صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

دقایقی با حسن متین راد، برگزیده خراسانی هفدهمین جایزه شعر خبرنگاران | شعری که اصالتش در اعتراف است!

  • کد خبر: ۱۷۷۶۴۶
  • ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۴
حسن متین راد بعد از چهل واندی سال کودکی و کار و معیشت و خستگی، با پس انداز قابل توجهی از تجارب زیسته در آسیاب روزگار و دستی پر از دیده‌ها و شنیده‌ها در نیمه دوم زندگی خود تازه به چنین صرافتی افتاده و منِ درون خود را جدی گرفته است.

محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛  «اعتراف؛ همه چیز از اینجا شروع می‌شود. ما شرقی‌ها در رعایت و پرده پوشی بزرگ می‌شویم. از خردسالی به ما مراعات و ملاحظه می‌آموزند به نحوی که هم زمان یک خود برای بیرون داریم و یک خود در خود. اعتراف، مسیر بروز خود از درون است. همان اعتراف معروف کلیسایی یا اعتراف معتادانی که در کنار هم به مبارزه با اهریمن درون می‌پردازند که لذیذ است و کارآمد.

به گمانم شعر در وضعیت اعتراف حالت اصیل خود را پیدا می‌کند. انسان امروز به بازتوانی روح خویش از این طریق دست یافته و حسن متین راد نیز بعد از چهل واندی سال کودکی و کار و معیشت و خستگی، با پس انداز قابل توجهی از تجارب زیسته در آسیاب روزگار و دستی پر از دیده‌ها و شنیده‌ها در نیمه دوم زندگی خود تازه به چنین صرافتی افتاده و منِ درون خود را جدی گرفته است.

دفتر «رسوب غارنشینی در ژن» در بخش عمده خود وام دار چنین اعترافاتی است، اعترافاتی به بهانه و در بستر کلام.» دفتر شعری که متین راد در صحبت هایش از آن نام می‌برد، همان است که توانسته است با اذعان‌ها و اقرار‌ها و شبیه دیگری نبودن و دقیقا به شکل خود بودن، از رقبایش پیشی بگیرد و در همین تابستان امسال، عنوان کتاب شعر برگزیده هفدهمین دوره جایزه شعر خبرنگاران را از آن خود کند.

یکی از اهداف این جشنواره معرفی شعر و شاعران برگزیده به جامعه و به قول محمدهاشم اکبریانی، بنیان گذار آن، در مراسم پایانی نخستین دوره این رقابت، کمک به این بوده است که «[..]شعر از وضعیت کم وبیش راکدی که دارد، بیرون برود». به مناسبت موفقیت حسن متین راد -شاعر زاده خوسف و ساکن مشهد- در این جشنواره، با او گپ زدیم. ما کمی از جشنواره پرسیدیم و او کمی از خودش گفت و شعرش. «رسوب غارنشینی در ژن» نام کتاب اوست که انتشارات مهر و دل، در مرداد ۱۴۰۰ به چاپ رساند.

اگر جشنواره‌ها در دام حاشیه نیفتند، بسیار مؤثر می‌شوند

صحبت از جشنواره‌ها و جایزه هایش که به میان می‌آید، برخی ذهنیت‌ها معطوف می‌شود به حاشیه‌های آن. حاشیه‌های عجیب وغریبی که تاکنون به ویژه در جشنواره‌های دولتی، چون شعر فجر، کم نبوده و همیشه پای معیار‌های غیرشعری و غیرهنری نیز به میان آمده است. حاشیه‌هایی که حسن متین راد معتقد است اگر جشنواره‌ها در دام آن نیفتند، بسیار مؤثر و کارآمد می‌شوند.

او می‌گوید: «هنر، جهان ایده‌های متکثر است. اگر جشنواره‌ها متعهد به پیشنهاددادن ایده‌ها باشند و در دام فضای رقابت و جایزه و حاشیه هایش نیفتند، بسیار کارآمد می‌شوند. اما برعکس، اگر درگیر حاشیه‌ها شوند، نه تنها صلاحیتشان را از دست می‌دهند، بلکه آسیب زا نیز می‌شوند.»

تصمیم نمی‌گیرم، نظاره گر اتفاقم

متین راد در مسیر شعر و شاعری به سمتی رفته که دوست داشته و دلش می‌خواسته است؛ همان سمتی که می‌تواند آنجا کارش را به بهترین شکل ممکن به انجام برساند؛ یعنی سمت کلمه، سمت زبان. او اکنون عمده توجهش روی ساختار زبان است، هرچند در اوان قدم گذاشتن به این وادی بیشتر تحت تأثیر جریان شعری مرحوم رضا بروسان بود و همان سبک ساده نویسی. خودش می‌گوید: «نوشتن من کاملا تجربی است؛ با هیچ سابقه جدی در ادبیات.

متهورانه و ملتزم به دیوانه از بند رسته‌ای که الانم. من هیچ تصمیمی نمی‌گیرم. خود نظاره گر اتفاقی ام که می‌افتد، لذا خیلی برایم مهم است که بدانم این نوع کارِ به آزمایشگاه نرفته قابل خواندن است یا نه، وقتی شنیدم که سبب انتخاب دفترم دقیقا همین به شکل خودش بودن است، فهمیدم بیراه نرفته ام و تکلیفم روشن‌تر شده است. این خوش حالی کوچکی نیست.» او همچنین بیان می‌کند: «من از کم وکیف دوره‌های قبل جایزه بی خبرم، اما شنیده بودم که معمولا به گرایشی خاص از شعر آزاد متمایل است. بااین حال، آنچه خودم در این دوره اخیر دیدم، تنوع چشمگیر حضور طیف‌های مختلف شعر بود که در ۱۰ برگزیده نهایی جشنواره هویدا بود.»

اهمیت شعر در آنجاست که کلمه است

چرا شعر؟ اهمیت این گونه ادبی در چیست؟ متین راد برایمان می‌گوید: «انتزاع، فرصت تجلیل است حتی از چیز‌های نداشته، فرصت فریب نخوردن از جوانی، تمرینی برای مواجهه با جهانی که از عینیات گسسته، نوعی تمرین مرگ؛ و اهمیت شعر در آنجاست که کلمه است و انسان هنوز می‌گوید و می‌شنود و می‌خواند و می‌نویسد و مدام همه این‌ها را تمرین می‌کند.

شعر در وهله نخست باید چنگی برای انداختن در جان مخاطب داشته باشد و ظرایفش را بگذارد برای دیوانه ترها. به کسی که بر صندلی اعتراف نشسته است نتازید، اگر خسته تان کرده است، بلند شوید بروید و به حال خودش بگذارید.» او اولویت شعر را در ساختار زبان می‌بیند و سایر عناصر را در خدمت همین ساختار: «از منظر کسی مثل من که اولویت شعر را در ساختار زبان می‌بیند و سایر عناصر شعرساز را در خدمت این یکی، شعر، آزمودن و پروردن و توسعه ساخت‌های زبانی است.

اگر انسان قرار بود کلام را صرفا در وجه کاربردی آن به کار ببندد، امروزه ما با زبانی شبیه زبان دیوانی و اداری حرف می‌زدیم. به ادبیات چاله میدانی دقت کنید؛ ممکن است ساختار‌های غلطی داشته باشد، اما در وجه دیگرش به شدت منعطف و موزون و سرشار از خلاقیت است و به همین دلیل در طول زمان و در دهان عوام قوام گرفته است. شعر ناظر به این وجه از قدرت کلام است و در عجبم از شاعرانی که بدون چنین درکی از مهم‌ترین وسیله کارشان هنوز در قید ثبات و مراعات ساخت‌های معهودند و خود را نگهبان آن‌ها می‌دانند.

امضای صنفی به جای امضای شخصی!

اما وضعیت شعر آزاد روزگار ما چگونه است؟ شاعرِ طرف گفت وگوی ما بر این باور است که شعر آزاد این روزگار دارد در طیفی از ساختارگرایی شدید و ساده نویسی مفرط نفس می‌کشد: «گاه چنان دل بسته تکنیک هاست که از مایه اصیل شعر فراموش می‌کند، گویی چند رهنورد افگار، در بیراهه‌ای نشسته اند و زخم هایشان را به هم نشان می‌دهند بدون اینکه حرفی از مقصد در میان باشد؛ و گاه چنان به دریافت‌ها و روحیات آنی خویش بها می‌دهد که گویی هر فی البداهه‌ای شعر می‌تواند باشد و حتی این اصل بدیهی که شعر هنری بر بستر کلام است نیز فراموش می‌شود و ساختاری تولید می‌شود که به جای امضای شخصی، گویا یک امضای صنفی دارد. شعر فرزندان خود را در چنین طیف متضادی پراکنده است.»

در خراسان نمی‌توان به زبان بی اعتنا بود

اما حالا سؤال اینجاست که شعر مرزهایش را با سایر گونه‌های هنر چطور باید مشخص کند و به چه محدوده‌ای بگوییم شعر که داستان و سینما و تصویر و خطابه و فلسفه نباشد؟ متین راد معتقد است: «در خراسان نمی‌شود نوشت و به زبان بی اعتنا بود. این همان نکته‌ای است که استاد محمدباقر کلاهی اهری را از دیگران متمایز می‌کند.

نوشتن من که مکانیزمی کاملا تجربی دارد، می‌خواهد حرکت در میانه بامی باشد که یک لبه اش افراط منجر به آسیب دیدگی قوه شاعرانه و نمایشی شدن زبان است و دیگر لبه اش تفریط منجر به سهل انگاری و دوگانه منبر و سینما. من هیچ تصمیمی نمی‌گیرم و فقط نظاره گر اتفاقی ام که در من می‌افتد و قرار هم نیست سال‌ها بنویسم، چراکه هر انسان ایده‌ای است که روزی متولد می‌شود و به شرطهاوشروط‌ها بالغ می‌شود و در منتهایی، ناچار به پایان می‌رسد.»

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.