شهرآرانیوز؛ دهه۱۳۲۰ بود که رادیو و گرامافون رواج پیدا کرده بود و به سبب آن گوش مردم از موسیقی غربی و آثار فولکلور جهان پر شده بود. در این بین، جوانی مثل محمد نوری که در آن روزگار بیستوچند ساله بود، به واسطه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، نغمههای روز غربی را میفهمید و رفته رفته بر چندوچون این آثار، اشراف پیدا کرده بود. او که تئاتر را از هنرستان هنرهای نمایشی و مبانیاش را از دانشکده علوم اجتماعی فراگرفته بود، در نهایت انرژی و عمر باقیماندهاش را بر هنر آواز متمرکز کرد. به این منظور اشعار کلاسیک ایرانی را برای شروع انتخاب میکرد و به تمرین آواز میپرداخت.
نخستین معلم او اسماعیل مهرتاش بود و پس از آن هنرجوی استادانی، چون سیروس شهردار، فریدون فرزانه و مصطفی پورتراب شد. او که در دنیای بینهایت موسیقی، به دنبال شیوه منحصربهفرد خود میگشت، به مرور موفق شد با تلفیق آوازهای غربی با قواعد موسیقی ایرانی، به سبک شخصی خود دست یابد و سالها بیآنکه ردی از شباهت یا تقلیدی از آثار خوانندهای دیگر در آثار او باشد، بهسرعت جای خود را در میان مخاطبان آواز کلاسیک باز کرد.
محمد نوری در زمره هنرمندانی بود که موسیقی را نه پدیدهای برای دیده شدن که واسطهای برای ماندگاری مضامین ارزشمندی، چون عشق و وطن میدانست. این همان اهتمامی بود که به شهرت و محبوبیت او طی پنجدهه منجر شد. خواننده پرتوان و خوشذوقی که به فولکلور ایرانی مسلط بود و آثار متعددی از جمله آذری، گیلکی و شیرازی را با قطعاتی همچون «شالیزار»، «واسونک»، «جمعهبازار»، «سرزمین گیلان»، «نشونشو»، «لالایی شیرازی» و «جان مریم» به اجرا درآورد. «جان مریم»، اما عنوان قطعهای بود که با نام او در خاطره جمعی ایرانیان عجین شده است.
زمزمه این آواز که کلامش را تورج نگهبان نوشته بود و آهنگ آن را محمد سریر خلق کرده بود، در دسته میراثی است که محمدنوری برای نسلها به جا گذاشت و در آن علاوه بر تصویرسازیهای زیبا و خیالانگیز، احساس مخاطب را با فضای ایرانی و آشنای اثر همراه میکرد. پس از این اثر موفق، آلبوم «در شب سرد زمستانی» با همکاری فریبرز لاچینی، دومین آلبوم او بود که در سالهای پس از انقلاب اسلامی منتشر شد و به دنبال این تجربه ثمربخش، آلبوم «آوازهای سرزمین خورشید» نیز روانه بازار شد. تسلط او بر سلفژ و نتها، اجرا با ارکستر زنده را به زیبایی امکانپذیر کرده بـــــود و چه بسیار کنسرتهای خیریه که عواید آن، صرف درمان بیماریهای خاص میشد.
او که طی پنجاه سال فعالیت در حوزه آواز، به تراز آوازهای پاپ کلاسیک در ایران بدل شده بود، علاوه بر تکنیکهای آوازی، موفقیت خود را مدیون عشق جاری در صدایش بود. محمد نوری، صدای ملیگرایی در ایران بود و آثاری، چون «ای ایران ایران»، «ایران ما»، «تصویر وطن» و «سرزمین محبوب من» سندی بر این مدعاست. استاد محمد نوری سیزده سال پیش در چنین روزی بر اثر بیماری سرطان مغز استخوان از دنیا رفت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد در حالی که نامش در میان چهرههای ماندگار ایران که در سال ۸۵ به ثبت رسیده بود، میدرخشید.
فریبرز لاچینی:
نوری موسیقی ردیف دستگاهی را میشناخت، روی موسیقی نواحی و فولکلوریک ایران کار کرده بود و با ادبیات کلاسیک و معاصر ایران بهویژه شعر آشنایی عمیق و گسترده داشت که همه اینها دستبه دست هم داده و از او چهرهای خاص ساخته بود. جدای از همه اینها، نوری همیشه تشنه دانستن بود و پیش استادان گوناگون عرصه موسیقی و ادبیات تحصیل کرده و چیزهای بسیاری را یاد گرفته بود. از طرف دیگر مطالعات بسیاری در زمینههای مختلف هنری و فرهنگی داشت که به کارش عمق میداد. محمد نوری با صدای خود به اشعار نیما طنین دیگری میبخشید و گویی آنها را از وادی خاموش واژهها به قلمرو باشکوه و پرفراز و نشیب اصوات رهنمون میشد. به خاطر دارم که نوری دقت و حساسیت خاصی در کار خود داشت و گاهی ماهها کار میکرد تا لهجه ترانه را به بهترین وجه ارائه کند.
محمد سریر:
به نظرم همه استادان موسیقی و خوانندگان موافق هستند که نوری یک استثنا در موسیقی ایران بود. او در حوزه موسیقی فولکلور ایران نیز فعالیت میکرد و با آن آشنا بود و حتی قطعاتی را نیز به آذری خوانده بود با اینکه آن زبان را نمیدانست. او به ادبیات ایران اشراف و با شاعران بزرگ ارتباط داشت. او پس از یک دوره کوتاه بیماری در حالی که نمیخواست به کسی بگوید که بیمار است از دنیا رفت. یک روز بدون اینکه به او اطلاع دهم به منزلش رفتم. متوجه شدم که به سرطان مبتلا شده است در نهایت پزشکان نتوانستند برای او کاری کنند. امیدوارم صدای او در میان نسلهای آینده نیز ماندگار باشد.