به گزرش شهرآرانیوز، در آستانه فرارسیدن عید سعید غدیر و به منظور بزرگداشت مرحوم استاد «امیر برزگر خراسانی» شب شعر «برهان آخر» در مشهد برگزار شد.
در این مراسم که با حضو جمعی از شعرای کشور از جمله علیرضا قزوه، علی محمد مودب، ناصر فیض، مجتبی ابوالقاسمی، حجت الاسلام سید حسین سیدی، عبدالرحیم سعیدی راد، هوشنگ صفرپور راد، راضیه رجایی، حجت الاسلام علی مقدم و ... برگزار شد، حاضران در مراسم ضمن بزرگداشت استاد برزگر خراسانی، به شعرخوانی پرداختند و در پایان این مراسم نیز از خانواده مرحوم استاد برزگر خراسانی تجلیل به عمل آمد.
گفتنی است مرحوم استاد «امیر برزگر خراسانی» ملقب به «امیر شعر خراسان» از شعرای معاصر نامدار مشهد، دانش آموخته هنرهای زیبا در رشته نقاشی بود.
عضو هیات رئیسه کانون هنرمندان و عضو شورای سیاستگذاری شعر خراسان رضوی نیز بود و علاوه بر شعر، نقاشی و موسیقی تدریس ردیف های دستگاهی آواز اصیل ایرانی نیز از هنرمندیهای وی محسوب میشد.
استاد برزگر خراسانی خالق آثار متعدد شعری از جمله «برگی از دیوان امیر»، «سخن آیینهها»، «شعر و شاعری در آیینه زمان»، «گزیده ادبیات فارسی»، «از شرنگ و شطح»، «نماز عاشقی»، «فصل عطش» و «رها در ناکجا آباد» بود.
وی در تیرماه ۱۳۹۸ و به دنبال یک دوره بیماری در مشهد درگذشت.
برخی از اشعاری که در این جلسه به حاضران ارائه شد، به شرح زیر است:
با آن که آفریده شده ست آدم از خدا
گاهی به اتفاق ندارد کم از خداای اتفاق ممکن ناممکنای علی (ع)ای جوهر تو، هم ز تو پیدا، هم از خدا
بین تو و خدا، الف الفت است و عشق
علم از تو سربلند شد و عالم از خدا
ماهی شدم در آینهی چشمهی غدیر
شور تو ریخت در گل من، یک نم از خدا
در جبر و اختیار، مرا هست اختیار
خاک از ابوتراب گرفتم، دم از خدا
من قهر میفروشم و او مهر میخرد
خوفم ز قهر نیست، که میترسم از خدا
شاعر: علیرضا قزوه
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
درختان تنومند و پر شاخ و برگند
کماند این درختان، ولی بر غدیرند
خلیلاند گویی از آتش گذشته
که در شعله هیچ بیمی نمیرند
جدا شد در این برکه، باطل جدا شد
و حق ماند و تا روز آخر بماند
و پیمان ما ماند با دست ساقی
که پیمانهها را به کوثر رساند
ببین ناامید است شیطان بدین عهد
که ما را از او دست مولا گرفته است
ازامروز روشن بود تا به محشر
چراغی که در قلب ما جا گرفته است
نبستیم بر سفره آب و نان عهد
که با تشنگی از، ولی بازگردیم
جهان کربلا گر شود نیز هیهات
که از خیمهگاه علی بازگردیم
دل توست سویی گل توست سویی
ز سویی غم دل ز سویی غم نان
جهان آزمون دل توست تا هست
بگو با کدامی خدا یا که شیطان
چو خواهی که پر شاخ و بر باشیای دل
بمان تا برومند از این برکه باشی
چو خاشاک بر باد خواهی شد آخر
در این دشتها غیر از این هر چه باشی
دریغا که هم تو گردد علف حیف
که آواره مرتع وهم مانی
تو هم از درختان سبز غدیری
در این عهد اگر قدر خود را بدانی
شاعر: علی محمد مودب
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -ای که در سیر تو سیمرغ پَر انداخته است
پرتوی مهر تو اندر قمر انداخته است
گوهر حُسن دل آرای توای یوسف مصر
عاشقان را به مسیر خطر انداخته است
وندر این شام سیه، نور توای مهر امید
چشم ما را به نگاه سحر انداخته است
هر که تصویر تو را دید در آیینۀ دل
دیگران را زِ نگاه و نظر انداخته است
خرم آن روز که بینیم خداوند جهان
با نگاهی زِ رُخت پرده بر انداخته است
در خیال تو زمانی است که مرغ دل «راد»
با قلم شانه به زلف هنر انداخته است
شاعر: هوشنگ صفرپور راد
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
خدا کند که گذار آهم به طبع فریادرس بیفتد
چنان برایت غزل بگویم که شعر ناب از نفس بیفتد
ورق به تشریف نام نازت به چله بنشیند و بسوزد
قلم به شکرانه نگاهت چنان برقصد که پس بیفتد
اسیرم آقا اسیر وقتی دچار باشد چه چاره دارد
جز اینکه از وحشت رهایی به دست و پای قفس بیفتد
مرا مراد است آن نمازی که در قنوتش تو جلوه سازی
چه رکعتی بیش و کم بخوانم چه سجدهها پیش و پس بیفتد
در آستان تو مستحب است اگر کسی عزم عیش دارد
نخست دور سرت بگردد سپس بسوزد سپس بیفتد
شاعر: جواد اسلامی چناران
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نشاید مهربانتر از تو در گفتار بنشیند
طبیبی که خودش بر بسترت بیدار بنشیند
بنازم جای پایت را زیارتگاه خواهد شد
اگر نعلین تو بر سنگ بی مقدار بنشیند
گلاب ناب گاهی میتوان از خار هم برداشت
از آن خاری که در کوی تو بر دیوار بنشیند
نخواهد رفت روی هیچ گل تا آخر عمرش
اگر پروانه بر گلدسته ات یکبار بنشیند
برای دیدن حُسن تو جا دارد که در محشر
هزاران بهتر از یوسف سر بازار بنشیند
مسیحا هم تلمّذ میکند در مکتبت بی شک
در آن جایی که دستت بر سر بیمار بنشیند
بدون مهرتان، ره کی برد در عالم بالا
کسی یک عمر اگر سرگرم استغفار بنشیند
به غیر از سفرهی سلطانی ات در هیچ جایی نیست
که سلطانی کنار دست خدمتکار بنشیند
همیشه پای درس تو شلوغ از شاعران، آری
فرزدق با کُمیت و حافظ و عطار بنشیند
مبارک میشود مانند دعبل داستان من
اگر نام تو در مجموعهی اشعار بنشیند
هر آن کس زائرت باشد یقین دارم که از لطفت
قیامت در کنار حیدر کرار بنشیند
شاعر: سید حسین سیدی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
باد در پای کوه میرقصید خبری را به عاشقان میداد
خبری نو رسیده در راه است مژدهای را که آسمان میداد
دستی آمد ز سمت مشرق نور راه خورشید را نشان بدهد
آنکه پیغمبر خدا از شوق دست در دست او اذان میداد
در نجابت نبود همتایش او که با شب همیشه در جنگ است
ذوالفقارش به روشنایی صبح راه حق را به ما نشان میداد
آیه آیه فصیح، چون قرآن همسرش قلب سوره یاسین
پدری مهربان که در دل شب به یتیمان کوفه نان میداد
در بلاغت دوباره نهجی زد شأن تنزیل آیه اکمال
او که مرد مدینه علم است به دل سنگ واژه جان میداد
از تو باید سرود و غیر از تو واژههایم تباه خواهد شد
شعر من غیر مدح آل الله به خدا رو سیاه خواهد شد
شاعر: مجتبی ابوالقاسمی