سود آفرین بر سر انجمن/ پس چرخه نفرین کنان پیرزن
در بوستانی که سعدی آفریده است، خردمندان و اهل بصیرت مسئولیتی خطیر دارند که حتی قدرتمندان را از ثمره اعمالشان آگاه کنند و وقتی بیان حقیقت دشوار است، از وظیفه و مسئولیتشان شانه خالی نکنند.
آیین کشورداری در بوستان اصولی دارد از قبیل: آزمودن کسان قبل از به کارگماردن آنان، کار بزرگ به نوخاستگان نسپردن، شناختن کهتران و تماس داشتن با مردم، تأمل کردن در مجازات، توجه به اهل شمشیر و قلم، ترجیح صلح بر جنگ و مواردی دیگر.
انسانیت و ایثار و جوانمردی در سراسر جهان او دیده میشود. بوستان عالم انسانیت و تسامح است به معنی کامل کلمه، بی آنکه این مفهوم عالی و شریف در مرز نژاد، کیش و آیین محصور بماند. اوج انسانیت سعدی در این محبت و شفقت شامل است برای هر چیز در عالم، حتی اگر شخصی گمراه یا سگی وامانده و موری دانه کش باشد. بیهوده نیست که سعدی را شاعر انسانیت خوانده اند.
در عالم بوستان همه انسانها با یکدیگر همدلی میورزند و همدردی. درحقیقت آن کس که از این فضیلت بی بهره است، شایسته این مدینه فاضله نیست.
در نظر سعدی، احسان و نیکوکاری از هر عبادتی شریفتر است و والاتر، چنان که به عابدی در راه حجاز ندا رسید:
به احسانی آسوده کردن دلی/ به از اَلف رکعت به هر منزلی
ارزش و شرف انسان به سود و خدمتی است که از او برای دیگران ساخته است.
در بوستان قناعت و استغنا اصلی است معتبر و موجب سعادت. چه بسیار کسان که به سبب نیازهای خویش به پستی تن درمی دهند. هرکه بی نیازتر، وارستهتر و آسوده تر.
جهان سعدی در عین توجه به مسائل معنوی، از زندگی واقعی غافل نیست. گاهی نیز در لباس تمثیلات مختلف (مانند حکایت زغن با کرکس) از مسائلی سخن میرود که بدبختانه از اختیار آدمی بیرون است.
اما بوستان حامل همه اندیشههای سعدی نیست. دکتر اصغر دادبه در مقاله «نقش غزلهای سعدی در آرمان شهر او» مینویسد: در گلستان از «چنان که هست» سخن میرود و سعدی در آن به نقد وضع موجود، که مطلوب نیست، یا دست کم کاستیهایی دارد، میپردازد تا زمینه اصلاحات را فراهم آورد و در بوستان سخن از «چنان که باید باشد»، یعنی سخن از آرمان شهر در میان است.
دادبه سعدی را شاعری متفکر و متعهد میداند که دارای نظامی فکری است و هریک از آثار او در این نظام جایگاهی خاص دارد. او باور دارد که بوستان، نشان دهنده نظام فکری سعدی یا بیانگر آرمان شهر اوست و گلستان درآمدی است بر آرمان شهر. بسیار بعید مینماید که خالق گلستان و بوستان از سر تفنن غزل گفته باشد.
در این دنیای خواستنی و در این شهر آرمانی، غزلهای سعدی که در یک کلام بیانگر معنای زندگی اند، دست کم سه وظیفه به عهده دارند: دعوت به زندگی عاشقانه و شادخوارانه، انجام دادن وظیفه یا وظایفی که به عهده موسیقی است، انجام دادن وظیفه آموزش دائمی مردم آرمان شهر.
دعوت به زندگی عاشقانه و شادخوارانه: بشر، خاصه بشر ایرانی، در فراز و نشیب تاریخ، آن قدر غیرطبیعی یعنی دور از آزادی و شادی و عشق زندگی کرده است که جریان غیرطبیعی زندگی را طبیعی و صورت طبیعی زندگی را غیرطبیعی میپندارد و آن را آرمان و آرزو میانگارد. اما آرمان شهر، شهری است که در آن، نیازهای اولیه زندگی رفع شده است و مردم که جمله به نسبتهای مختلف فرهیخته اند، گامها از «زیستن» که امری است مشترک بین انسان و حیوان فراتر نهاده اند و به حوزه «زندگی» که ویژه انسان است وارده شده اند؛ حوزهای که با فضیلت عشق آراسته است.
ایفای نقش موسیقی: غزلهای سعدی در آرمان شهر او، جای خالی موسیقی را پر میکنند. سعدی نیک میدانست که شعر و موسیقی تأثیری شگرف در تربیت روحی انسان دارند و بر آن بود که اگر تربیت روحی مردم در آرمان شهر به کمال نباشد، آرمان شهر، آرمان شهر نخواهد بود و چونان افلاطون بر آن بود که تا انسان دل به زیبایی ندهد و عاشق زیبایی نشود، روح او تلطیف نخواهد شد و تربیت او چنان که باید به بار نخواهد آمد. سعدی تصریح میکند که بهره مندی از زیبایی و عشق از یک سو و از حالت و طرب، که برآمده از شنیدن آواهای خوش است، از سوی دیگر از نشانههای مهم آدمی بودن است:
دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری/ تو خود چه آدمیای کز عشق بی خبری
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب/ گر ذوق نیست تو را کژطبع جانوری
آموزش دائمی: مردم آرمان شهر، فرهیختگانی هستند که به نسبتهای مختلف آموزش دیده اند. از لوازم فرهیختگی، آموزش دائمی است که فرهیخته آن نیست که پس از گذراندن دوران تحصیل و آموزش خود دفتر و کتاب به یک سو نهد و اوراق بشوید و خود را بی نیاز از آموزش و مطالعه احساس کند. در آرمان شهر چنین نیست. در آرمان شهر، آموزش و مطالعه دائمی در جریان است. در شعر، به ویژه در غزل مسائل و مباحث گوناگون علمی و فلسفی، با بهترین بیان و با کوتاهترین کلام گزارش میشود که به قول نظامی عروضی: «چنان که شعر در هر علمی به کار همی شود، هر علمی در شعر به کار همی شود.»