هشتم مرداد در تقویم رسمی کشورمان روز بزرگداشت شهاب الدین یحیی سهروردی معروف به شیخ اشراق است؛ حکیم و فیلسوف پرآوازه قرن ششم هجری که با پیوند حکمت ایرانی (خسروانی) و عرفان اسلامی، فلسفه اشراقی را بنیان نهاد. این دانشمند نامدار همچنین با تلفیق حماسه و عرفان، قالب ادبی جدیدی را با نام «حماسه عرفانی» پایه گذاری و تحول بزرگی در ادبیات عرفانی ایجاد کرد.
سهروردی برای بیان آرا و اندیشههای عرفانی و فلسفی خود حدود پنجاه کتاب را به زبان فارسی و عربی تألیف کرد. داستانهای عرفانی شیخ اشراق به زبان فارسی، مانند «عقل سرخ»، «صفیر سیمرغ»، «لغت موران»، «روزی با جماعت صوفیان»، «آواز پر جبرئیل» و... جزو درخشانترین و زیباترین داستانهای رمزی و تمثیلی در ادبیات فارسی محسوب میشوند.
او در این کتابها برای بیان مضامین عرفانی از عناصر و شخصیتهای حماسی استفاده میکند. هانری کُربَن، فیلسوف و ایران شناس نامدار فرانسوی، نخستین فردی است که سهروردی را به عنوان پایه گذار حماسه عرفانی معرفی کرد و معتقد بود سیر تداوم اندیشه ایران باستان با آفرینش این حماسه توسط شیخ اشراق رقم خورده است (کتاب «درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران»؛ جواد طباطبایی).
حماسه عرفانی درواقع بازآفرینی حماسههای ملی و اساطیری است که در آن، رزم بیرونی (آفاقی) قهرمان داستان، تبدیل به نبردی درونی (انفسی) شده است. قهرمان حماسههای ملی برای دفاع از آرمانهای ملی و میهنی، سفرهای دور و دراز و و موانع دشواری را پشت سر میگذارد و به نبرد با دشمنان بیرونی مثل دیو و اژدها و... میپردازد. قهرمان حماسه عرفانی نیز عارفی است که گام در راه پرفراز و نشیب عشق خدا مینهد و پس از نبرد با اژدها و دیو نفس اماره، به فنا و سپس بقای الهی میرسد.
در داستانهای عرفانی سهروردی، برخی از قهرمانان و شخصیتهای اسطورهای مانند کیومرث، فریدون، سیمرغ، زال، رستم، اسفندیار را میبینیم. درواقع روایات و داستانهای حماسی ملی در آثار شیخ اشراق به رمزهای عالم جان تبدیل میشوند. هانری کربن در کتاب «اسلام ایرانی»، از بهره گیری شیخ اشراق از شخصیتهای شاهنامه فردوسی در داستانهای عرفانی برای بیان سرگذشت روح و رمزهای عالم معنوی میگوید.
در رساله «عقل سرخ»، داستان «زال و سیمرغ» شاهنامه روایت شده، ولی در برخی جزئیات (مانند حضور آهو در روایت سهروردی) با آن متفاوت است: زال به دلیل سپیدمویی، به دستور پدرش سام و با رضایت مادرش، پس از تولد در صحرا رها میشود. روزها سیمرغ بال و پر خود را بر زال میگسترد. شبها نیز در غیبت سیمرغ، آهویی به او شیر میدهد.
هریک از شخصیتها و اجزای این داستان، نمادی برای بیان یکی از حقایق عرفانی هستند؛ برای نمونه، سیمرغ، رمز ذات الهی و عقل کل است و زال، رمز روح و صحرا رمز جهان مادی است. رها شدن زال در صحرا نیز نمادی از هبوط انسان به جهان مادی و جسمانی است. سپید بودن موی زال رمز ارتباط با عالم ارواح است. سام، پدر زال، نماد کسانی است که تعلق روح به جهان دیگر را انکار میکنند. آهو نیز رمز نفس کل است.
داستان رستم و اسفندیار نیز به طور خلاصه در «عقل سرخ» آمده است، اما شیوه کشته شدن اسفندیار در این کتاب با «شاهنامه» تفاوت دارد: در «شاهنامه»، رستم با راهنمایی سیمرغ، تیری دوشاخه از چوب گز میسازد و با نابینا کردن اسفندیار، او را از پا درمی آورد. در کتاب «عقل سرخ»، سیمرغ ویژگی خاصی دارد که اگر در برابر آیینه یا سطحی صیقلی قرار گیرد، هر چشمی که به آن آیینه بنگرد، از شدت نور نابینا میشود. زال با راهنمایی سیمرغ، زره و کلاهخودی صیقلی به رستم میپوشاند و او را از مقابل سیمرغ، روانه میدان نبرد میکند.
اسفندیار با دیدن رستم، از شدت بازتاب نور سیمرغ، نابینا میشود و از دنیا میرود. در این داستان، نوری که اسفندیار میبیند نمادی از بازتاب حقایق عالم معنوی در عالم مادی و آغاز نوعی تجربه عرفانی و اشراقی است. مرگ اسفندیار نیز رمزی از صعود روح به عالم ملکوت است. سیمرغ که بر قله قاف آشیان دارد نمادی از صورت الهی است که بر انسان تجلی میکند. تقی پورنامداریان در کتاب «رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی» مبارزه رستم و اسفندیار را رمزی از جدال روح و نفس میداند و میگوید، چون اسفندیار رویین تن است هیچ سلاحی بر او کارگر نیست مگر اینکه چشمش از کار بیفتد و بر روی تعلقات دنیوی بسته شود.
یکی دیگر از شخصیتهای اسطورهای «شاهنامه» در آثار سهروردی، کیخسرو، پادشاه اساطیری، است. شیخ اشراق در فصل چهارم از کتاب «لغت موران»، پس از اشاره به پیروزی کیخسرو بر افراسیاب، کناره گیری او از پادشاهی را جذبهای عرفانی میداند و میگوید: «حکم محبت روحانی را ممثل گشت به ترک خویشان و وطن و بیت.» او همچنین غیبت کیخسرو را با عباراتی مانند «لبیک گفتن به ندای عشق» و «هجرت به سوی حق تعالی» بیان میکند.
سهروردی با پایه گذاری حماسه عرفانی، تحول بزرگی را در متنهای عارفانه پس از خود به وجود آورد و عناصر حماسی را وارد آثار عرفانی کرد. پس از او، عطار با سرودن «منطق الطیر» این حرکت را تداوم بخشید. در قرن هفتم هجری، مولانا با سرودن دو اثر ارزشمند خود؛ «مثنوی معنوی» و «غزلیات شمس»، حماسه عرفانی را به اوج رساند.