صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

شعر در جهان کارگردان فقید ایرانی به مناسبت سالروز درگذشتش | بی قراری کار کیارستمی را به شعر کشاند

  • کد خبر: ۱۷۲۷۷۰
  • ۱۴ تير ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۸
یافتن پلان‌های شاعرانه و شعرگونه در فیلم‌های عباس کیارستمی کار سختی نیست. هر کس که فیلم‌های او را دیده باشد به ذوق خودش می‌تواند چندتایی از این پلان‌ها را در ذهن مرور کند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ آنچه کار کیارستمی را به شعر کشاند، بی قراری بود. یافتن پلان‌های شاعرانه و شعرگونه در فیلم‌های عباس کیارستمی کار سختی نیست. هر کس که فیلم‌های او را دیده باشد به ذوق خودش می‌تواند چندتایی از این پلان‌ها را در ذهن مرور کند. در مَسترکلاسی در مراکش گفته بود فیلم سازی نیست که دلش نخواهد فیلم‌های شاعرانه بسازد. چرا؟

«چون به نظر می‌رسد که شعر پایان یا نهایت غایی هر چیزی است؛ وقتی نقاشی فوق العاده باشد می‌گویند به شعر نزدیک است، فیلم فوق العاده را می‌گویند شعر است، حتی یک دیالوگ معمولی وقتی به ابعاد تازه‌ای می‌رسد می‌گویند دیالوگ شعرگونه؛ بنابراین شعر ایده آل است و همه هم دلشان می‌خواهد [فیلم شاعرانه]بسازند.» و یادآوری می‌کند که البته این فرصتی است که کم به دست می‌آید، مثل لحظه به ثمر رسیدن گل در بازی ۹۰ دقیقه‌ای فوتبال؛ بنابراین «شاعرانگی ایده آل است، اما در دسترس نیست».

خویشاوندی اش با شعر بیش از خلق لحظات و آنات شاعرانه به قول خودش کمیاب در فیلم هایش بود. شعر برای او زندگی بود، پناهگاهی که بی قراری اش او را به آنجا می‌کشاند: «از ستم روزگار/ پناه بر شعر/ از جور یار/ پناه بر شعر/ از ظلم آشکار/ پناه بر شعر» * این نکته‌ای است که در سال‌ها و در مناسبت‌ها و در مکان‌های مختلف به آن اشاره کرده است.

در مستند «پیاده روی با کیارستمی» که سال ۲۰۰۳ با دوربینی روی دست و در حال قدم زدن و با صدای محیطی ضبط شده، عباس کیارستمی در پاسخ به اینکه چرا غیر از فیلم سازی مشغله‌هایی مانند عکاسی و نقاشی و کار‌های گرافیکی و شعری و نجاری برای خودش می‌تراشد، می‌گوید: «فکر می‌کنم همه این‌ها ناشی از یک بی قراری است در نهایت... بی قراری‌ای که تو باید یک جوری زندگی را تحمل کنی و چیزی به خودت اضافه کنی... [در هنر]تو فکر می‌کنی کافی نیستی، خوب نیستی، و یک چیزی باید به خودت اضافه کنی.

اگر ما احساس خوبی درباره خودمان داشتیم فکر می‌کنم دلیلی نداشت که این قدر کار کنیم.» یا در نشستی که سال ۱۳۹۲ با محوریت گفتگو درباره گرافیک داشت همین نکته را تکرار کرد: «من اصلا قصد ندارم در هر شاخه‌ای سرک بکشم و درواقع حرفه‌های مختلفی را تجربه کنم. این‌ها اغلب از یک بی قراری ذاتی می‌آید. هر دو سال یک بار یک فیلم می‌سازم. فاصله این دو سال را چه کنم؟

نمی‌توانم صبر کنم و بنشینم. یک وقتی هست که نور نیست، نمی‌توانید عکاسی کنید، ولی کتاب شعر هست، می‌خوانی و زیر [بیت‌ها و مصرع ها]برای خودت خط می‌کشی و بعد فکر می‌کنی به حدی رسیده که می‌توانم آن را با دیگران تقسیم کنم. این‌ها همه از یک بیمارگونگی می‌آید که بی قراری است.» او در گفت وگوی تصویری دیگری که در خارج از ایران ضبط شده تأکید می‌کند جز فیلم سازی، هیچ یک از کار‌هایی که انجام می‌دهد - از جمله شعر گفتن و کار‌های شعری- حرفه اش نیست. تقلایی است برای راضی کردن خودش یا همان تسکین درد ناشی از بی قراری.

داد از درد و تنهایی

تنهایی و درد چیز‌های دیگری است که عباس کیارستمی را به شعر کشانده است: «والا فکر می‌کنم علتش تنهایی است. برای اینکه، اصلا شعر، مال تنهایی است.» و بعد ادامه می‌دهد که سینما نمی‌تواند آن بخش از تنهایی وجودی اش را پر کند، چون به محض اینکه فیلم نامه تمام می‌شود: «باید بروم و کارگری کنم و آن فیلم نامه را اجرا بکنم؛ بنابراین خیلی راضی کننده نیست.» ۱

و، اما درد. این مسئله‌ای دیگر است و فراتر از شخص عباس کیارستمی. ریشه‌های تاریخی دارد. سال ۲۰۱۳ در دانشگاه سیراکیوز گفته بود با بررسی و غوص کردنش در هزار سال شعر فارسی به این نتیجه رسیده که گویا ما ملتی آغشته به رنج و رنج خواهیم. سه سال پیش از آن، در نوامبر ۲۰۱۰ در بازل سوئیس درباره جایگاه شعر در ایران و جهان سخنرانی کرده و گفته بود: «آخرین کتاب شعری که داشتم را چند روز پیش به ناشر فرانسوی تحویل دادم و او گفت که ما ۵۰۰ نسخه از این کتاب را چاپ می‌کنیم و هیچ پولی هم بابت حق التألیف نمی‌دهیم؛ من هم قبول کردم برای اینکه خوب می‌دانستم شعر در اروپا مانند ایران مشتری ندارد.

همین کتاب در ایران با تیراژ پنج هزار و ۵۰۰ نسخه زیر خط چاپ است؛ بنابراین باور دارم که کشوری مانند ایران، هم سرزمین تولید شعر است و هم سرزمین مخاطب شعر و به نظر من این‌ها از یک چیزی می‌آید. درد و شعر یک جوری به هم آمیخته اند. شاید شما در اروپا آن قدر نیاز ندارید که شعر بخوانید و درباره رنج‌های عمیق خودتان با کسی گفتگو کنید. یعنی شاعر با شما و شما در تنهایی خودتان با خودتان.»

دعوت به هیچستان

«همراه با باد» و «گرگی در کمین» و «باد و برگ» مجموعه شعر‌هایی است که از کیارستمی منتشر شده است. شعر‌هایی هایکوگونه. هایکو، گونه موردپسند او بود: «شعر به یک معنا که حالا می‌گوییم هایکو، به نظر من شاعرانه‌ترین شعر جهان است به دلیل اینکه از همه قید‌ها خودش را رها کرده و به تو آن قدری که باید نمی‌دهد. یعنی تشنه نگهت می‌دارد. تشنه به معنایی که هیچ معنایی نیست. به جای اینکه شعر را به عالم تو بیاورد تو را به عالم شعر خودش دعوت می‌کند که هیچستان است.» ۲

در اینکه آیا شعر‌های کیارستمی هایکو هست یا نه، بحث‌هایی شده است. «روبرت صافاریان» در مقاله‌ای با عنوان «آیا شعر‌های عباس کیارستمی هایکو هستند؟» درباره آن‌ها نوشته است: «می توان گفت شعر‌های خودش نوعی سخنان حکمت آمیز با تأثیرپذیری از شعر و ضرب المثل‌های فرهنگ ایرانی هستند تا هایکو‌های ژاپنی.

البته با پذیرش این واقعیت که بسیاری شان همان طور که «مایکل بی یرد» گفته بسیار مشاهده‌ای ترند و این را باز می‌توان به تخصص او که سینما و عکاسی باشد نسبت داد تا تأثیرپذیری از فرهنگ ژاپنی.» شعرشناسان این اشعار را هایکو بدانند یا نه، مقصودی که کیارستمی می‌خواسته حاصل شده است. یعنی آن قدری که باید به تو نمی‌دهد، تصویری می‌دهد که روی کاغذ تمام می‌شود، اما در ذهن ادامه می‌یابد و به قول خودش به هیچستان دعوتت می‌کند.

«بی یرد» در مقدمه‌ای که بر مجموعه شعر «گرگی در کمین» نوشته، عباس کیارستمی را از آن دسته آدم‌هایی می‌داند که «در میان موجوداتی جز انسان‌ها هم احساس راحتی می‌کنند» و می‌توانند با ضرباهنگ طبیعت هماهنگ شوند. او می‌گوید همراهی با شعر‌های کیارستمی، شعری که «همواره یک گام فراتر از تصویری ساده قدم برمی دارد» مانند همراهی با عکاسی حرفه‌ای است که «نمی دانید دنبال چه می‌گردد تا زمانی که عکس‌ها را می‌بینید».

به گزینش عباس کیارستمی...

مجموعه شعر‌های عباس کیارستمی آن قدری نقد و حاشیه نداشت که کار‌هایی که با حافظ و سعدی و مولانا کرد. سال ۱۳۸۵ کتاب «حافظ به روایت عباس کیارستمی» منتشر شد که نخستین کتاب از این دست کار‌ها بود و بعد‌ها با «سعدی از دست خویشتن فریاد» (۱۳۸۶) و «آتش در باد؛ جزیی از کلیات شمس» (۱۳۹۰) ادامه پیدا کرد. بیشترین بحث و حاشیه هم با انتشار همان کتاب اول درگرفت.

مهم‌ترین انتقاد این بود که چرا کیارستمی که حافظ شناس نیست دست به این کار زده و مهم‌تر اینکه چرا مصرع‌ها را شکسته و تقطیع کرده است. او در گفت وگویی با پرویز جاهد، توضیحاتی درباره کارش داده است. می‌گوید ابدا ادعای حافظ پژوهی ندارد و این کار را به این خاطر انجام داده که می‌خواسته لذتی را که خودش می‌برده با دیگران شریک شود؛ و البته باز از بی قراری می‌گوید: «واقعیت این است که این‌ها از بی قراری می‌آید. از نیاز درونی می‌آید. [..]فکر می‌کنم این کار را خیلی‌ها انجام می‌دهند.

شاید خودت هم این کار را می‌کنی. یعنی اگر شعر می‌خوانی،‌های لایت می‌کنی و زیر جمله خوبی که خوانده‌ای یا یک مصرع خوبی که خوانده ای، خط می‌کشی. اما شاید من گناهم این باشد که دلم می‌خواهد بیشتر از بقیه لذت هایم را با دیگران تقسیم کنم. [..]این مجموعه را که درآوردم برخی انتقاد می‌کنند که چرا رفتی سراغ شعر؟ تو که کار عکاسی و فیلم می‌کردی. به هر حال من را که به عنوان فیلم ساز نباید شناخت. من هر دو سال یک فیلم می‌سازم. عکاسی هم گاهی انجام می‌دهم. ولی یک زندگی هم به عنوان ایرانی دارم. یک زندگی شخصی خصوصی هم دارم. در اتاق دربسته ام گاهی سراغ کتاب می‌روم و شعر می‌خوانم.

حالا اگر پیشنهاد می‌کنم فلان شعر را این گونه که دیده یا خوانده ام بخوانید، جزو حقوق طبیعی من است و نباید نگران باشیم که حافظ دستکاری شده است. یا به حوزه کسانی که حافظ دوست اند یا در حوزه شعر و ادبیات تخصص دارند، تخطی شده است. این فقط انتخاب بوده، درواقع کتابی بوده که دلم می‌خواسته خودم داشته باشم و، چون دیگران درنیاورده بودند، چاپ کردم.» کیارستمی می‌گوید که ما در ایران بیشتر از ظرفیتِ خواننده شعر داریم و همین باعث می‌شود با دقت کمتری بخوانیم و سریع رد شویم، همان طور که موزون بودن باعث می‌شود از مصرعی به مصرع دیگر سُر بخوریم و آن طور که باید تأمل نکنیم.

دلیل گزینش یک مصرع یا یک بیت از یک غزل و تقطیع کردن آن را نیز تلاشی می‌داند برای تأمل بر محتوا و حکمت نهفته در آن بیت یا مصرع: «[تقطیع کردم]برای اینکه شکل خوانش را عوض کنم، تمرکز‌ها را در آن بگذارم، تأمل‌ها را بگذارم که مفهوم این مصرع‌ها را راحت‌تر پیدا کنی. [..]این‌ها واقعاً حکمت است، شعر نیست؛ و این شکل چیدمان و این شکل تقطیع به حکمتش بیشتر کمک می‌کند تا به شعرش. درواقع مصرع‌هایی انتخاب شده اند که حکیمانه سروده شده اند نه فقط شاعرانه. [..]من برای درک باید ساده کنم و برای ساده کردن به خلاصه کردن نیاز دارم. این درواقع یک نوع دعوت به کتاب حافظ است برای طبقه جوانی که امروز حاضر نیستند شعر بخوانند.»

همچنین گفتند کیارستمی از آوازه اش استفاده کرده و اگر کسی غیر از او بود، این کتاب‌ها فروش نمی‌رفت و روی دست ناشر باد می‌کرد! کیارستمی به این نکته هم در همان گفتگو پاسخ داده و گفته نامش امکانی بوده که داشته و از آن استفاده کرده است: «من این‌ها [شهرت و اعتبار و جایگاه]را به دست آورده ام. کسی که مدال روی دوش من نگذاشته که یک شبه تبدیل بشوم به یک دریاسالار. زحمت کشیده ام، ذره ذره؛ و حق هم دارم که استفاده کنم از این موقعیت.»

دفاع حافظ پژوه بزرگ از کیارستمی

وقتی حال بهاءالدین خرمشاهی با خواندن «حافظ به روایت عباس کیارستمی» خوب شده بود، نامه‌ای هم در ستایش کار نوشت که در مقدمه کتاب آمد. حافظ شناس و حافظ پژوه سرشناس ماجرای مواجهه با این اثر را این طور تعریف کرده است: «وقتی قرار شد که این کار به چاپ برسد، مدیر نشر فرزان با خودشان گفته بودند که شاید بد نباشد خرمشاهی هم کتاب را ببیند.

وقتی کتاب را برای من آوردند، گفتند که دوست داریم شما هر چه سریع‌تر کتاب را ببینید و نظرتان را اعلام کنید. من آمدم و کتاب را باز کردم و همان وقت بود که اولین شُک به من وارد شد. با خودم گفتم: یعنی تنها همین قدر به شعر حافظ اکتفا کرده است؟ همین طور ورق می‌زدم و می‎خواندم و می‌دیدم که حالم دارد خوب می‌شود!

ذهنم از تنش درمی آمد. من حافظ را تا آن موقع به این شکل ندیده بودم. با خودم می‌گفتم ببین که این مصرع چه اثری می‌گذارد و قصار و به عبارتی دیگر «کوته گویه» است؛ و واقعا بین آغاز و انجام کتاب کیارستمی، هیچ نخواندم. همیشه خواندن شعر حافظ حال من را خوب می‌کرد؛ اما این بار تفاوت داشت و روز و هفته و ماه حال من خوب شد و هر وقت هم که برمی‎گشتم و درباره کتاب فکر می‌کردم، با خودم می‌گفتم ایشان چه ابتکار جسورانه‌ای یا چه جرئت مبتکرانه‎ای به خرج داده است! [..]با خودم می‎گفتم: چه جرئت شیرینی، چه جرئت دل پذیری! بنابراین به جای آنکه به آقای کیارستمی تلفن بزنم، تصمیم گرفتم برایشان نامه‌ای بنویسم که بعد‌ها ضمیمه کتاب شد.» ۳

وقتی از او پرسیدند آیا اگر کسی غیر از کیارستمی بود، باز هم همین نظر را داشتید، گفت: «اگر شخص دیگری به شرط اینکه در همین حد هنرشناس باشد یعنی سینماگر بزرگی باشد، عکاس خوبی باشد، در پایگاه خود شاعر باشد و شعرشناس، البته می‌تواند این کار را انجام دهد و من از او استقبال می‌کنم، اما باز هم اعتراضم به او باقی می‌ماند که چرا اسم کتاب را «روایت» گذاشتی.» ۴ به عقیده خرمشاهی بهتر بود به جای «روایت» از واژه «گزینش» استفاده کنند.
با تأیید خرمشاهی و تمجید از نوآوری و ابتکار کیارستمی، دل او مقداری قرار گرفت.

منابع:
۱-گفتگو با عباس کیارستمی، مهدی مظفری ساوجی، انتشارات کتاب آبان ۱۳۹۵،
۲-نم اشکی و با خود گفت وگویی، گفت وگوی پرویز جاهد با عباس کیارستمی درباره حافظ به روایت کیارستمی، تارنمای خوابگرد
۳-کیارستمی به روایت خرمشاهی، روزنامه اطلاعات، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵،
۴- گزینش به جای روایت، روزنامه اعتماد چهار شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۶

* شعر بریده‌ای از اشعار عباس کیارستمی

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.